آرشیف
ذهنیت مجریگری، آفت رهبری
یونس نگاه
سیگار، اداره بازرسی ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان، بهتازهگی گزارش داده است که اشرف غنی و همراهانش در روز ترک کابل، پول زیادی با خود نبردهاند. این گزارش دوباره بحثها بر سر رهبری افغانستان را داغ کرده است. تعدادی گزارش سیگار را ثبوت راستکاری و پاکی غنی خواندند و زبان به تمجید او گشودند. مخالفان غنی اما بر او تاختند و رهبری، صداقت و تعهد او را زیر سوال بردند. نکته دردآور در این بحثها، نقش محوری پول است.
در آستانه فروپاشی نظام، وقتی سربازان نان و آب نداشتند و خبرهای محاصره، کمبود مهمات و تسلیمی نیروها نشر میشد، در کابل تصاحب پولهای نقد نگرانی اصلی «رهبران» بود. اشرف غنی، فردی مشکوک را که به هیچیک از دو زبان رسمی کشور بلد نبود و سالها در مقامهای مهمی چون مشاور اقتصادی ریاست جمهوری و سرپرست وزارت تجارت وظیفه انجام داده بود، به بانک مرکزی برد. اجمل احمدی متهم بود که با بانک مرکزی چون گدام شخصی خود برخورد میکند. با رفتن او به بانک، گروهی از کارمندان سابقهدار دستهجمعی اخراج شدند. گزارش شد که در زمان ماموریت او، دوربینهای امنیتی بانک برای مدتی از کار انداخته شده بود و عاقبت ترور کارمندان بانک مرکزی، از جمله یما سیاوش، اتهامات را بر غنی و فرد مورد اعتمادش در بانک افزایش داد. خانواده یما سیاوش، اجمل احمدی و تیمش را مسوول ترور آن جوان معرفی کرد. هرچه بود، اتفاقاتی که در بانک مرکزی در سال آخر حکومت غنی جریان داشت، مشکوک و توطیهآمیز به نظر میرسید. در پارلمان افغانستان، بارها ادعا شد که اجمل احمدی مشغول غارت است.
امیدواریم در آینده روشن شود که در بانک مرکزی چه جریان داشته است؛ اما شکی نیست که در آن روزهای سرنوشتساز، آنانی که ادعای رهبری حکومت را داشتند و آنانی که خود را اپوزیسیون میدانستند، مشغول آخرین شکارها بودند و ضمن انتقال داراییهای خود به جاهای مصون، میکوشیدند آخرین لقمههای چرب را از خزاین دولت و پروژههای ملی بربایند.
پس از سقوط، اولین چیزی که بر زبان منتقدان غنی جاری شد، انتقال پول بود. تا امروز نه غنی و تیمش در قامت جمع مسوول ظاهر شده و نسبت به آنچه در حکومتشان اتفاق افتاد سخن روشنگر گفتهاند و نه چند درجن حزب و گروهی که هر کدام مدعی چوکی بودند، بیانه و سندی بیرون دادهاند تا سهم خود را در بربادی روشن سازند و یا برنامه عمل برای آینده ارایه کنند. نیروهای نظامی و امنیتی کشور، کارمندان ملکی، حامیان و فعالان مدنی دولت و احزاب یادشده همه در میدان رها شدهاند. بیشتر بزرگان «جمهوریت» بعد از شکست نیز درگیر اتهامزنی و انداختن برف بر بام همدیگرند. اشرف غنی محب را متهم میکند، محب امرالله صالح را و او هر دوی آنان و فضلی را مقصران اصلی میداند. محقق، عطا، دوستم و امثالشان همه آن چهار نفر و نزدیکانشان را عاملان بربادی معرفی میکنند. هیچیک حاضر نشده است سهم خود را اعتراف کند.
حمدالله محب در این اواخر دوباره به رسانهها برگشته است. او در یک مصاحبه با بیبیسی رو به دوربین استدیو خطاب به مردم افغانستان گفت که به سه زبان فارسی، پشتو و انگلیسی معذرت میخواهد و حاضر است مسوولیت تقصیرهایی را که به او برمیگردد، بر دوش گیرد. این معذرتخواهی خام، فاصله او را با یک رهبر روشن میکند. آنانی که نسبت به وطن و اداره تحت امر خود حس مالکیت و مسوولیت دارند، از سهم خود در آبادی و ویرانی آگاهاند و شهامت اعتراف صادقانه به خطاها و خیانتهای خود را نیز دارند؛ اما کسانی که بازیگر روی صحنه هستند و در جریان کار فاقد صلاحیت رهبری بودهاند، نمیدانند چه نقشی در فروپاشی داشتهاند.
بعد از سقوط نظام، تنها یک مرجع با اعتماد به نفس کامل به قامت مالک اصلی اداره و نظام افغانستان ظاهر شد و بدون هراس اشتباهاتش را اعتراف کرد. در شرایطی که دیگران مشغول جابهجایی در خانههای دوم خود بودند و از فرصتی که برای فرار میسر شده بود، اظهار سپاس میکردند، آن مالک یگانه، تحقیق وسیعی را راه انداخت که قرار شد در مدت بیش از یک سال تکمیل گردد تا روشن شود که نیروی دفاعی و امنیتی افغانستان چرا فرو پاشید و افسران و سربازان بازمانده از آن نظام با چه سرنوشتی روبهرویند. آن مالک معترف به خطاها و صاحب اعتماد به نفس، امریکا بود. امریکا مثل حکومت جمهوری اسلامی افغانستان، پارلمان و احزابش نگفت که من مقصر نیستم و تقصیر اصلی به گردن فلانیها است؛ بلکه فوراً پس از سقوط به ارزیابی کارنامه خود شروع کرد و در ۱۱ می امسال نسخه ابتدایی ارزیابیاش نشر شد. در آن گزارش، امریکا تقصیر اصلی را بر دوش گرفته است. اما دریغ از یک پرِ کاه از آنهمه خیانت و خطا که رییس جمهور، معاونان، رییسان پارلمان و قوه قضاییه، احزاب و رهبران سیاسی برداشته و بر شانه خود گذاشته باشند!
اداره سیگار که اکنون موافقان و مخالفان غنی بر آیینه گزارشهایش پاکی و ناپاکی سوابق خود را به همدیگر نشان میدهند، اعلام کرده است که مقصر اصلی فروپاشی، امریکا بوده است؛ چون در توافق دوحه به طالبان تعهد سپرده بود که نیروهایش را در زمان معین از افغانستان خارج کند. با این کار، پشت نیروهای امنیتی افغانستان را خالی و روحیه آنان را تضعیف کرد. سیگار نقش امریکا را در تمام ۲۰ سال گذشته مرور کرده و از آغاز تا پایان تعدادی از تقصیرهایش را برشمرده است؛ از جمله اینکه امریکا ساختار تشکیلات نیروهای امنیتی افغانستان را نادرست طراحی کرده بود، در عملیاتهای نظامی فرصت کسب تجربه و استقلال عمل را به نیروهای افغان نمیداد، امور تدارکات و پرسونل را انحصار کرده بود و به مقامهای افغان اعتماد نمیکرد. سیگار حتا به این نیز اعتراف کرده است که در ۲۰ سال حضور امریکا، حکومت افغانستان به سیستم پیگیری و نظارت سوابق پرسونل و تجهیزات امنیتی کشور دسترسی نداشت و در نتیجه نمیتوانست کاری برای اصلاح و بهبود وضعیت انجام دهد. سیگار نوشته است که مسوولان ارشد حکومتی افغانستان برای دستیابی به هر گونه معلومات در مورد پرسونل و تجهیزات، باید به قراردادیهای خارجی که در وزارتهای دفاع و داخله مستقر بودند، متوسل میشدند. ماموران استخدام و تدارکات نهادهای امنیتی و نظامی افغانستان صلاحیت تصمیمگیری نداشتند. سیگار از زبان جنرال دیوید برونو که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ رهبری قوماندانی مشترک نیروهای خارجی در افغانستان را برعهده داشت، نقل کرده است که نیروهای افغان گاهی در عملیاتها فقط در حد «تزیینات نمایشی» استفاده میشدند و تمام کارهای برنامهریزی و اجرای عملیات را خارجیان بدون هماهنگی لازم با نیروهای افغان انجام میدادند.
از گزارش سیگار پیدا است که صاحب افغانستان امریکا بوده است، نه تیم سهنفره اشرف غنی علاوه بر امرالله صالح و یا رهبران و قوماندانهای تنظیمی. افغانستانِ اینان به بندلهای دالر، ادارات خوشرنگ مجهز به قالین و اثاثیه نو، آشپزخانههای پردیگ، موترهای زرهی، محافل سخنرانی، پریزنتیشنها، پلانها و طرحهای مجازی که به زبان انگلیسی تهیه میشد، محدود بود. زمین واقعی سیاست، اردو، جنگ و اقتصاد در اختیار امریکا بوده و او است که اکنون نیز نسبت به آن ۲۰ سال تاریخ ما احساس مالکیت میکند و به مردم خود و جامعه جهانی حساب میدهد.
گزارش سیگار را که در اینجا نقل کردم، بیشتر سیاستمداران، فعالان مدنی و خبرنگاران افغانستان خواندهاند. تعدادی خبر پیوستن سربازان سابق افغانستان به نیروهای داعش را مهم دیدند و کسانی اعتراف امریکا به تقصیرش را دلیل بیگناهی خود و تیم خود دانستند. هیچکسی نگفت که نی، من رییس جمهور بودم و فلان تقصیرها از من بود، من رییس پارلمان بودم و فلان خرابکاریها سهم من است و یا من رهبر حزب بودم و فلان خیانتها از من بود. کسی نگفت که امریکا دروغ میگوید، ما هم در ساختن و خراب کردن افغانستان نقش داشتیم. کسی نگفت که نهخیر، ما گدیگکهای تزیینی نبودیم!
حمدالله محب نیز در مصاحبهاش، بعد از یادآوری گزارش سیگار افزود که ما همه تلاشهای خود را تا آخرین روزها انجام دادیم. محب که هنوز میکوشد خود را «رهبر» بفروشد، در عمل نقش یک مدیرعامل را بازی میکند. او ظرفیت نگاه انتقادی به گذشته خود و همکارانش را ندارد، از توانایی ارزیابی وضعیت جاری برخوردار نیست و قادر به ارایه چشماندازی برای آینده نمیباشد. او مثل گذشته میخواهد با پوشیدن نکتایی، ارایه پریزنتیشن، سخنرانی و مجریگری نشان دهد که آماده است در پلانهای آینده نقش بازی کند. افغانستان اما به پلانگذاران و رهبران نیازمند است. سالها است که کشور ما صحنه تیاتر بازیگران داخلی و پلانگذاران خارجی گشته است. مدلهای گوناگون روسی، امریکایی، پاکستانی، ایرانی و عربی بازیگران را در سطوح مختلف سیاست دیدیم، اما جای احزاب و رهبران صاحب برنامه و حس مالکیت نسبت به کشور، خالی بوده است. نسل امروز باید راه لگد شده پدران را نروند. برگشت طالبان، فرصتی برای بازنگری را برای کسانی که تعهدی به کار سیاسی در افغانستان دارند، مهیا ساخته است. باید از شر ذهنیت مدیرعاملی و مجریگری در سیاست نجات یافت.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور