X

آرشیف

صبح های آفتابی

شاعر، هنرمند به دنیا می‌آید. هنرمند واقعی، ذهن و مغزی دلسوز دارد. او همه چیز را بسیار عمیق تر از دیگران می‌بیند. این توانایی رویایی شدید; به هنرمند احساس افسردگی و اندوه لحظه ای می‌دهد:

گاهگاهی در نوجوانی،

در صبح های آفتابی بهاری

غباری اضطراب در وجودم منفجر می‌شد

و من در کمال ناباوری چیزی نمی‌توانستم ببینم

جز گل های شبانه

سایه لحظه های شاد

اشک های مردم بی گناه اطرافم را.

 

و گاهی

زمانی که ماه روشن می‌بود

و خورشید در اطراف من روشن تر بود

مات و مبهوت

خودم را تاریک می‌دیدم

مثل سایه ای ملایم پشت دیوار ساکت و بی‌خیال.

 

اکنون

چند وقت یکبار

که ذهنم به ابرهای گریان متصل می‌شوند

یاد دوران نوباوگی می‌افتم

یادم می‌آید قدرت یک دختربچه با چشمان تیره ای نافذ

که هرگز زود گریه نمی‌کرد

دختربچه ای که خیالباف بود و تنهایی را دوست می‌داشت

و هر چند خوب و بد دَور او می‌چرخید

اما در اعماق وجود،

گرمای باغ های شاد را در سردترین روزهای زمستان حس می‌کرد.

 

حالا

گاهی

در طوفانی ترین لحظات روز یادم می‌آید

که مادرم قانع‌کننده استدلال می‌کرد:

“فرزند اولم، شهلا،

مثل هوای یک روز جدید لطیف است

ولی هنوز، پر از سنگ و کوه و رودخانه هاست.

 

شهلا لطیفی

اکتبر ۲۰۲۳(میلادی)

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.