آرشیف
نکوهش بانوان درشعرپارسی: بخش دوم
رفعت حسینی
بازهم می پردازیم باینکه نامبرداران وتاجهای شعرپارسی ، پنداشت ها وباورهای بیگانه باخـِردمندی وارزش ها ونیازهای مدنی داشتند.
جلال الدین بلخی ، حافظ،عنصری،قاآنی وفرخی ووو از سرزمین های متمدن دیگری نبودندوبه ایران وافغانستان وتاجکستان کوچ نکرده بودند. درهمین جاهامتولدوپرورده شده بودند ونمیتوانستند ازدریچه های دیگری بزندگی بنگرند.
خودهمین جلال الدین بلخی ،حتا، بسبب نبودن «آزادی فکر» به ترکیه گریخته بود.
قیاس کن زگلستان من بهارمرا!
…
۱.«شیخ» یکی از لقب های عربی و اسلامی و درلغتنامه معین به معنی مرشد، عالم ورییس طایفه است.
ومفهوم«اجل» اینست: بزرگ، والامقام.
به یکی از مشهورترین سخنوران لسان پارسی، مصلح الدین سعدی، لقب هیبتناک {شیخ اجل} را هله بدوها ی نادان<گزدلک> نموده اند.
این {شیخ اجل} سعدی چنین می اندیشد:
«مرد بی مروت زنست!».
و سعدی به مردهاچنین اندرز میدهد:
زن نو کن ای دوست هرنوبهار که تقویم پارینه ناید به کار
و نیز شعارسعدی که درمعنویت شیخ اجل میباشد، در قلمروسیستم تفکری که دارد، اینست:
<مشورت با زنان تباه است و سخاوت با مفسدان گناه!>
(شیخ)سعدی در بوستان اینچنین فکرمیکند:
زن از مرد موذی بسیار به
سگ از مردمِ مردم آزار به
و یا در حکایتی دیگردربوستان این (اندیشمند اجل) حکم می کند که
وزاندازه بیرون مرو پیش زن
نه دیوانه ای؟ تیغ بر خود مزن
و باز حکایت دیگری در همین بوستان که دادگری شیخ اجل سعدی را نشان میدهد
تراشرم ناید زمردی خویش
که باشد زنان را قبول از تو بیش؟
زنان را بعذری معین که هست
زطاعت بدارند گه گاه دست
تو بی عذر یک سو نشینی چو زن
رو ای کم ز زن، لاف مردی مزن
چو از راستی بگذری، خم بود
چه مردی بود کززنی کم بود؟
و این شیخ اجل ، سخنوردانای شعرشکوهمند پارسی ، چنین اندیشه های «مقدس ومتبرک »دارد:
چو در روی بیگانه خندید زن
دگر مرد گو لاف مردی مزن
ز بیگانان چشم زن کور باد
چو بیرون شد از خانه، در گور باد
زن خوب خوش طبع رنجست و بار
رها کن زن زشت ناسازگار
یکی گفت کس را زن بد مباد
دگر گفت زن در جهان خود مباد
تو زن نو کن این دوست هر نو بهار
که تقویم پارینه ناید به کار
……..
زن خوب فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشا
یکی گفت کس را زن بد مباد
دگر گفت زن در جهان خود مباد
کسی را که بینی گرفتار زن
مکن سعدیا طعنه بر وی مزن
تو هم جور بینی و بارش کشی
اگر یک سحر در کنارش کشی
..
۲.درپایان این بخش باردیگرازعبدالرحمان جامی مینگارم که ابلهان به وی لقب مولانا را «چسپانده» اند. جامی هروی چنین نابحردانه ومذموم، درمورد بانو فکرمی کند:
اگرنیک بودی همه کارزن
زنان را«مزن» نام بودی نه «زن!»
اکنون میتوان پی برد که چرا درحوزهء هرات بلخ بدخشان پروان کابل، به بانو <سیه سر> می گویند.
///
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور