آرشیف

2014-12-29

afrotan

از کرامات شیخ ما این است !

 
 

ما حمایت ات  میــکنیـم،  پس هدایـــت ات مـــــیکـــنیـــم .

 
 
 

آنچه را که از مطالعه ء این مقاله دریافت خواهید کرد :
۱ : بسته پیشنهادی چهل گروه سیاسی در آستانه انتخابات "  ریأ" ست جمهوری افغانستان !
۲ : مکثی بر پیام های " سیأ " سی رهبران اپوزسیون مسلح افغانی

 

 
                                              

پیوسته به گذشته قسمت سوم :
 
وقتی هفته ی قبل دؤمین قسمت این یادداشت منتشر شد مانند بمب منفجرگردید و دود آن  زمـین و آسمان اهل قلم را گرفت . و این حقیر را مانند همیشه با فتوی ها و تهمت های  سنگین و سهمگینی از جنس تکفیری و« شبه جهادی !!» به زعم آنها ارشاد و فتوی باران کردند ، خدا را شکرکه تا هنوز هم تنها قلمرو دانشمندان ونویسنده گان اینسوی مرزها( داخل قلمرو ی بنام افغانستان،ایران وپاکســتان ) را که اغلب آنها اززندگی  گذشته این حقیر کم وبیش آگاه هستــند ، احاطه کرده است و  به  آنسوی آبها یعنی خارج نشینانی که بیشترین و زبده ترین آنها حوادث و تحولات را با مراجعه به فن فا لگــیری و شعبده بازی پیشبینی مــی فــر مائــند سرایت  نه نموده است . به هرحال قضاوت در باره همه آنها را به خداوند بزرگ  و تاریخ واگذار میــکنم و ما حکایت را از همان جائیکه پایان داده بودیم ، مــی آغازیم . در بخش قبلی نوشته بودم که : چنانچه برخی از هواداران این قرئتی که به نام گفتمان طالبانی یاد میشود  بصورت  ناخواسته در تفسیر مغالطه آمیز ، آیه سوم سوره النسأ را بدون توجه به انگیزه اصلی ظهور دین اسلام که ریشه کن ساختن فرهنگ برده داری و از همه اول آزادی ودریافت  جایگاه حقیقی زن در جامعه جاهلی عرب قبل از اسلام است  ، مغائربا روح اصلی این آیه که نهادینه سازیی حقوق مدنی یتیمان و بینوایان تاریخ در مبحث چند همسری مطرح شده است و آنرا در سوره ای بنام « النسأ » یا ســوره ای از زنان به عنوان یکی از مفاهیم جاویدان توحیدی  که در هر عصر و در میان هر نسلی با جلوه های گوناگون  حقوق یتیمان را تثبیت و تضمین میکند بیان گردیده است . بصورت ناقص و غیر اکادمیک تفسیر و تعبیر مــی کنند .
خلاصه اینکه طالبانیــزم نوعی از گفتمان بنیــاد گرأ و شریعت گراست  که با تمامی انواع گفتمان های دینی و اسلامــی در جهـــا ن اســلام متفــا وت اســت البته باید خاطرنشــان ساخت کــه گفتمان متحجرانه ء معاصر که آنرا قرئت طالــبانی از اسلام مــی خوانند درهر دو حوزه اصلی یعنــی فراگرفتن آموزه های  دینی وهمچنان تحکیم بخشیدن و نهادینه ساختن  آن در جامعه وتاریخ مـــیتوان شناسائی و تبئین کند .
در پرتو چنین نگرش و قرئت دینی تمامــی روشهای انارشستــی و خشــونت آمیز و تروریستــی محصول باز تولیــد عناصــر و مایه های مذهب تخدیری و فقه سنتی در کارخانه بنیادگرائی امروز است .
 نباید فراموش کرد که این گفتمان طالبانی و متحجر نیز خود تقسیم بندیی میان دو قرئت دینی و اسلامی یعنی سنت گرا را برا ی ما روشن میــسازد وناگزیرباید میان این دو خورده گفتمان های  بنیاد گرا نیز تمایز قائل شد که اتفاقأ قرئت دینی سنت گرا قرئت مسالمت جو و صلح آمیز است . که در این قرئت سنت گرا ماهیت دین بیشتر از مایه های غیر عقلانی و آلوده به خرافات  عرفانی و تصوفی نشئت میکند و اتکأ به قدرت یا وجود ندارد ویا بسیار ضعیف است . کما اینکه امروز تمسک به این قرئت از دین  را در وجود بسیاری از نخبه گان مذهبی منجمله برخی از شبه روشنفکران مسلمان !! به مشاهده میرسد ، رویکرد این دسته ازافراد به دین را به گونه ای می بــینیم که دین را از حوزه حکومت و سیاست جدا میــکنند تا به زعم شان ازاین طریق بتوانند سلامت دین را حفظ کنند ،زیرا آنها معتقدند و باور دارند که شأن و منزلت دین بالاتر از آن است که درامور سیاسی جوامع بشری دخالت کند !!!
 سخت جالب و شگفت انگیز است که ریشه های همین تفکرو  گفتمان سنگواره ای که در عصر ما بنام قرئت طالبانی یاد میشود از دیر بدینسو با یک خط موازی  در تاریخ  مذهب تشیع نیز ریشه دوانیده است و همه  چهار حوزه اعتقادات ، عبادات ،اخلاق و  معاملات   (سیاست ، افتصاد ، حقوق و…..) انگاره های ثابت ،جامد و دگم را به عنوان انگاره های دینی خدشه ناپذیر باور دارد وبرای انسان ، عقل ، علم وتجربه بشری هیچگونه اعتباری قائل نیست ، آنها یعنی همین مراجع مذهبی سنگواره ای مذهب تشیع  که بصورت ریأ کارانه و مزورانه  فرآیند اجتهاد و عقلانیت  را که عامل اصلی تکامل اجتماعی محسوب میشوند مهمترین وجه مذهب تشیع می شمارند اما  آنگاهی که موضوع انطباق آن با مسائل و مشکلات روزمره انسان معاصر  مطرح گردد ، بجای استفاده از روش های نوین زندگی انسان و دست آوردها و  تجارب بشری مانند دموکراسی و مردم سالاری  در تاریخ بشر به تیوریی موهوم « تحریم حکومت  در عصر غیبت !!» متوصل مـــیشوند و برپائی هرنوع حکومت در «عصر غیبت امام زمان  !» را مغائر با نصوص دینی می دانند و برپاکننده گان آنرا و تمامی کسانی که در برابرکفر و ظلم تلاش و مبارزه نمائند  به مثابه باغیان از دین خدا محکوم میــکنند ، به اعتقاد این مراجع نامدار مذهب تشیع از آنجائیکه برپاکردن حکومت پس از مظالم فراوانی که در جامعه بوجود مــی آیند تنها حق امام معصوم است ، لهذا باید انتظار کشید تا امام مهدی (ع) ظهورکند و در عصر غیبت هرگونه قیام در برابر کفر وظلم  حرام است . !! (۱)    البته باید گفت که مغائر با این تیوریی سلطه  پذیرو ارتجاعی  بسیاری از مراجع نامور مذهب تشیع حکومت اسلامی را در دوره غیبت, تشکیل حکومت را ضروری می دانند و بر این باورند که فقهای عادل, باید به این مهم اقدام کنند و اگر یکی ازآنان تشکیل حکومت داد, بر دیگران واجب است که از او پیروی کنند. یکی از دلائیل بسیار ضعیف و سخت شگفت انگیزی  که معتقدان به تشکیل حکومت در « عصر غیبت !!» بیان و ارائیه می کنند این است که حکومت های قبل از ظهور را زمینه ساز ظهور حضرت امام مهدی (ع) می شمارند و تشکیل حکومت در زمان قبل از ظهور امام مهدی را جزئ از تشکیلاتی می دانند که با ظهور حضرت مهدی یا به قول آنها  امام زمان برپامیکند . برای این هدف برکتاب الغیبه که توسط ا بوعبدالله محمد بن جعفر نعمانی معروف به شیخ نعمانی از بزرگان شیعه در قرن چهارم است که کتاب الغیبه (غیبت) را پیرامون امام دوازدهم شیعیان و ظهور وی نوشت. این کتاب از قدیمی‌ترین و موثق‌ترین کتب شیعه پیرامون امام دوازدهم است که احتمالا در حدود سالهای ۳۳۳ تا ۳۴۲ هجری قمری تالیف شده است و سائرآثار معتبرمراجع تاریخی شیعه مانند بحارالانوار، وسائل الشیعه ، اصول کافی ،و صدها اثر دیگر استناد میکنند .
