آرشیف
نگرشی بر سه شعر دو بیدلگرای موفق، از چشم انداز خاطره
عبدالقیوم ملکزاد
(دکتر لبیب اندخویی و استاد حسرت)
به دست آوردنِ سه شعر شکّرین از دو گویندۀ موفق سبک هندی: (شهید استاد نجیب الله حسرت فاریابی و استاد دکتر سید محمد عالم لبیب اندخویی)، در وصف مقام مادر، مستمسکی شده برای توّرق دفتر خاطرات شیرینِ به خصوص سر بردن در آغوش زادگاه تا یکدهه قبل از کودتای ثور ، که نگارنده را لطف دیدار یاران و حشر بودن با سخنشناسان و چراغداران فرهنگ آن سامان همواره قرین بود.
از استاد گرامی دکتر لبیب اجازه میطلبم به حکم اقتضای جایگاه والای شهادتِ استاد حسرت، حدیث ذکر خیر ایشان را مقدم قرار دهیم که اینک بدین هیأت صورت میبندد:
1- استاد نجیب الله حسرت فاریابی:
روان استاد عزیز حسرت فاریابی شاد و یادشان گرامی باد که نزدیک به سه دهه است از فیض دیدار و خواندنِ سروده های ناب و شکّربار شان محرومیم. یکی از روایات قرین به حقیقت این است که آن ادیب پختهکار و سخنور نامدار فاریاب، در سفری که از راه زمین به ایران داشت، از سوی کوردلان گوهر ناشناس به درجۀ رفیع شهادت نائل آمده است.
(رحمه الله واسكنه فسيح جناته وغفر له ورزقه الفردوس الأعلى من الجنة بغير حساب. آمین)
خوانندگان گرامی مستحضرند که پیش از این، سطر چندی در باب سه شعر بلند استاد تارشی گرامی نذر قلم کردیم، اینک باز اراده بر آن شده سفر دیگری داشته باشم به گلزمین عطرآگین کلام سخنگستران زادگاه و خاطرههای شیرین بودن با آنها و سایر یاران با صفا! آه چه قدر دردناک است محروم بودن از فیض دیدار آن یاران و خیل مهربانان، به خصوص یاران هم سن و سال و همدم و همرازی که چندین سال پیهم در کانون بزرگ علمی مسمی به ابومسلم خراسانی، حضور به هم میرساندیم و باهم شریک قیل و قال بودیم و با شور و شوق تمام از خوان گستردۀ دین و ادب و فرهنگ، ریزه میچیدیم. آری، آن روزها از بهترین و شیرینترین دوره های زندگی ما به شمار میرفت. کسب فیض از نزد استادان بزرگوار و مهرورزی که شماری از آنان در فهم و دانش، چونانِ بحر خروشان بودند، شور و شوق و لذت حیات را برای ما دو چندان میساخت. لذا هنگامی که چهره های آن عزیزان به آیینۀ خاطرم بازتاب مییابند، فقدان شان اندوهی بر دل میگستراند، یارانی که همه از مهر و صفا و صمیمیت برخوردار و از پدیده منفوری چون، ریا و نامردی و نیرنگ و فریب، بیزار بودند، و ما بر آن میداشت تا همصدا شویم با این فرمودۀ استاد گرامی ما: علامه مولوی اسدالله نصرت اندخویی:
حبذا در صحبت نازک خیالان زیستن
بهر صیقل دادن دل با ادیبان زیستن
میتوان گفت: زانوی تلمذ زدن در برابر آگهی سرمایگان و حشر و نشر با سخن گستران و ادیبان و دوستان، مایۀ فیض فراوان بود و سفرۀ رنگین مهری گسترده هر آن، که طعم هرگونه مرارت و حسرت را از کام ما میزدود. برخی از این جمع مهرورز، چامه پردازان و غزلسرایان، چابک سوارانی بودند در عرصۀ سبک خراسانی ، یا مکتب ادبی عراقی و یا در مسیر خیال انگیز و پر خم و پیچِ بیدلگرایی و گروهی هم نوگرا به روش نیما…!
بدواً گفتیم که روایت ما در پیوند با سخن بلند دو بیدلگرای نام آشنا است که استاد نجیب الله حسرت فاریابی، یکی از آنان است! سخنور نازکخیال و ژرف اندیشی که خاطرۀ نشر دو، سه غزل زیبا و شکّرینش دست اندیشۀ ما را در اختیار خود میگرفت و میبرد بهرِ سیر باغ پهناور و همیشه خرم بیدل.
یکی از غزل های بلند مومی الیه، در وصف مادر انشاد یافته بود؛ تصور میکنم تاریخ نشر آن مصادف میشد با جوزای سال 1353 هجری- شمسی که اینک از نظر دوستان میگذرد:
جلوۀ الفت غباری از جهان مادر است
فیض عالم رشحۀ اشک روان مادر است
در تلاطمگاه بحر بیکران زندگی
زورق ما بیخطر از بادبان مادر است
فاش میگویند هر دم در دبستان ادب
سجده گاه الفت ما آستان مادر است
ساز عشرت جلوۀ جوش ترنم های اوست
نغمه را ناموس و شوکت از زبان مادر است
در خراب آباد وحشت از شکست رنگ ما
آنچه محزون است قلب مهربان مادر است
آنچه فردوسش همیخوانند در خرم بهشت
جلوه ای از رنگ و بوی بوستان مادر است.
زمانی که این غزل زیبا در روزنامه فاریاب، (یکی از نشریه های با اعتبار و پرمحتوای آن روزگار) اقبال چاپ یافت، مطابق معمول در حلقۀ شعر دوستان و ادبای منسوب به دارالعلوم یا مدرسۀ عالی ابومسلم خراسانی که متشکل از استادان و محصلین پیشتاز و آشنا به شعر و ادب آن نهاد میشد، به بحث و بررسی گرفته شد و پس از تمجید و تقدیر فوق العاده گفته آمد: شاعر با استعداد و سرشار از قریحۀ عالی، در این شعر کوتاه، جایگاه ملکوتی مادر را به بهترین و شایسته ترین وجه، مورد توصیف قرار داده است. الحق چنین هم هست، سرودن شعری با این محتوای بلند و عالی از سوی جوانی که غالباً عمر آن از هجده یا نُزده سال فراتر نمیرفت، در خور تمجید و وصف مزید بود/ است، آنهم شعری که به سبک پیچیدۀ هندی و بیدلگونه انشاد شده باشد.
علی رغم برخوردار بودن شعر استاد حسرت از این ویژگی، شرح آن موکول به زمان دیگر باشد؛ اما موضوعی که شایان ذکر میباشد، این است: تا جایی که به خاطر دارم، شعر شناسان آگاه به فن سخن و بلندنام فاریاب، مستحق دانستند، سفرِ فرا پیش گرفتۀ آن جوان را خجسته و مقرون به آیندۀ درخشان دانند و با گلبرگهای ستایشی چون: “حسرت، شاعری است بهره ور از نبوغ عالی و برخوردار از استعداد عالی” بیارایند، توصیف هایی که به حق وی سزاوار آن بود و اگر زنده میبود، احتمال داشت ستارۀ نبوغش به مراتب بیشتر و وصف انگیزتر از آن روزگار بدرخشد و شهرت بلند و آوازۀ سخن چون قندش، از محدودۀ جغرافیایی کشور فراتر برود.
سخن از شعر شناسان و ادبای فاریاب رفت، قرار بودن فهرستی از ارباب سخن و پیشتازان فرهنگ فاریاب را در این نوشته ارائه دهم، اما بنا به دلیل مشخص، لازم دیدم این موضوع را مفوض سازم به کتاب دیگری که به عنوان « گلخاطره هایی از آرشیف دل» نگاشته ام، کتابی که فصل برجستۀ آن « فاریاب – و جلوه های بهار فرهنگ در یک دهه قبل از کودتای ثور» است. اما در اینجا برای اینکه سیاق خاطره دچار آسیب نشود، ناگزیرم به ذکر خیر چند تن از استادان بزرگی مبادرت ورزیم که ما از ایشان فیض کثیر میبردیم و نیز ناگزیر خواهیم بود از دو سه چهرۀ بارز علمی و فرهنگی خارج از بدنۀ مدرسۀ عالی نیز یادی بکنیم که ذکر اسمای گرامی آنها در پیوند با شعر استاد دکتر لبیب اندخویی، همخوانی بیشتری دارد؛ چون در اینجا محور بحث ما، به نهاد علمی بزرگی به نام دارالعلوم عالی ابومسلم، اختصاص یافته است!
آری، در مدرسۀ عالی ابومسلم خراسانی از جملۀ محصلین، استعداد چند چهره در حوزۀ ادبیات خیلی برجسته و در خور ستایش بود و آنها عبارت بودند از: عبدالاحد تارشی، نجیب الله حسرت خالقی فاریابی، حافظ غلام سخی محبی، عبدالقدوس قدسی ( که متاسفانه چراغ عمر آن زود به خاموشی گرایید)، ابوالکلام آزاد، حیات الله بهروز خالقی، محمد غوث حیرت، نظر محمد ناسوتی، (که بعداً تخلصش به ” فاریابی” مبدل شد و الی اکنون بیشتر از صد رساله و کتاب پیرامون حدیث نگاشته)، ناصرالدین جمال، سیدرحمت الله ساهی زاده، محمد رضا رسا، مولانا سخیداد الماری، عبدالکریم ارشد، اسکندر عزیزی، محمد ظاهر راجی سمنگانی، سید نورمحمد هاشمی، عبدالحی مزمل، عبدالرحمن فروتن، خواجه محمد کندزی (المسلمون)، غلام سخی سوزان هروی، و… نگارندۀ این سطور نیز جزء آنان شمرده میشد…!
ناگفته نگذریم، تسلط این دسته تنها در حوزۀ ادبیات فارسی و عربی محدود نمیشد، بلکه ایشان به مضامین دینی یا رسمی نیز از جمله شاگردان ممتاز به شمار میرفتند.
رشد روز افزودن استعداد چهره های یاد شده را عوامل آتی تشکیل میداد:
1- تشویق و ترغیب و راهنمایی مستمر آنان از سوی استادان بزرگ و برخورداری محصلین از دیدگاه ها و آرای صائب آن ستارگان دانش، استادان بزرگی که علاقمند بودند، شاگردان شان در پهلوی پیشبرد دروس رسمی، در مسیر فن شعر و ادب و هنر نویسندگی و خطاطی و…، نیز گامزن باشند.
هرچند از دایرۀ بحث اصلی اندکی پا بیرون مینهیم، ولی باورم این است: عدم ذکر خیر اساتید یاد شده، از میزان ارزش نوشتۀ حاضر خواهد کاست. بزرگوارانی که ( به استثنای یک یا دو تن) چراغ زندگی پربار همۀ آنان به خاموشی گراییده است، (رحمهم الله):
استاد مولوی محمد جان خان ابوالفضل، استاد مولوی سید تاج الدین ساهی، استاد مولوی عبدالغنی علمی، استاد مولوی محمد عبدالملک، استاد مولوی علاءالدین، استاد مولوی دین محمد حلمی، استاد مولوی محمد رفیق حیاتی، استاد مولوی غوث الدین بلاغ، استاد محمد الیاس ذره تاشقرغانی، استاد مولوی محمد انور خان، استاد مولوی عبدالحکیم کلنی، استاد مولوی محمد صدیق، استاد مولوی حافظ سیف الله سنگین، استاد مولوی ابوبکر خان، استاد بهاءالدین قل خان، استاد محمد امین امین مشهور به کتابدار، استاد محمد اکبر ضاجر، استاد محمد امین نیازی، استاد خال محمد خان، استاد محمد عارف خان و…!
2- نقش و تاثیر برگزاری حلقۀ موقر بیدلخوانی در جوار مسجد جامع خشتی، و تحلیل و بررسی ابیات غامض ابوالمعانی به وسیلۀ استاد بزرگ: مرحوم مولوی سید تاج الدین ساهی، در بلند بردن استعداد ادبی شاگردان و گسترش شوق و علاقۀ بیدلگرایی در فاریاب .
2- وجود رقابت های سالم گسترده و بسی حاد میان منسوبین نهاد های تحصیلی و تعلیمی ولایت فاریاب، به شمول آنهایی که در ادارات دولتی وظایفی را به عهده داشتند.
3- تلاش در راستای ظهور چهرهها و استعدادهای نو، از طریق حضور در همایشهای فرهنگی و علمی و نشر مقالات و اشعار در روزنامۀ موقر و معتبر “فاریاب”.
4- ایجاد جریده های دیواری هفته وار و ماهوار، در کلیه نهاد های تحصیلی و تعلیمی فاریاب از جمله مدرسۀ عالی ابومسلم.
با ذکر موارد فوق علاوه باید کرد که تعدادی از محصلین مدرسۀ عالی، به دلیل شوق وافری که شعر و ادب و هنر نویسندگی داشتند، به گونۀ یک حلقۀ فرهنگی عرض اندام کرده بودند، حلقه یا گروپ یاد شده، بیشترینه در خلال ساعات غیر رسمی، راه اندازی میشد. (1)
اکنون میپردازیم به ذکر یک خاطره دیگر:
در یکی از روزها اثنایی که با جماعۀ اهل فرهنگ و مطبوعاتِ مدرسۀ عالی به شمول دو سه تن از استادان از جمله استاد ذره، استاد محمد انور خان، استاد عارف خان، استاد خان محمد خان و استاد نیازی و… نشستی داشتیم، مامور توزیع اخبار سررسید، بعد از دریافت روزنامه مشاهده کردیم که غزل ناب دیگری از نجیب الله حسرت در آن به نشر رسیده که یکی از ابیات آن چنین بود:
چشم ماهی نسبتی دارد به چشم آسمان
ذره تا خورشید یعنی جمله حیران شما
با خواندن این غزل ( که بقیه اش فعلاً در حافظۀ نگارنده نیست) همۀ زبان ها به ساز تهنیت چنگ زدند و آفرین های مکرری را به سان گلبرگ های سفید و عطر آلودِ درختان اقاقیای صحن مدرسه عالی که در بهاران موج میزد، نثار استاد حسرت ساختند، به گونه ای که زمزمۀ آن نه تنها میان سایر محصلین و شاگردان پیچید، حتی در ادارۀ مدرسه نیز چاشنی بحث و گفتگوی استادان شد که توام بود با وصف و تمجید از استعداد عالی مومی الیه (رحمه الله علیه)؛ پیوستِ آن طوری که آگاهی حاصل گردید، اکثر چهره های علمی و فرهنگی فاریاب، راجع به آن غزل استاد حسرت به بحث و تبادل نظر پرداختند و اهل ذوق بر آن شدند بیشتر از پیش، به سوی استاد حسرت با چشم وقار و حرمت بنگرند و او را یکی از سخنوران موفق، به خصوص در سبک هندی قلمداد نمایند.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور