آرشیف

2015-1-25

بریالی نوری سایرس

“اسامه” نه ماما من بــــود و نه هم برای من لالایی خوانده بود!

 

چند سال پیش برای یک سفر هر چند کوتاه به یکی از کشور های بیرون از افغانستان رفته بودم. تا حدودی میتوانستم با زبان محلی آنجا به اصطلاح حل مشکل کنم و به بهانه های مختلف با آنها سر صحبت شکسته – شکسته باز کرده کم از آنها شنیده و بیشتر برای شان از مردمان، فرهنگ، عنعنات، غدا ها و خوبی های زنده گی افغانستان چیز – چیزک هایی میگفتم.
اگر دیرینه ترین و بهترین رابطه دوستی تا حال با کشور خارجی در تاریخ معاصر افغانستان داشتیم فقط همین کشور بوده و این ادعای ما هم از لحاظ صداقت آنها چه ملت شان و چه هم حکومت شان دقیق است اما برعکس مردمان آن سرزمین از ما تصویری دیگری در ذهن داشتند.
در آنجا با هر کس در هر شغل که بود وقتی با هم حرف میزدیم؛ چه در اول، چه در اخیر و یا هم وقتی بحث ما بسیار خودمانی میشد به یک سوال به گونه های مختلف روبرو میشدم، کسی از نگاه سیاسی میپرسید، کسی هم از روی مزاح و به لحن شوخی و کسی هم از لحاظ دلسوزی! اما مضمون سوال یکی بود و با جواب من هیچگاهی نه آنها قناعت داشتند و نه هم خودم قناعت میکردم چون نزد خودم نیز جواب قناعت بخش برای آن سوال نداشتم.
سوال فقط سه کلمه بود که هم راننده ریکشا آنرا میپرسید و هم مسئول بازاریابی شرکت تبلیغاتی "ایگ فیرست"، هم ریسپشن هوتل محل اقامتم و هم همسفر – سفر 18 ساعته در "واگون قطار".

"اسامه" کجا ست؟
بلی؟؟؟ اسامه کجا است؟ کجا است "اسامه"؟… این دیگر سوال نبود بلکه یک معما بود! معما ئیکه آنزمان قدرت های بزرگ جهان چندین سال به دنبال حل آن بودند را من چگونه جواب میدادم؟ بخصوص در آنروز ها وقتی که به جواب "رئیس جمهور" و "رئیس امنیت کشورم" کسی گوش نمیکرد پس به جواب من کی گوش میداد؟ 
اما واقعاً از این دقیقه ها که من حرف زدم و از این تاریخ "پنج هزار" ساله ما فقط همین "اسامه" بیاد تان آمد؟ آخر چرا از نوع پختن قابلی ازبکی، از میله نوروز و از انار قندهار از من نمی پرسید؟ 
در آنزمان گاه – گاهی میخواستم بگویم و به جدیت بگویم که "اسامه" ماما من نیست که از من میپرسید، آیا فکر میکنید که من در آغوش "اسامه" بزرگ شدم؟ آیا فکر میکنید که "اسامه" برای من "لالایی" خوانده؟ این و دیگر جواب ها که بدون شک اگر آنوقت میگفتم شاید ضعف من را نشان میداد و به گزارش رسانه ها خارجی در مورد دور بودن ما از تمدن مهر تائید میگذاشت و من چیزی نمی گفتم.
حالا دیگر "اسامه" نیست و اینرا همه دانستند که "اسامه" در کجا بود! 
حالا اما حالا از این میترسم که روزی که سراغ داعش را از من نگیرند که برای آن چه جواب بدهم؟؟

 

توسط: بریالی نوری (سایرس)
محصل پوهنحی اقتصاد – پوهنتون کابل
1 اکتوبر 2014 – کابل