آرشیف

2014-12-29

afrotan

آزادی بیان و دموکراسی موقوف !

 
 

ترویج ا لتقاط اسلام و بورژوازی مافیائی با اسلوب های التقا طی اسلام با مارکسیسم!

 
 
قسمت اول :
 

 
وقتی  این یادداشت را مینویشتم خبر جانگداز  شهادت  استاد برهان الدین ربانی رهبر جمیعت اسلامی افغانستان  رئیس جمهور پیشین ،  رئیس شورای عالی صلح و یکی از بزرگترین شخصیت های معاصر تاریخ میهن ما را شنیدم با استفاده ازاین  فرصت مراتب تسلیت خود و دیگر یاران قافله نواندیشی را به عموم ملت سوگوار افغانستان بویژه خانواده گرامی آن بزرگمرد  و یاران راه آن شهید مظلوم  تسلیت میگوئیم . روح اش شاد و راه اش مستدام باد
 

میگویند حسن بصری را گفتند :« ای شیخ ، دلهای ما خفته است که سخن تو درآن اثری نه میکند؛ بگو که چه کنیم ؟ » حسن بصری گفت کا شکی خفته میبود ، که خفته را بجنبانی بیدار میشود ؛ دلهای شما مرده اند که هرچند میجنبانی بیدار نه میشوند ! »
 کشور ما افغانستان را باید سرزمین حادثه ها  خواند ،  ملاحظه می فرمائید خواننده گان ارجمند که چگونه دشمن زبون با یک تیر خون آلود خود چندین فاخته ای از اهداف  پلید خویش را شکار میکنند ؟ زیرا  شنیدیم  که دراوج مسابقه ای از قدرت و زورآزمائی شبه دموکراتیک ! آقای نبیل غمین مسکینیار متصدی تلویزیون آریانا افغانستان را پس از فشار های  معمولی و بچه ترسانک های پنبه ای وادار ساخت تا در سایه و به زور  سلاح های گوناگون برمنبرشبکه تلویزیونی ای بنام امروزکه درکابل وحومه آن به مشاهده میرسد ، حضور یابد و بصورت دموکراتیک ! واحترام به آزادی مافیائی بیان از تمامی تلاشهای که در راستای گسترش دموکراسی و آزادی بیان انجام داده است از فرد فرد مردم افغانستان پوزش طلبد !.

 

شبکه تلویزیونی بنام  امروز  که ظاهرأ توسط  نجیب الله کابلی سابق عضو پارلمان (ولسی جرگه افغانستان  ) اداره میشود اما عنان اصلی این شبکه دردست سازمان مجاهدین خلق ایران قرار دارد . سازمان مجاهدین خلق ایران که از افکار واندیشه های التقاطی نوعی ازمارکسیسم و اسلام  برخوردار اند برای رسیدن به آرمان شهر خویش مارکسیسم و اسلام هر دو را بر مبنای غریزه های از قدرت خواهی و ثروت اندوزیی شان با قرئتی از من درآوردی  تعبیر و تفسیر میکنند .
تأ سیس شبکه تلویزیونی امروز که یکی از سرمایه گذاریهای مهم سازمان مجاهدین خلق ایران بشمار میرود . همچنان تلاشهای شبانه روزی شبکه تلویزیونی امروز که نقش عظیم و تأثیر تعیین کننده ای درترویج مخالفت های مذهبی ، قومی و نژادی دارد هیچ گاه به اندازه امروز چنین مستقیم و مشهود نبوده است که با اقدامات وتحرکات آخیری که دربرابرآقای مسکینیارمتصدیی تلویزیون آریانا افغانستان انجام داد. وغبارتاریکی ها و خوشباوری ها را ازچشم بسیاری از ما که گاه گاهی از لاچاری ها ی زندگی به پیشه نوشتن رو آورده ایم ربود ، وبا اندک تحقیق و تأ مل دریافتیم که سرزمین ما ازبسیار قدیم بدینسو خیمه گاه و استراحت گاه  قدرت های  بزرگ و نیمه بزرگ بوده است .

نجیب کابلی مؤسس و رئیس تلویزیون  امروز حین سخنان در کنگره سازمان مجاهدین خلق در پاریس

نجیب کابلی مؤسس و رئیس تلویزیون  امروز حین سخنان در کنگره سازمان مجاهدین خلق در پاریس
 
