آرشیف

2022-9-7

مهران موحد

احمدشاه مسعود و تاریخی که ممکن است تحریف شود

احمدشاه مسعود و تاریخی که ممکن است تحریف شود

 

۱۸ سنبله، سالروز ترور احمدشاه مسعود است. مسعود یکی از افراد تأثیرگذار در تاریخ چند دهه اخیر افغانستان بوده و به همین دلیل، دوستان و دشمنان فراوانی دارد. دو روز پس از شهادت او در ۱۸ سنبله ۱۳۸۰ خورشیدی، حوادث ۱۱ سپتامبر در امریکا اتفاق افتاد و این امر، سرآغاز تحولاتی ژرف در افغانستان نیز شد. با سقوط حکومت اول طالبان، فرصتی فراهم شد تا افراد یا نهادهایی در خصوص مسعود و به تبع آن، راجع به تحولات جهاد و مقاومت، بنویسند و بگویند. سوال این است که این نوشته‌ها و گفته‌ها تا چه حدی توانسته مفید و مقید به وفاداری به تاریخ بوده باشد؟ برای پاسخ کوتاه به این پرسش، در ذیل چند نکته را به عرض می‌رسانم:

۱- محققان تاریخ علوم اسلامی می‌گویند، در سده‌های نخست تاریخ اسلام، به هر اندازه که از زمان پیامبر فاصله می‌گیریم، به همان پیمانه روایت‌ها از زبان آن حضرت یا در خصوص زنده‌گی ایشان، پرشمارتر و انبوه‌تر می‌شود. این در حالی است که حالت طبیعی باید بر‌عکس باشد؛ چرا که سپری شدن زمان، بسیاری از حوادث و رویدادها را از حافظه‌ها می‌زداید و یا جزییات آن را از خاطر می‌برد. چرا چنین شده است؟ علت‌ها و دلایل گوناگونی می‌تواند در این امر دخیل باشد. یکی از دلایل عمده در این باب، گرایش عده‌ای از انسان‌ها به افسانه‌سرایی و جعل و تزویر است. در باب انگیزه‌های این عده کند‌و‌کاو نمی‌کنم، اما همین‌قدر می‌گویم که گاهی اشخاصی به منظور رسیدن به اهدافی حقیر و کوچک، از جمله مثلاً رونق دادن تجارت کوچک  یا بزرگ‌شان، متوسل به حدیث‌سازی و دروغ‌بافی می‌شده‌اند.

این داستان به شکلی از اشکال در خصوص احمدشاه مسعود هم اتفاق افتاده است. مشاهده می‌کنیم که هر قدر از زمان مسعود دورتر می‌شویم، شمار اشخاصی که به خاطره گفتن از او روی می‌آورند، بیشتر می‌شود. شاید شماری از این افراد تصور می‌کنند که با وصل کردن خود به مسعود، از اعتبار بالا در میان مردم برخوردار می‌شوند یا از نظر مادی به چیزهایی دست می‌یابند یا می‌توانند ایده‌های خود را در میان مردم ترویج کنند.

۲- بیست سال برای تاریخ‌نویس زمان زیادی نیست؛ اما همین زمان نه‌چندان طولانی، بسیاری از حقایق را در خصوص مشی و منش احمدشاه مسعود دچار تحریف کرده است. برای مثال عرض می‌کنم: منابع صوتی، تصویری و مکتوبی که از مسعود به جا مانده، وی را شخصی به‌شدت پای‌بند ارزش‌های دینی و حتا در مواردی طرف‌دار قرائت سنتی از اسلام نشان می‌دهد. این رویکرد حتا در سال‌های آخر زنده‌گی‌اش، چندان عوض نشده بود. از یاد‌داشت‌های شخصی مسعود که سندی‌گال در کتاب «ناپلئون افغان» نشر کرده، می‌توان دریافت که وی تا یکی دو سال آخر حیاتش نیز به یاد گرفتن زبان عربی و مطالعه سیرت نبوی یا کتاب‌های فکری به قلم نویسنده‌گان اسلام‌گرا علاقه‌مند بوده است. با این‌ حال، در این بیست سال، اشخاصی از باب سازش با مقتضیات زمان، مسعود را یک‌سره طرف‌دار غرب و ارزش‌های غربی جلوه دادند و یک‌سره متفاوت از سایر شخصیت‌های اسلام‌گرا.

۳- کتاب‌های متعددی از سوی نویسنده‌گان داخلی درباره احمدشاه مسعود به چاپ رسیده است. صالح ریگستانی، یکی از اشخاصی است که در راستای تدوین تاریخ شفاهی جهاد کارهای قابل اعتنایی انجام داده است. یک ‌بار یکی از کتاب‌هایش را که «مسعود و جهاد» نام دارد، با لحنی دوستانه نقد کردم و ملاحظاتم را راجع به آن، نوشتم. واکنش او در برابر این انتقاد، جالب بود. گفت: پیش از آن‌که نوشته‌ات را عمومی کنی، باید آن را به من نشانش می‌دادی تا برایت ثابت می‌کردم که نقدهایت بی‌مبنا است. پس از ختم نشست، به یکی از دوستان که در آن جلسه با من بود گفتم: ریگستانی هنوزا‌هنوز از نظر ذهنی در دوران اوپراسیون شورای نظار قرار دارد و فکر می‌کند او فرمانده است و دیگران سربازانش!

البته باید گفت، ریگستانی یکی از متعادل‌ترین و با‌تقوا‌ترین نویسنده‌گان در قیاس به برخی دیگر است. نویسنده‌گانی وجود دارند که نوشتن در مورد مسعود و مبارزاتش را وسیله‌ای برای برآوردن نیازهای روزمره خود به شمار می‌آورند و مسعود را برای اهدافی بسیار حقیر، به مصرف می‌رسانند. به همین علت است که روایت‌های پرتناقض و درهم‌و‌برهم عرضه می‌کنند. آیا این عجیب نیست که شخصی که شاید در کل زنده‌گی‌اش، به اندازه حتا یک هفته با مسعود نبوده و برای سال‌های متمادی جرئت نداشته به مسعود نزدیک شود، حالا کتاب‌ها می‌نویسد و در هر صفحه از آن‌ها، خاطره‌ای شخصی از مسعود نقل می‌کند و در زمینه هر موضوع حتماً یک خاطره از مسعود در چنته دارد؟ عقل سلیم می‌تواند به‌آسانی در این باره سره را از ناسره تشخیص دهد.

۴- شیوه درست و کار بنیادی این بود که دوست‌داران مسعود، دست به تأسیس نهاد یا نهادهایی می‌زدند که به‌صورت علمی، منسجم و سیستماتیک در زمینه گرد‌آوری تاریخ جهاد و مقاومت کار می‌کردند و نمی‌گذاشتند در خصوص میراث مسعود فرد یا افرادی به میل خود روایت عرضه کنند و در این راستا تحریفات و دست‌کاری‌ها را نمایان می‌کردند. بنیاد مسعود یکی از آن نهادها می‌توانست باشد. این بنیاد با امکاناتی که در دست داشت، می‌توانست متخصصان را گرد هم آورد و کارهای بزرگ در زمینه تدوین تاریخ شفاهی جهاد و مقاومت انجام دهد. ممکن بود در بیست سال، کارهایی صورت گیرد که ماندگار باشد؛ اما مسوولان بنیاد دوراندیشانه گام برنداشتند و همواره خود را مشغول کارهای پر‌سر‌و‌صدا کردند. در یکی دو سال اخیر تا زمان سقوط جمهوریت، بعضی اقدامات در جهت تدوین تاریخ شفاهی جهاد و مقاومت صورت گرفت و قرار بود کارهای بیشتری نیز صورت داده شود که با سقوط جمهوریت، همه پیوندها از هم گسست و کارها ناتمام ماند و به جایی نرسید.

۵- فهیم دشتی کتابی دارد به نام «از دور و نزدیک آمر ‌صاحب» که در آن، خاطراتش را در‌باره مسعود به رشته تحریر کشیده است. دشتی در مقدمه کتاب نوشته است که می‌کوشد در این کتاب بدون حب و بغض مسایل را تقریر و تبیین کند. با این‌همه، خواننده وقتی خواندن کتاب را به پایان می‌رساند، متوجه می‌شود که خاطره‌نویس چهره‌ای عاری از خطا و لغزش از مسعود ترسیم کرده و از او قدیسی کامل‌عیار ساخته است. کشور ما سرزمین افراط‌ها و تفریط‌ها است. از خاکستری نگاه کردن به مسایل، عاجزیم و همه چیز را سیاه و سفید می‌بینیم. اگر شخصی را دوست داشتیم، تا سرحد فرشته لغزش‌ناپذیر جلوه‌اش می‌دهیم و هرگاه نپسندیدمش، می‌کوشیم چهره‌ای هیولایی و شیطانی از او در ذهن خود بسازیم. اشکال کار در این است که ما نمی‌توانیم میان یک شخص و دیدگاهش یا یک فرد و کردارش فرق قایل شویم. واقعیت آن است که ممکن است فردی قابل احترام باشد، ولی رفتارش گاهی درست و زمانی نادرست باشد. از منظر دین هم، همه انسان‌ها خطاکارند و از این جهت، عملکردشان قابل نقد و ارزیابی است.

۶- احمدشاه مسعود در مبارزاتش تنها نبود، بلکه شمار فراوانی از مجاهدان و مبارزان، دوشادوش او کار کردند و عرق ریختند و از جان مایه گذاشتند. پس از مسعود، اوضاع به مسیر دیگری رفت؛ افرادی که در زمان مسعود مهم بودند، به حاشیه رفتند و آدم‌هایی که در آن زمان گم‌نام یا بدنام بودند، اهمیت و ارج یافتند. اشخاصی کوشیدند با توجه به اوضاع جدید، راجع به تاریخ جهاد و مقاومت بنویسند و بگویند. نزدیکان قسیم فهیم در اوایل دولت کرزی، کتابی نوشتند راجع به فهیم و تلاش ورزیدند از او چهره‌ای افسانه‌ای و قدرت‌مند بسازند و این‌طور وانمود کنند که در زمان حیات مسعود، صحنه‌گردان اصلی قسیم فهیم بوده است. این کتاب به حدی خام و مشتمل بر گزافه‌پردازی‌های عجیب و غریب بود که همان کسانی که آن را چاپ کرده بودند، مجبور شدند با عجله آن را دوباره جمع کنند و پرونده‌اش را ببندند. درست است که تاریخ را فاتحان می‌نویسند، اما نویسنده و تاریخ‌نگار رسالت‌مند باید تقریر حقیقت را ملاک عمل قرار دهد و شایسته نیست که در کنار فاتحان بایستد و دروغ‌های آنان را توجیه و تیوریزه کند.