X

آرشیف

اشک سیل آسا 

 

رفتی و با رفتنت روی غزل بی رنگ شد

سکته گی ایجاد کرد و اوزان قوافی تنگ شد

 

خانهء دل گرم بود اما ز بعد رفتنت 

سرد و یخ بندان به سان درهء سالنگ شد

 

اشک می بارم  زدیده سیل آسا روز و شب 

بنگر، اطرافم از این توفان چو رور گنگ شد

 

می تپد در سینه مرغ دل به صد شور و فغان 

می کشد آه و فغان ، از زنده‌گی دل تنگ شد 

 

بی نوا هر چند نالد نشنود کس ناله اش 

گوش مردم گوییا کر گشت و هر دل سنگ شد 

 

آرزو این بود روزی تا به کام دل رسم 

گام بنهادم به ره، دردا که پایم لنگ شد 

 

محمد اسحاق ثنا 

ونکوور کانادا 

۲/۱۲/۲۰۲۴

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.