     ازکرامات شیخ ما این است !
شاید این حکایت را در جای دیگری و به مناسبت دیگری نیز از این قلم خوانده باشید اما از آنجائیکه وضع کنونی کشور درست مصداق این حکایت است ، آنرا دوباره به شیوه ای تکرارِ احسن بازگو میکنم . میگویند امام فخررازی یکی از علمای نامور و فقیه متکلم ۵۴۴ هجری قمری هنگام درس و بحث ازتمام مذاهب و فرق اسلامی سخن میــگفت واز جمله شیعه و فرقه اسماعیلیه که میرسید ، این مذهب و فرقه را سخت مورد نکوهش قرار میداد روزی یک از فدائیان فرقه اسماعیلیه که دست به «تیغ » شان شهره تاریخ است .امام فخررازی را در گوشــه خلوت مسجد برزمــین کوفت و خنجری آبدیده برگلویش گذاشت و در حالی که  گاهی خنجری را آن فدائی از فرقه اسماعیلیه برای تأکید بیشتر مطلب فشار مــیداد ! گفت که شیخ ترا چه شده که به اسمعیلیان بد و بیراه میگوئی ؟ اگر پس ازاین کلامی و جمله ای از اســما عــیلـیه برزبان آری با همیــن شیوه شاهرگ گردنت را قطع خواهم کرد ! شیخ از آن پس در جلسات درس ازهمه مذاهب و ادیان و فرقه ها یادمیـکرد به جز از مذهب اسماعیلیـه که اصلأ نام آنرا نیز بزبان نه مــی آورد ، وقتی شاگردان شیخ رازی با تعجب مــی پرســیدند که چه شده که استاد از فرقه اسماعیلیه یاد نه میـکنند ؟ فخر رازی درحالی که با ژست خاصی دست اشرا بر محاسنش می کشید و ابرها را پائین ترمــی آورد با لحن ملتمسانه و عاجزانه  می گفت که آخیر آنها    « برهان محکم!» دارند ومن این «برهان محکم !» شانرا قبلأ وهرگزندیده بودم وآخرأ متوجه شدم .! اکنون از مدت مدیدی است که این « برهان قاطع! » و این دلیل محکم در کشور ما نیز رائج شده است اما با این تفاؤت که امروز مافیای حاکم در افغانستان نه  با « تیغ بُرنده » ای آن فدائی از فرقه اسماعیلیه بلکه با پودَر امتیازات و دالرِ چند برابر تیزتر از « تیغ  » گلون مردم افغانستان بویژه نسل جوان ما را گرفته است . در گرماگرم این مسابقه قدرت وثروت بوده که به مناسبت عید سعید اضحی (قربان) ناگهان  پیام طومارگونه ای چند پهلو و ضدونقیضی به امضای یکی از معروف ترین و جنجالی ترین رجال تاریخ معاصر جناب آقای گلبدین حکمتیاررهبر حزب اسلامــی افغانستان که به قول وی مردم افغانستان از سوی کفار و صلیبیها به گروگان گرفته شده اند و جهاد مسلحانه را بر زن ومرد افغانستان اشغال شده، به مثابه یکی ازمقدم ترین فرائض دینی و میهنی واجب ساخته است ، و ظاهرأ خود نیز  در جبهه ای جهاد مسلحانه با رژیم کابل قرار دارد منتشر گردید . این پیام برای من یاد آور دورانهای مشابهی است که در بخشی از عمرم گذارانده ام و این بود که با چنین لذت            درد ناکی!! خواندم و اکنون نیز  بخش های از آن پیام فتوی گونه را با شما عزیزان بویژه آن عده دوستان و خواننده گان ارجمندی  که به هر دلیلی نتوانیسته اند آنرا مرور کنند دوباره تقدیم میکنم . ..
 ادامه دارد
 
 
(۱) : بحار الانوار  علامه محمد باقر مجلسی  ج52/322 و 38; (دلائل الامامه), ابن جعفر محمد بن جریر رستم الطبری/ 258, منشورات الرّضی, قم.