 امروز ما جماعتی که خودرا روشنفکر می نامیم ، بخواهیم یا نخواهیم واقیعت غیر قابل انکار این است که متأ سفانه دشمن در درون ما ، نه از یک سو بلکه از چندین سو و جهتی  ما را محاصره کرده است و امروز بویژه پس از به نمایش گذاشتن اراده اندرونی برخی ازکسانی که صاحبان  رسانه های الکترونیکی و دیگروسائل ارتباط جمعی اند وخواستند که  آقای مسکینیار را بزور سلاح واداربه عذر خواهی ازگناهان انجام نیافته بسازند ،  شاید نزد هرآدم عاقل و بالغی در قبول این حقیقت جای تردید نه گذارد که در وجود بسیاری از ما ها که در بدل مواجب و تشویق های نا قابلی ، امتعه تاریخ  گذشته ای ازآزادی بیان و شعارهای من در آوردیی از« دموکراسی تفنگ و قدرت ! » را  توجیه شرعی ؛ میکنیم ،  توان بالقوه اجرای هرنوع جنایت موجود است ، به هر صورت به دلیل همین مسائل و وقائع است که نظام سرمایه داری بویژه از جنس ارباب رعیتی مافیائی از طریق مهره ها و پادو های خود میکوشد که ما را با یکدیگر روبرو کند و به جان هم بیندازد و موهبت بزرگ  الهی  را که همانا  رسیدن به صلح عادلانه است از میان بردارد . ودر این راه اتفاقأ آن قدرت و سیستمی  که بیش از همه با « شعار هدف وسیله را توجیه میکند » اعتقاد عمیق  دارد و در خود میپروراند همین  ساختار نظام مافیائی و نگهبانان آن است . زیرا هروسیله ای که بتواند منافع بیگانه های حریص را تأ مین کند بکار گرفته میشود . ترویج و نهادینه ساختن زندگی مصرفی و رفاه طلب وبه اصطلاح امروز زندگی اشرافی در افغانستان از قدیم الایام بدینسو و در طول سال های حاکمیت نظام های شرک آلود وبیگانه پرست رشد یافته است . اکنون پیش از آنکه به روح اصلی این فتنه بپردازم طرح یک مسأ له را ضروری میدانم و آن اینست که گاهی ممکن است فرد یا جمع یا جریانی را از اساس قبول نداشت باشیم و گاه ممکن است اصل و اساس مورد قبول ما باشد اما شیوه ها ، عملکرد ها و انحرافات و اشتباهات مورد حمله و انتقاد قرار گیرد ، انتقاد در هر یکی از این دو حوزه و جریان نباید با تصفیه حساب های قومی ، نژادی و مذهبی  و دیگر نسبت های شرک آلود و ناپسند  آمیخته باشد . مثلأ وقتی اصولأ نوع « نظام التقاطی از اسلام  و سرمایه داریی مافیائی !! » را مشروع و مقبول برای مردم و جامعه خود  بدانیم و در بخشی از آن نیز عملأ  مشغول کسب مواجب و فعالیت های اقتصادی و سیاسی  بوده باشیم ، دیگر نه باید و نه میتوان به گونه ای برخورد کرد که گویا اساس و بنیاد آن را می خواهیم مورد حمله وتخریب قرار دهیم  ، خلط این دو نقطه و این دو مرز سبب شده است که اغلب انتقاداتی از ما مرزهای اعتدال و انصاف را شکستانده و به تصفیه حساب های قومی ، زبانی، و یاهم مذهبی منجرشده است . وقتی کسی ، رسانه ای و یا هم یک جمعی زبان به انتقاد میگشا ید بسیارضروری است که دیده شود آن رسانه ، فرد ویاجمعی با چه« نگاه وازچه زاویه ای»و با چه انگیزه ای! با بحران و یاهم یک مسأله خاص برخوردی داشته است ؟ که مواضع فکری گروهی ، حزبی و سازمانی میتواند تا حدودی زیادی مار ا به کشف ماهیت انتقاد کننده رهنمون گرداند .! این است که متأسفانه از دیرو حتی از سالها بدینسو نه تنها  قدرت های بزرگ استعماری و سلاطین حاکم بر سرنوشت ملتها ی جهان سوم مشغول شکار و حصول منافع نامشروع  خویش در منطقه بویژه در کشور ما  اند ، بلکه شبکه های گوناگون  خرده استعماری و جاده صاف کن آنها نیز در کسوت « مجاهدین راه آزادی و استقلال !» در برخی از حوزه های حیات ملی مردم ما در کمین نشسته اند . یکی از این شبکه های مرموزی که با استفاده از وجوهات مشترک فرهنگی ، مذهبی  و تاریخی با کشور ما افغانستان به چنین مأموریت  نامیمون پرداخته ، همانا « سازمان مجاهدین خلق ایران » است که در جدار مخالفت ها و دشمنی های تاریخی  ایالات متحده امریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل با رژیم جمهوری اسلامی ایران تغذیه می شوند و در راستای تقویت و حمایت از استراتیژئی عمومی غارت و استیلای سرمایه داری جهانی بر صحنه تیاتر افغانستان آورده شده است . حال بد نخواهد بود که کمی هم در باره تاریخچه ،  جهان بینی و اندیشه ها ی که سازمان مجاهدین خلق ایران  از آن به مثابه نقشه راه  و طرزالعمل حیات سیاسی خویش استفاده میکند  بصورت مختصر و فشرده مطالبی را برشته تحریر آورده شود : سازمان مجاهدین خلق ایران  برای نخستین بار در سال ۱۳۴۴ هجری شمسی توسط