X

آرشیف

افغانستان سر زمین حماسه ها یا افسانه  ها؟

مغالطۀ افسانه وحماسه!

افغانها  همه ساله روز 28 اسد را به بهانه روز استقلال وآزادی با قرائت مقالات وسرودن اشعار وروایت داستانها  افسانه استقلال وآزادی را روح حماسی میدهند وازبیین  این ساز وسرود بخود تاریخ میسازند و خیلی راضی به نظر میرسند گو اینکه در دل صخره های  مصیبت آشنای افغانستان حماسه سازان بی نظیر گذشته که با فدا کاری وقربانی همین حالت فعلی را برای نسل بعد ی به ارث گذاشته اند وحق قدر دانی دارند .چون بزعم ایشان مکناتن انگلیس نیمه جان از تورخم گذشت ومیخائل سرگیوف روسی تفنگش را رهاکرد واز شیر خان بندر فرار نمود وامریکائیها ها وهمه اعضای ناتو پا بر هنه از میدان هوائی کابل فرار کردند از فقر وبیکاری، ظلم وبیعدالتی ورشوه وفساد وده ها داشته دیگر افغانها هیچ چیزی با خود نبردند .به همین دلیل افغانها در سال یک مر تبه رجز وحماسه پیروزی واقتدار میخوانند وباقی روزهای سال را با تواضع وگدائی  وتا 28 اسد سال اینده دست شان بسوی انگلیس وروس وامریکا دراز است تا قوت لایموت بر حلقوم حلوء سیر نا شو سلیمان علیه السلام بیاندازند .بر لب دریائی پول هم که باشند خبری از قناعت وسیری نیست فقط فریاد است وفغان گو اینکه نام این خرابکده افغانستان است.

افغانستان بر بنیاد روایت راویان وتاریخ نویسان  از رهگذر حضور تاریخ سازان  وجنگجویان بزرگ یک کشور مملو از حماسه ها وقهرمانیهاست واما از منظر پیامد ونتیجه همه شبیه یک افسانه است که گاهی هم به واقعیت نپیوسته ،دلیل این حماسه سازی وافسانه بازی این است که شخصیت ها وحرکت های قومی بنام نهضت وحزب  همه بخاطر زنده بودن وزنده ماندن خود فدا کاری کرده اند ووهیچ یکی ازین قهر مانی ها بخاطر رفاه واسایش ملت وآبادی سر زمین بنام افغانستان نبوده ،چون تا هنوز سا کنین این سر زمین بر سر نام ومحدوده جغرافیائی این افسانه سرا اتفاق نظر ندارند به همین دلیل است که این سر زمین مانند یتیم بیکس ویا گروگان گرفته شده بدون نوازش وپرورش  باقی مانده .

وقتی تاریخ امپراطوری غزنوی ها وغوری هارا مرور کنی به درستی درک میکنی که هدف فقط جنگیدن ، اشغال، غصب کردن وبه برده گرفتن بوده وهمین سلسله از زمان احمد شاه ابدالی ونواده های آن به جنگ وخونریزی وبرتری جوئی نژادی وقومی تا حال ادامه دارد .وجود احمد شاه ابدالی وفتوحات آن در بین حما سه وافسانه گم است ، تاریخ حکومت داری درانیها وغلجی ها فقط بنام پادشاهان  که برادر کشی کردند وگوش بریدند وچشم کور کردند خلاصه میشود وآنچه نصیب سر زمین ازین کشمکش ها ها شده قطرات خونیست که از نوک شمشیر شان بر این سر زمین چکیده وغضب وخشم رو ئیده  .شما تمام تاریخ افغانستان را مطالعه کنید تنها نام پادشاهان در حال گردش وچگونگی رفتار شان را در برابر مردم می بنیند هیچ یکی ازینها بخاطر رفاه وآسایش مردم بر نامه نداشتند نه پل وتونل از آنها بیاد گار مانده، نه جاده  وخط آهن وشفاخانه هیچ آثاری از مدنیت در افغانستان از آنها بیاد گار نمانده جزء اینکه پسر خورد با پسر کلان امیر افضل خان ودوست محمد خان وشیر علی خان وچندین خان تا عبدارحمن فقط جنگیده وذهنیت  در افغانستان تا هنوز همان ذهنیت است.

حماسه شکست انگلیس ها فقط یک افسانه است  انگلیس ها از نوازش وحمایت این قوم افغان  خسته شدند  رفتن شان شد افسانه حماسی برای افغانها باقی ماند.این افسانه تاریخی برای دلخوشی قومی که هر لحظه حاضر اند تا انگلیس ها ایشان را نوازش دهند وبه مزدوری بگیرند حماسه نا میده شده  ،حتی با گذشت بیش از یک قرن  افتخار از آن کسیست که با سر ویس اطلاعاتی انگلیس ارتباط داشته باشد وما هانه قوت لایموت از همان مجرا برایش برسد یعنی فاتحان چشم شان به سوراخ روزی انگلیس دوخته است وحالا هم افغانها به آبادی کشور نی اندیشند به حاکمیت می اندیشند که که حاکم کیست واز کدام قوم وتبار است.

تمام کتاب تاج التواریخ امیر عبد الرحمن خان را بخوانید نام کتاب تاج التواریخ است خوب دقت کنید به تاج وکلیمه تواریخ  جمع تاریخ های افغانستان که این مر حله در قله های تمام ادوار تاریخی افغانستان قرار دارد که هیچ تاریخی قبل از آن بهتر ازین مر حله نبوده ، دوران حاکمیت امیر عبدارحمن خان که توانسته سر زمینی را بنام افغانستان مرز بندی کند وحدود جغرافیائی به آن تعیین کند چه دورانی بوده؟ قتل ، کشتار، ویرانی وآواره ساختن اقوام وملیت ها .ومن بسیاری از سیاست مداران افغانستان را در قرن بیست ویک دیده امئ و میشناسم که میگویند برای افغانستان حکومت امیر عبدارحمان خانی  بهترین گزینه است حاکمیت یک دست ومتمرکز وسر کوب اندیشه ونظر دیگر اندیشان حتی کسان که اکت دموکرات بودن را میکنند هم به همین اندیشه را دارند.

حماسه شکست امریکا وپیروزی افغانها:

شش ما قبل از فرار اشرف غنی از کابل در دوبی در یک مجلس بودم  شما میدانید در دهه های اخیر بیشترین نشست ها در مورد افغانستان در دوبی بر گزارمیشد البته یکی از مدعیان حاکمیت دائر کرده بود وگفت منتظریم نماینده آقای خلیل زاد از قطر میاید وپیام خلیل زاد هم بما میرسد وقتی یک شخصی نکتائی دار وبا سلیقه داخل شد گفتند شینواری صاحب آمد فکر کنم نامش را شیر اعظم گفتند  یعنی شیر اعظم شینواری جمع بزرگی از سیاسیون ونمایندگان  اقوام مختلف افغانستان نشسته بودند شیر اعظم شینواری به نظرم یک انسان عاطفی وقسما سبک معلوم شد وبی مقمدمه گفت: کارها خوب پیش رفته خلیل زاد صاحب گفته راه بیرون رفت از بحران افغانستان این است که برای چند سال لنگی طالب بالای میز گذاشته باشد وکسی نفس نکشد وهمین لنگی طالب  حکومت کند با این لند وغر ها نمیشود حکومت داری کرد حالاهمین پلان قبول شده  وعملی میشود .من دران مجلس تازه رفته بودم یک کسی بنام هارون معترف که در رسانه ها جنبش روشنائی کابل را رهبری میکرد نیز دران مجلس حضور داشت من حیران ماندم این بچه ها نمیدانند دراین خیاط خانه چه لباس طراحی شده .من گفتم واقعا تنها بخاطر حکومت طالب ها اینقدر مردم در دوبی وقطر منتظر اند حرف های دیگر..رئیس مجلس کمی حرف هارا به حاشیه برد ومن هم آنقدر گفتم جالب است . خلاصه دران نشست ها سیاسیون از همه اقشار واقوام پرسه میزدند ومی فهمیدند که قطر مدرسه آموزش مدیریت برای طالبان است اما دلخوش کرده بودند که شاید مارا هم مزدور بگیرند ولی من دوباره به آن مجلس ها نر فتم اما سیاسیون وفر هنگیان زیاد از اقشار مختلف تا اخر منتظر بودند که خلیل زاد ایشان را نوازش خواهد داد اما حیف که از سیاست بوی نبرده بودند.

من خاطرۀ سال 2008 یا 2009 خودرا نیز از مجلس خلیل زاد در دوبی نوشته بودم که من ومحترم اندیشمند  را نمیشناخت در مورد قانونی وداکتر عبدالله صحبت میکرد من جریان را نوشتم ولی بازهم دیدم آقای قانونی با دیدن خلیل زاد دهانش چون گل میشگفت و دلش باغ باغ میشد گفتم من سیا ست را نیمدانم من چه دارم که خلیل زاد از من بگیرد باشه همی جوانان خوش باشند وروزی با بزرگان پست وبلند روزگار را تجربه کنند .

در پیوند به پروگراف فوق باید بگویم که امریکا  یا خسته شد ویا شکست  خورد ولی باز هم خود شان برای خود میراث بر تعیین کردند واین پلان را خلیل زاد طراحی وعملی کرد وزحمت میکشید من حیث نماینده یک کشور بزرگ چون امریکا به قطر میآمد تا یک ماه شورباه میخورد واندیوالی میکرد  وطی هفته ها  اقامت در دوحه برای نما یندگان طالبان درس مدیریت آینده را میداد واین جریان حالا هم توسط خلیل زاد رهبری میشود .بسیاری از روشنفکران حامی خلیل زاد ، اشرف وغنی وکرزی  طرفدار همین نوع حکومتی در افغانستان اند .آنها میگویند قرار نبود بعد از هجوم امریکا به افغانستان  کسی از شمال وارد کابل شود ، داخل شدن نیرو های مسلح از شمال به کابل وگر فتن چوکی ها برخلاف قرار قبلی بوده وتا آخر برای حکومت کردن کرزی واشرف غنی مزاحمت ایجاد کردند وامریکا هم نفهمید که با کی طرف است ومسئول مقتدر این سر زمین کیست.

خلیل زاد امریکائیها را قانع ساخته بود که در افغانستان یک حکومت یک دست متمرکز به وجود آید اول دیکتاتوری وختم جزیره های قدرت وبعدا زمینه رشد پروژه های مدنی وحکومت طرفدار امریکا در مرز کشور های آسیائی میانه بوجود میاید وبعد از آن قرار داد های استراتیژیک امریکا با افغانستان معنی پیدا مکیند حالا نیمی قبول دارد ونیمی مخالفت میکند چون در افغانستان حکومت یک دست ومتمرکز وجود ندارد لذا پیمانهای امریکا هم مفهوم پیدا نمیکند .امریکا به همین دلیل وهمین امید از افغانستان بیرون شده وخلیل زاد طبق وعده که با امریکائیها کرده باید در حیات خود  این پروسه را عملی کند وفعلا هم رویش کار میکند .لذا شکست امریکا هم حماسه در داخل همین افسانه است.

شکست روسها اگر حماسه باشد هم مال انگلیس وامریکاست که از افغانها من حیث سر باز استفاده شده ولی باز هم روسها من حیث یک ابر قدرت وجودش را حفظ کردند وافغان پیروز به اقوام وگروه های مختلف تقسیم شد  ودچار جنگ داخلی شدند ودر رگ رگ هر افغان خون تعصب ودشمنی  در حرکت است ازین پیروزی ها فقط مشت خا کستری نصیب شان با خاک آلوده با دود وخون وتعصب ودشمنی که گاهی هم دور نمائی پیروزی را نخواهند دید.

نسل آینده این واقعیت را بدانند که در افغانستان چیزی که وجود ندارد حماسه است آنچه میشنوند ویا در تاریخ میخوانند افسانه های حماسی است که جنگجویان در دوام تاریخ خونین افغانستان بنام خود تاریخ حماسی نوشته اند. بخاطر اینکه باور کنید افغانها همیشه شکست خورده اند وهرگز کسی را شکست نداده اند  به سیاست مداران فعلی نگاه کنید که همه گردن شان پیش امریکا واروپا وانگیس وروس کج ودست شان دراز است و شب وروز در تلاش اند  تا یک اداره استخباراتی کشور های بزرگ آنهارا به مزدوری بگیرد وحتی یک عضو پارلمان کشور های امریکائیهائی واروپائی با آنها صحبت کند  هم غنیمت وافتخار شمرده میشود  .نیمی شان از امریکا، نیمی از روس ونیمی از اگلیس واروپا  تقاضا دارند دوباره به افغانستان بر گردند ومارا هم با خود ببرند ..یک قوم فاتح وپیروز  وحماسه ساز این خاصیت را ندارد آنچه در افغانستان بنام پیروزی وفتح  شایع وحاکم است همه افسانه است .افغانها مردم محروم شکست خورد در زندگی ونیاز مند اند که به دستگیری وکمک هر کفر ومتجاوز به اندازه چهل تا پنجا ملیون دالر در هفته نیاز دارند .

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.