X

آرشیف

(مقدمه‌یی بر سلسله بحثهای معرفی سیمای فرزانگان و اصحاب متعهد قلم)

 

از دیرباز بدینسو اراده بر آن بود، آیینه ای فراهم بینم، آیینۀ بزرگِ عاری از هرگونه زنگار برای بازتاب سیمای پرجاذبۀ نویسندگان نامدار و سخنوران متعهدی که صریر قلم های جولانگر شان همواره دلنواز است و روح پرداز و ستم سوز و سرنوشت ساز و حاوی صلابت و صلاحیت لازم و در خور تمجید.

اهالی در خور حرمتی که راهنمایان قاطبۀ بشر به سوی رستگاری و کامگاری اند، چلچراغی به دست دارند که افراد جامعه را چاره ای جز متابعت از پرتو اندیشۀ بهی‌گسترانه و روشنگرانۀ این طایفۀ دلسوز نیست! طایفه‌ای که همواره بر این باورند: قلم امانتی است در دست آنان از بهر امتحان که هزاران بندۀ دیگر چشم امید به ایشان دوخته اند تا شاید این ودیعۀ بزرگ الهی را به درستی به حرکت آرند و “اکسیر هدایت بر سبیل انسانیت بتراوند و گمشدگان وادی حیرت را به حریم بشریت و عدالت رهنمون گردانند.”

مسلماً چنین آرمان والا تحقق نمی‌پذیرد الا از اهل قلمی که بنای اندیشۀ شان بر پایۀ این آرمان بزرگ و حقیقت استوار است: “قلم آنگاه که در دایره سوگند خداوندی بر کاغذ می‌رود و نقشه راه پیشرفت انسانی و اجتماعی را فراهم می‌کند، فراتر از خون شهید تعریف می‌شود تا جایگاه قلم های نورآفرین در هندسه ایمان مشخص گردد و مردمان به سوی دعوت قلم، راه یابند.”

قبیلۀ رسالت به دوش و ضیا گستری که  از سپیده دم ورود در حلقۀ هدایتگری و روشنگری، با شاهد قلم، عقد الفت بسته اند و با نوشتن ده ها عنوان کتاب ارزشمند و صدها مقالۀ وزین در عرصه های گوناگون مصدر خدمات بزرگ و شایانی شده اند!

توجه باید داشت: هنگامی که می‌گوییم: اهل قلم و یا اندیشه وران ناب، می‌خواهیم خط فاصلی بکشیم بین اهل فرهنگ متعهد، و نویسندگانی که با این امانت مقدس الهی کاسبکارانه برخورد می‌‌کنند و کاری جز زهر افشانی ندارند، یا گروهی‌که مصداق این بیت عمیق شهید بلخی می‌شوند:

لعن ارباب قلم بر آن کسی کو با قلم

بهر نفع خویش از بیدادگر تمجید داشت!

در اینجاست که محرز می‌شود، تنها چرخش دست و حرکت قلم روی کاغذ کافی نیست، بلکه نویسندگان و سخنورانی قابل احترام شایان اند و سزاوار دادن دست ارادت و محبت به آنان، که پای‌بند اصول باشند و استوار بر موازین تعهد! پر واضح است تراویده های فکری و آثار کج اندیشان و بیگانگان تعهد و اصول، قادر نیستند مخاطب مورد نظر را به غنای لازم برسانند و شمع نجات – از ظلمت – را فرا راه آن بر افروزند. نویسندگان و سخن پردازان زمانی به ستیغ عزت و وقار و نیک نامی عروج می‌کنند و ماندگار می‌شوند و از اهالی متعهدان و برجستگان به شمار می‌آیند که در رهگذار حق و حقیقت پرچم افرازند و متعهد به انسانیت و ارزش های والای انسانی باشند، صادق و دلسوز باشند و اهداف بلند شان عبارت باشد از ارشاد و راهنمایی انسان به سوی کمال، سعادت، تقوی، انسانیت، شرافت و اخلاق نیکو… ! به گونه ای که همراه با داشتن چنین آرمان‌ها و گامزن بودن در شاهراه خدمات صادقانه، خستگی‌ها و تکالیف ناشی از تلاشهای مستمر شان را، موازی با کسب رضای پروردگار قلمداد کنند و سپاسگزار باشند از بخشندۀ حقیقی استعدادهای بلندی که جوهر چنین عشق آتشین را در دُرج سینه شان به ودیعه نهاده است.

آری، داشتن قلم و ارزشی بودن و متعهد ماندن نعمتی است بزرگ و وسیلۀ ارزشمندی است که منجر به حفظ و تداوم تمدن های بشری، تکامل علوم، منشاء هدایت و آگاهی بشر، حفظ علوم و معارف می‌شود. به سخن دیگر: اهالی دلسوز قلم “پیوند دهندگان انسانهای دور و نزدیک با یکدیگر” اند.

قلم آنان، شکافندۀ قلب تیرگی‌ها و سیاهی‌ها با گلولۀ حروف است و وسیلۀ زدودن جهل از مسیر انسان با نشانه گرفتن واژه ها و کلمات!

از آنجایی که قلم برخوردار از ارزش والای بسیار، بلند و مقدسی می‌باشد، سزاوار است که از آن حدیث دلنشین بیشتری گفته آییم و بیافزاییم:

“علم نویسندگی نوری است که از خامۀ خوش منظر قلم متعهد و پژواک آن زوایای تاریکی زندگی روشن می‌شود. از همین روست که مهمترین ابزار تعلیم  و بزرگترین و اساسی ترین عامل ترویج “علم الانسان ما لم یعلم”… شمرده می‌شود!

برای دانستن اهمیت و جایگاه قلم همین کافی است که خداوند متعال به این وسیلۀ مبارکه سوگند یاد کرده است. (ن، و القلم و ما یسطرون)

پس سلام بر اهل قلم ارزش گرا و متعهدی که همت نمی‌فروشند، بل آنچه از اندیشه و قلم شان متجلی می‌گردد، انعکاس حقیقت است و تصویر اوضاع و احوال گوناگون جامعه، همان‌گونه که بهترین و موثرترین جای بازتاب درد و رنج اندوه و آلام مردم، آیینۀ اندیشه ایشان است و آثار گرانسنگ آنان!

سلام بر این طائفۀ دلسوز و پر تلاشی که همواره سعی می‌ورزند در وادی طهارت گام نهند و از شاهد مناعت و عزت نفس دمی فاصله نگیرند و حتی‌المقدور از آلودگی و دنیا گرایی و دلبستگی به زر گریزان باشند…!

سلام بر آن نویسندگان و شعرای گرامی ای که از متوقف شدن سمند قلم در ایستگاه سیه کاری، خیانت و جنایت و سایه سهم خواهی…، تبرا می‌جویند و به قدر مویی راضی نیستند در غبار غارت و جایگاه جیفه بایستند و در برابر نمونه های آلوده شدن سیمای صداقت و بیراهه کشاندن جامعه سرسختانه به مبارزه بر می‌خیزند و معتقدند: “حرکت قلم بر صفحه کاغذ و بستر تاریخ تا زمانی مفید و مقدس است که برای رضای خدا و استیفای حقوق عامه مردم بچرخد….!”

سلام بر پاسداران افکار پاک و مروجان ارزش های والا و بهی‌اندیشانی که با بهره از قلم، این ابزار اثرگذار و پر اهمیت، پل ارتباط گذشته با حال و آینده می‌شوند و سبب تحکیم حلقۀ اتصال فکری فرزانگان با یکدیگر، و موجب تامین حیات و بقا و تکامل و منبع تغذیه و خاستگاه بسیاری از کمالات و بیداری ها… می‌گردند…!

سلام بر خدمتگزاران صادق فرهنگی که اشک قلم شان امید می‌آفریند و آثار یأس و مظاهر ذلت را از صفحۀ دلهای بیچارگان می‌شوید… !

سلام بر گسترندگان نور دانش و رشد اندیشه‌های سالم و افکار عاری از سم…، و سلام بر کسانی که انواع درد و رنج و تکلیف را به خاطر به کرسی نشاندن آرمان های والا و خداپسندانه، به دست نسیان می‌سپارند و از در آویز شدن با انواع ناملایمات و سختی های روحی و جسمی، یک‌قلم دیده بر می‌بندند، ولی نمی‌خواهند لب به شکوه بکشایند؛ نمی‌طلبند پذیرای منتی از این و آن شوند…؛ با اینکه در دیار خود شماری از سخنوران و نویسندگان و فرهیختگان را هم سراغ دارند که با سخت ترین شرایط زندگی، دست و پنجه نرم می‌کنند! 

باور دارم بسیاری با من هم نظر خواهند بود، اگر بگویم: یکی از محروم ترین اقشار جامعۀ ما، اهالی قلم اند و فرهنگیان دلسوز دیار ما! به گونه ای که حتی بعضی از دانشمندان کشور، محتاج سیر کردن شکم اطفال خودند. بهتر خواهد بود مثالی آرم: من از وضع درد انگیز و زندگی فلاکت‌بار فرزانه ای آگاهی دارم که تا دیروز با مدرک دکترا به حیث استاد دانشگاه ایفای وظیفه می‌کرد، اما با فرا رسیدن موعد بازنشستگی اش، ناگزیر شد دردمندانه با هیولای فقر در افتد! طوری که گفتند: این استاد بزرگوار به سبب همین درماندگی چاره را به آن دید که عاجزانه به  ادارۀ دانشگاهی که تدریس می‌کرد، درخواستی پیش کند، تا او را در بدل اعطای حق الزحمه به گونه قراردادی به حیث استاد بپذیرند! چون اداره دانشگاه از دانش وافر و لیاقت وی واقف بود، حاضر می‌شود هفته ای شش یا هفت ساعت (نه بیشتر) فرصت تدریس را با تعیین هر ساعت فقط (65) افغانی به وی مهیا سازد…!

شما فکر کنید که این استاد بیچاره در یک ماه چقدر درآمد خواهد داشت؟ دریغ و صد دریغ..!

همان گونه که بسیاری ها با مشارالیه شناخت دارند، وی تنها یک استاد با داشتن مدرک دکتری در رشته خود نیست که کارش تنها افادۀ دانش به دانش‌آموزان باشد، بلکه وی به دو سه لسان زنده خارجی نیز مسلط است، مزید بر آن قلم توانایش چندین کتاب مهم را نیز به جامعه عرضه داشته است!

خدا شاهد است از روزی که این خبر تکاندهنده را شنیده ام، سخت خود را شرمسار احساس می‌کنم که چرا کار موثری از من ناتوان برای دستگیری این استادِ دارای عایلۀ کلان، به خصوص فرزندان معصوم و کم سن و سال آن، ساخته نیست؟!

این یکی از ده ها نمونه غم بزرگی است بر دوش فرهنگیان و استادان فرزانه دیار ما. فرهنگیانی که نمی‌خواهند ایمان و شهامت و آبرو و علو همت خود را به حراج بگذارند.

یاد آوری:

مطلبی که مرور افتاد مقدمه‌ای بود برای سلسله مباحثی که به منظور معرفی و ارج گذاری از خدمات علمی شخصیت های بارز فرهنگی معاصر کشور، در نظر گرفته شده است. این موضوع ان شاءالله متصل سپری شدن عید سعید فطر، از این دریچه پیشکش خواهد شد. (و ما توفیقی الا بالله، علیه توکلت و الیه انیب.)

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.