سه تن از جوانان یعنی  محمد حنیف نژاد متولد ۱۳۱۸ هجری شمسی ، سعید محسن متولد  ۱۳۱۸ زنجان و علی اصغر بدیع زاده گان متولد ۱۳۱۹ اصفهان به مثابه یک سازمان سیاسی و نظامی بنیاد گذشته شد که این سازمان اندکی پس ازشکل گیری درمقابل رژیم سلطنتی ایران دست به مبارزات مسلحانه زد هرچند متحمل درد ناکترین شکنجه ها از سوی سازمان امنیت کشور ایران یعنی " ساواک " شد و رهبران سازمان به جرم ترور اتباع امریکائی و ایرانی به  حکم دادگاه های نظامی رژیم محکوم به اعدام و حبس ابد شده بودند ، پس از پیروزیی انقلاب اسلامی در ایران ، سازمان مجاهدین خلق برهبریی موسی خیابانی و مسعود رجوی موفق به یارگیری گسترده در میان اکثریت شهروندان بویژه  نسل جوان کشور ایران گردید . اما آرام ، آرام غرائز مهار نا شدنی قدرت خواهی دروجود کدر رهبرئی این سازمان به نمائیش گذشته می شد و این سازمان که  موتور آن به تفکر التقاطی اسلام با مارکسیسم  به حرکت در آمده بود با اندیشه های دیگر رهبران بویژه « آیت الله خمینی » رهبر انقلاب اسلامی ایران در مخالفت قرار گرفتند و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را نیز با شیوه های عنعنوی یا همان اسلوب های نظامی و تروریستی  در اجندای خود قرار دادند .  در ابتدا اندیشه‏های مذهبی رهبران نهضت آزادی، به ویژه آیت‏الله طالقانی و مهندس بازرگان که سمت نخستین صدراعظم پس از انقلاب اسلامی را عهده دار گشته بود ، افق‏های تازه‏ای در نگرش اسلامی آنان پدید آورد. تأکید بر علمی بودن آموزه‏های دینی از سوی بازرگان آنها را قانع کرده بود که در اسلام تضادی بین باورهای دینی و قوانین علمی وجود ندارد.دیگر مورد قبول بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق نبوده است و نگرش جدیدی که در اندیشه های سازمان مجاهدین خلق پدید آمده بود، به تدریج از افکاروجهان‏بینی معلمان اولیه آنان فراتررفت. اکثر کدر رهبران سازمان  مجاهدین خلق  با الهام و تأثیر پذیرفتن از اندیشه‏های مارکسیستی، به تدریج در جهت تلفیق برخی از آرای مارکسیسم با باورهای اسلامی گام برداشتند. که با گسترش روزافزون فرهنگ مارکسیستی در میان مخالفان رژیم سلطنتی در ایران  آن بخشی از تعالیم و باورهای اسلامی که با اندیشه‏های مارکسیسم هم جهت به نظر می‏رسید، از سوی مجاهدین بیشتر مورد تأکید و آموزش قرار گرفت و بخش دیگری از متون مذهبی اسلام   که به باور تیوری پردازان تفکر مجاهدین خلق از چنین همخوانی برخوردار نبود – به حال خود رها شد و در ایدئولوژی آنان نگنجید. در واقع اصول مارکسیسم به عنوان علم مبارزه یا «علم تکامل اجتماع» به رسمیت شناخته شد و مرز میان  جهان‏بینی مارکسیستی و اسلام محو گردید.بطور خلاصه باید گفت که فلسفه سیاسی یا بینیش  تاریخی مجاهدین خلق ایران  نسبت به تکامل جامعه و انسان بویژه درحوزه « اقتصاد و سیاست » بر بینیش مادی تاریخ استوار است و با اصول توحید که فلسفه تاریخ دین اسلام شمرده میشود اندکترین مناسبتی ندارد جالب است که با از میان رفتن رهبران و کادر اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران  در سال ۱۳۵۰ ، گرایش به مارکسیسم گسترده‏تر شد و دوگانگی فکری سابق بین اسلام و مارکسیسم سرانجام، با رانده شدن اسلام از سازمان، به نقطه پایانی خود رسید و  اعتراف به مارکسیست شدن سازمان مجاهدین خلق ایران ، علاوه بر این که تقدس مجاهدین را شکستاند ، اسباب جدایی عناصر مذهبی‏تر سازمان رانیز فراهم ساخت. برخی از افراد مستقل مجاهدین خلق ایران ازآن جدا شدند ودرکنارنیروهای مذهبی به فعالیت پرداختند و با برکناری وعزل  دکتور ابوالحسن بنی صدررئیس جمهوری اسلامی * سازمان مجاهدین خلق ایران احساس کرد که دیگر امکان پیشروی و رسیدن به قدرت از راه سیاسی امکان پذیرو مقدور  نیست ، عَلمِ مبارزه مسلحانه در برابر رژیم جمهوری اسلامی  ایران را بلند  و مبارزه مسلحانه را آغاز کردند . و درهمین راستا برای نخستین بار دفتر نخست وزیری ( صدارت )  را  توسط عناصر نفوذی خویش در دولت منفجر ساختند و گروه کثیری از رهبران ارشد نظام  جمهوری  اسلامی را به شمول دکتر بهشتی و دکتور باهنر از رهبران حزب جمهوری اسلامی ایران به شهادت رساندند و مسعود رجوی رهبرسازمان مجاهدین خلق ایران یکجا با ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور برکنار شده ایران با استفاده از یک هواپیمای نظامی وارد خاک فرانسه گردید .

 مسعود رجوی رهبر گروه مجاهدین خلق ایران پس از ؤرود به خاک عراق حین مصا فحه با صدام حسین  دیکتاتور عراق

مسعود رجوی رهبر گروه مجاهدین خلق ایران پس از ؤرود به خاک عراق حین مصا فحه با صدام حسین  دیکتاتور عراق
 
 هیچکسی نه میتواند از این واقیعت انکار کنند که سازمان مجاهدین خلق ایران  در طی تمامی  دوران جنگ هشت ساله رژیم عراق  با جمهوری اسلامی ایران  در کنار آرتش عراق بویژه سازمان اطلاعات و امنیت عراق حضورفعال  داشت . اکنون و در این برهه ای از زمان و در نزد هر روشنفکر آگاه و اصلاح طلب این روزگار سوال مهمی که مطرح است این است که چگونه سازمان مجاهدین خلق ایران  با ژست گرفتن یک سازمان آزادی بخش ملی با اینگونه اندیشه های التقاطی « مذهبی – مارکسیستی » به یک فرقه  شبه مذهبی مبدل گشت که سرا پا تسلیم شبکه های امنیتی منطقه گردید  و به بسیار زودی در معادلات نظامی و امنیتی  منطقه جایگاه ویژه ای را کسب کرد ؟ می خواستم بگویم از آنجائیکه از سرزمین افغانستان از مدت زیادی بدینسو به مثابه میدان مسابقات استخباراتی کشور های بزرگ و کوچک جهان و منطقه استفاده به عمل آمده است روح نفرت انگیز این غده سرطانی یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران بویژه آرتش آزادی بخش ملی  نیز بر بخش های خونینی از  تاریخ خونین کشورما به مشاهده میرسد.چنانچه  همه ما دیدیم و شاهد بودیم آنگاهی که حاکمیت متحجرانه القاعده زیر نام حکومت طالبان بر افغانستان مستولی گشته بود و نیروهای نظامی وابسته به سپاه پاسداران ایران و ارتش جمهوری اسلامی ایران  را  در مرزهای افغانستان جابجا ساخته بود ، اعلامیه ای به امضای آقای ملا محمد عمر رهبر تحریک طلبه  افغانستان و جانشین سازمان تروریستی  القاعده در افغانستان به این مضمون  صادر گردید که اگر دولت ایران از تحرکات و شیطنت هایش دست نکشد و سربازان خود را از مرزهای افغانستان به عقب نه راند ؛ امارت اسلامی افغانستان نیز به خود حق میدهد که مخالفین جمهوری اسلامی ایران « سازمان مجاهدین خلق ایران و هواداران سازمان جهانی اهل سنت » را در خاک افغانستان تربیت نموده  و از آنها حمایت کنیم  !!
 بدون شک  اشاره تلویحی آقای ملا عمر رهبر تحریک طالبان  افغانستان به سازمان مجاهدین خلق ایران  یادآوریی آرتش آزادی بخش ملی بوده که در سال ۱۳۶۶ هجری شمسی تو سط مسعود رجوی بنیانگذاری گردید و در همان سال نیز به عملیات ظاهرأ موفقی علیه رژیم جمهوری اسلامی ایران  دست یازید . . . . . . .
 
ادامه دارد
 
* ازدواج مسعود رجوی با خانم فیروزه بنی صدر دختر رئیس جمهوربرکنار شده  دکتور ابوالحسن  بنی صدر که در ۱۳۶۱ صورت گرفت و ظاهرأ این یک ازدواج سیاسی بود که  به بسیار زودی  خانم فیروزه  بنی صدر از مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین خلق ایران  جدا شد و طلاق گرفت