آرشیف

2014-12-29

afrotan

آنگاه که گلون عدالت را با تیغ بُرنده مصلحت سر میبُر ند !

بحران افغانستان از نگاه منتقدان حرفوی و مزد بگیر .

نقش روشنفکران قلابی و میرغضب های حاکم در پروژه انهدام ملتها!

 

قسمت سوم :
 
قبل از این از طرز تهیه روشنفکر وهمچنان  در این اشفته بازار از  انواع  و اقسام شبه مذهبیون سخن گفتیم و یاد آورشدیم که چگونه با بهاری شدن هوای بحران ، از خواب زمستانی عافیت گویان برخاستند و دست در دست هم به شغل شریف غارتگری ملی  و انسانی !! پرداختند و بی صبرانه به  گروه سازی ، انجمن سازی وجبهه سازی با صداقت مافیائی !!روی آوردند ، و گروهی ازهمین نیمه روشنفکرانِ به« نرخ روزنان خوار!»بی هیچ سوابقی و بدون کوچکترین مبارزه ای به جای کار در بخش های فرهنگی و مطبوعاتی میخ خیمه و خرگاه خویش را در وادی کارخانه ها و مراکز تجاری فرو کوفتند . وبرای جامعه جنگ زده افغانستان " تکلیف دموکراسی و بازارآزاد به سبک مافیائی !!"را معین کردند .و اکنون باید به منطق و معادلاتی از این دوگروه نظر اندازیم که حضور  مبارکه و شریف !! شان را در مرکز حوادث و بحران توجیه میفرمایند ، زیرا اکنون ما درمقام آن  نیستیم که کارنامه ها ی سیاه و سفید این معجونی ازشبه روشنفکران و کاردینال های مذهبیبا تمامی تیوریها و باورهای غلط از آب در آمده آنها را از همان سقوط رژیم طالبان تا زمان ما به بررسی بگیریم . آنچه را که میخواهم بصورت مختصر بدان اشاره کنم نتیجه گیری وبرداشت ازنشست ها وصحبت های است که نویسنده با گروه های مختلفی از روشنفکران و برخی از مراجع مذهبی و سیاسی طی مسافرتم به افغانستان انجام داده ام میباشد ، با کمال صمیمیت باید گفت که تاهنوز هم از درک  آنچه  که شبه روشنفکرانی از غرب رفته به کشور عزیز ما افغانستان استدلال می فرمأیند عاجزهستم البته واضیح است که نظرات ، بینیش و تیورئی  عمل  جماعت فوق الذکر در رابطه با شناخت از اداره حاکم بر سرنوشت افغانستان  معیوب  و از جنس مافیائی بحساب می آید ؛ زیرا در این نکته هیچگونه  جای تردیدی نیست که بسیاری از دولتمردان از همان آغاز دولت مؤقت در افغانستان چنانچه لازمه ء شرائط آن روزگار بود به مسأله دولت سازی و التیام زخم های سه دهه جنگ ، خون ریزی و انهدام زیربنا هاوساختار های سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی جامعه افغانی نه تنها توجه لازم بعمل نه آمد بل شعار های که « حضرات» روشنفکردرهمان  نخستین روزهای تأسیس اداره مؤقت عَلٌم کردند و «جناح مذهبی متأثر وخودباخته » در برابر آنان نیز به مشق وتمرین آنها پرداخت همان بودند که همه مردم دیدند و با گوشت وپوست خویش لمس کردند که چطور برخی از همین مراجع مذهبی و روشنفکران ترجمه ای  پاها را دریک موزه کرده بودند وبه نام آزادی و دموکراسی قانون جنگل را به ارمغان آوردند و هرچه بر تقویم پس از حوادث دردناک یازدهم سپتامبر می گذاشت عوارض و رسوبات این قانون جنگل بیشتر و بهتر نمایان گردید از این روست ، که امروز در اوج  فاجعه ای که درهمه اطراف و اکناف مملکت می بینیم این تصؤر به وجود آمده که آیا براستی هم این همه نیروی نظامی  که از اقصای جهان بنام مبارزه با تروریزم درسرزمین افغانستان با هم شاخ به شاخ شده اند برای نابودیی  لانه های تروریزم در افغانستان آمده اند ؟
میگویند : که داروغه( شاروال ) يك شهر فرمان داده بود از هر كس كه در بدنش نقصي هست جريمه بگيرندوماموران شاروال شخصي را ديدند كه يك چشمش كوراست وازاوجريمه خواستند، يارو پرسيد چرا و متوجه شدند لكنت زبانهم دارد و جريمه را دو برابر كردند، شخصی که لکنت زبان داشت سرفه شديد هم كرد، گفتند سل هم داري؟ و شخصی تتله از ترس پابه فرار گذاشت كه ماموران متوجه شدند يك پاي اوهم لنگ مي زند. قوماندان پولیس  داد زد نگذاريد فرار كند كه گنج قارون است!
با وضاحت میبینیم که این باند جهانی مافیائی که بنام مبارزه با تروریزم وبه صورت نا عادلانه ایجاد شده است وانسان باشنده این سرزمین را که حامل درد های تاریخی روزگار است و همچون مورچه ء  معیوب در دریای از خون غوطه ور شده است و از ترس جریمه روبه فرار گذشته است با دریغ که در قاموس سرمایه داریی لبرال معاصر  گنج قارون نامیده میشود . !   و اکنون واز دیربدینسو بارها و بارها از ماهیت و ضرورت اصلاحات ساختاری و بنیادی سخن گفته ایم و باور ما اکیدأ براین است که همه جا و همه ساختار های جامعه جنگ زده ما باید روی یک برنامه مدون وعلمی به مثابه الگوی سازندگی فرهنگی ، اجتماعی بویژه اقتصادی ساخته شوند ، اما اکنون با از دست دادن بهترین فرصت ها که با سپری کردن بیش از یک دهه حیات اجتماعی وملی ما، حد اقل وظائف اولیه یک جامعه را که به دلائیل گوناگون معلوم و نامعلوم  انجام نداده ایم سخن دیگری  است ، سخن این است که نخست باید روی یک عملیه علمی و تاریخی وبا شناختی که از فطرت انسان سرزمین ما داریم آن شعار های واهی  مافیائی از قبیل اقتصاد بازار آزاد را که با دریغ درکشور ما  افغانستان به مثابه « بازار آزار» که با روش های کانگستری و دموکراسی بازی عمل میکند نامیده میشود  و با فطرت اجتماعی و تاریخی انسانی که ازبستر این اقلیم برخاسته  است کاملأ در تضاد واقع است کنار بگذاریم و متناسب به جامعه شناسی علمی قرن بیست ویکم "واقیعت های عینی جامعه" را « که بروی تصادف در یکی از مجالس ناخواسته با  نخبه گان ارشد مذهب وسیاست در جامعه که  از فرمائشات وی فیض میبردم و به نوعی از یک لذت کاذب دسترسی پیداکرده بودم  و ازبزرگترین رجال سیاسی و مذهبی بحساب می آید تکیه کلام آن نخبه ای گرانقدر مگر« یخچال نشین یخ زده » نیز محسوب می گردید !! »  درک کنیم . آن نخبهء گرانقدررا بخاطری  « یخچال نشین یخ زده » خواندم که وی با  پیمودن مدارج عالی تحصیلی و مبارزاتی و تدریس در یکی از مهمترین پوهنتون های کشور حامل همان تفکرات و اندیشه های نسبتأ منجمد وسنگواره ای  است که در زندگی  جوامع سنتی و قبائیلی صدر اسلام به مشاهده میرسید و دین مقدس اسلام بخاطر زدودن و از میان بردن آن افکار و مناسبات  جاهلی توسط پیامبر گرامی اسلام محمد ( ص) در قبائیل عربی ظهور کرد اما در قرن بیست ویکم نیز وقتی به گفته وی « واقیعت های عینی جامعه » را مینگرد بخاطر نجات انسان مظلوم و مؤمنی که در گِردابی از نظام طبقاتی و بورژوائی جهانی  لبرال غوطه ورگردیده است  فاقد یک برنامه پویا و دکتورین آزادی بخش بر مبنای اندیشه های معنوی  و انسانی میباشد . البته همین تفکرسکولار مذهبی است که با شیوه محترمانه و تکریم آمیز مذهب را به قول تیوری پردازان مذهبی  چنین نگرش ، به دلیل عدم توانمندی در امر مدیریت سیاسی  جامعه بویژه در زندگی و عصر گلوبال Global کنونی که در هرلحظه ای پدیده های نو وتازه پیرامون زندگی بشر را احاطه میکند از حوزه حیات اجتماعی بشر جدا میسازند و دین تنها به مثابه یک امر خصوصی در زندگی انسان باقی میماند ، البته باید اذعان داشت که چنین مراجع مذهبی با گفتمانی که همیشه در خدمت و توجیه کننده  سیستم  بورژوائی جهانی محسوب میشود تا هنوز هم خود را حامل پیام آسمانی میدانند که به قول آنها حقیقت دین بویژه دین مقدس اسلام دارای Potentialپتانسیال رهبریی تمامی امورزندگی بشر میباشد و بر تمامی ساحات زندگی بشر احاطه دارد . اما با دریغ و تأسف که برای حل کوچکترین مسائل مربوط به زندگی بشر به کتب معتبر فقه تاریخی مراجعه میکنند . و نه میتوانند انسان را در شرائط نوین و پیچیده معاصر رهبری کنند.
 
ادامه دارد