X

آرشیف

لحاف ِ نو
من دگر
در لحظه های پر از هیجان و ازهم گسیخته‏‌ای مغشوش
به عشق رمانتیک نمی‌اندیشم
من دگر
به دستهای گرم مرد ِ شاعر
که بر اندام خسته ای من
همچون پروانه ای مدهوش به پرواز درمی‌آمدند نمی‌اندیشم

من، دیگر پخته تر از سال پیش شده ام
و به گلهای فروپاشیده ای روی آب ِ ایستاده نمی‌اندیشم

من، اکنون
به یاد شب های نوجوان
به تبسم مرد زیبای اجنبی
به گرمی لبخندهای فروتن مردی که
با یک دست به پیاله ای نشاط چسبیده بود
و با دست دیگرش
بر پوست پاک من دانه های شهوت می‌کاشت، نمی‌اندیشم

من دگر، به یاد خلبان ِ جوان
به یاد جنرال قهرمان
به یاد شاعر خوش زبان
که هر کدام
از دور
در ذهن من
با اشتیاق در اندام من
بوسه های داغ پرورانده اند نمی‌اندیشم

من دیگر بر تنم لحاف نو گسترده ام
لحافی با رنگهای قشنگ امروز
که بر سراپای حس و وجود من گرم پیچیده است.

شهلا لطیفی
تابستان ۲۰۲۲(میلادی) 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.