آرشیف

2017-1-9

عصمت الله راغب

آیا با منع فروش “مرگ موش” میزان خودکشی را کاهش خواهند داد؟

در جهان اتفاقات بسیار کمی است که با شنیدنش باید متضاد عمل کرد یعنی هم خندید و هم گریان کرد. دقیقاً منع فروش " مرگ موش" در غور طی یک جلسه فوق العاده تحت رهبری فرد اول اداره محلی غور یکی از همین موضوعات است که باید به آن هم خندید و هم گریان کرد.
برایند یک جلسه اداری به سطح کلان برای بیرون رفت از معضل خودکشی دختر خانم ها در وقتی با منع فروش "مرگ موش" خلاصه شود، دیگر نباید ادعای عقلانیت را کرد و در پشت سایر منفعت ها گشت.
اول باید به شعور اعضای این جلسه تعجب کرد که در میان هزارها اسباب خودکشی که انسان وقتی از زنده گی اش به تنگ آمد از آنها برای انقطاع نفس هایش کار می گیرد که شاید مرگ موش هم یکی از آن ابزارها برای خود کشی باشد، و اعضای جلسه محترم تنها مادر همه معضلات را به سوی موادی بنام" مرگ موش" حواله می دهند و با همین ساده گی فکر می کنند که چاره ی کار را کرده اند. واقعا مضحک است.
اگر جناب والی صاحب و سایر اشتراک کننده گان عزیز این جلسه معنوی در پی این باشند که با منع فروش مرگ موش واقعاً کار بسزایی را برای بقای حیات دختر خانم ها در غور انجام داده اند پس لازم می نماید تا برای قوت بخشیدن به ابتکار شان سایر اسباب و ابزار که کُشتن به وسیله آنها ممکن باشد آنها را نیز نابود کنند. مگر آیا این کار ممکن است؟
به روایتی هم؛ این تصمیم والی صاحب به همان  کار "نو داکتری" میماند که وقتی مریض از سردردی شکایت کرد؛ داکتر بلا درنگ به سرش پیچ کاری کرد تا مریض در بستر خاک احساس آرامش کند.
اعضای محترم جلسه؛ فکر کنید که فردا یک دختر خانم دیگر خودش را به واسطه ی ریسمان حلق آویز می کند، باز در آن صورت تصمیم شما چی خواهد بود، فروش ریسمان را منع می کنید، یا محل حادثه را ویران می سازید؟
والی صاحب محترم؛ قربان جلسات معنوی تان شوم، درست است که ما سزاوارتر از این نیستیم ولی اینجا بحث حیات و زنده گی انسان ها مطرح است کمی عقلانی و شعوری عمل کنید. مشکل خودکشی یکی از مشکلاتی است که ریشه در محیط خانواده گی، فرهنگی و اجتماعی… دارد، نه با داشتن اشتها به خوردن مرگ موش که شما با منع فروش آن دست به اقدام شده اید. امیدواریم شما بجای اینکه به " موش ها" خدمت کنید کمی به " انسان ها" فکر کنید. به عنوان نماینده حکومت مرکزی و صاحب صلاحیت بروید روی مسایل دیگر از قبیل "خود کم پنداری زنان"، "مشکلات خانواده گی" ، "مشکلات اجتماعی" امثال آن چاره سنجی کنید نه اینکه فکر کنید که با منع "مرگ موش" کار را تمام کرده اید.
تخلیص مشکلات خشونت و در تنگنا قرار گرفتن زنان را چندی پیش روزنامه هشت صبح نیز در گزارش مفصل به دست نشرسپرد که امید است خوانش آن محتوای جلسات تان را منبعد در خصوص میزان خودکشی زنان تغییر دهد.
دلایل خشونت‌ های فزاینده در غور(8 صبح)
«یکی از عوامل اصلی خشونت‌ ها بر زنان در غور، موجی از زد و بندهای قومی است که بر وضعیت زنان تاثیر گذاشته است. به گونه مثال زهرا دختری که یکماه پیش در آتش سوزانده شد و چند روز پیش در کابل دفن شد، بارها از خشونت‌ هایی که بر وی روا داشته می‌ شد به مراجع امنیتی شکایت کرد. اما مراجع امنیتی و چند وکیل شورای ولایتی، به‌‌ دلیل آن‌ که با خانواده شوهر زهرا از یک قوم بودند به خواست او رسیدگی نکرده حتا سرزنشش کردند.
در ولایت غور سال‌ هاست که مشکلات قومی فاجعه‌ آفرین می‌ شود؛ به‌‌گونه ‌ای که براساس فیصله و رای بزرگان قومی، حتا ازدواج جوانان یک قوم با قوم دیگر در مناطقی از این ولایت ممنوع است و تبعات سنگینی در پی دارد.
حتا شماری از اقوام در ولایت غور به عقد نکاح درآوردن دخترشان به پسری غیر از قوم خود را مایه ننگ و آبروریزی می‌ دانند.
غور از ولایت‌هایی ‌ست که سنگین‌ ترین قواعد عرفی توسط زورمندان محلی در آن تطبیق می ‌شود تا جایی ‌که بزرگان قومی نه تنها بر خلاف میل دختر و پسر حتا بر خلاف میل والدین آن ‌ها در مورد ازدواج دختران و پسران جوان تصمیم می‌ گیرند. گاهی دختران را به ‌عنوان خون‌ بها و گاهی نیز در بدل زمین، خانه و یا حیوانات به عقد نکاح مردان در می ‌آورند.
از سوی دیگر «طویانه»‌های گزاف در ولایت غور گاهی ازدواج‌ های خلاف میل دختران را رقم می ‌زند. پدرانی را می‌توان یافت که دختر خود را به عقد نکاح کسانی در می ‌آورند که هم قوم‌ شان باشند و هم طویانه ‌های گزاف پرداخت کنند».
………………
راغب
19 جدی