X

آرشیف

ارمغان محبت

بــــیا که عــاشــق آن قامت بلـند تو ایم
خــــراب نـــازتــــــوایم ونیازمند توایم

چولالــه دردل مــا داغ جـاودانی تست
تبـــسمی که خــــریدار نوش خند توایم

کـجا رویـــــم کـه مـــا بــید لان این کویئم
چومرغ بال شکسته دو پـا به بند تـــوایـم

به صید دل شد گان زلف خود به پامفگن
کـــه خود فتاده به پیچ وخم کمند توایـم

ززخـــم چشم مترس ای شـرارهٔ آتـــــش
برای حـرز تـو ازجــان ودل سپند توایم

روامـدار تو مــــارا به تلخ کـامـی هـــجر
بیـاکـه بوسه طــلب زان لبـان قنـد تـوایم

اگر صلا دهی ای مه که بعدازین هجران
قبول محـفل انســــیم ودل پسـند تـوایم

متاع خسته جان را به ارمغان بدهیم
جز این به دکهَّ ندایم و مستمند توایم

قاضی مستمند غوری
۲۴ /۲/ ۱۳۹۳
 

نوش خند:´خنده شیرین
حرز: حفظ کردن،برای دفع زخم چشم،دانه های سپند را بر آتش می اندازند.
صلادادن: دعوت به مهمانی ، خواستن به محفل.
دکهَّ: دکان کوچک.
 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.