آرشیف
ترجمه وتفسیر سورۀ «القلم »
الحاج امین الدین سعـیـدی
تفسیر آحمد
پاره 29
بسم الله الرحمن الرحیم
ترجمه وتفسیر
سورۀ قلم
سورۀ قلم از جمله شصت وهشتمین سوره ای از قرآن عظیم الشأن بوده که دارای 52 آیه می باشد. این سوره مکی است که از سیاق کلی آیات این سورۀ مبارکه نیز معلوم می شود.
دلیل نام گزاری:
این سوره بدین دلیل بنام « قلم » مسمی شده، که پروردگار با عظمت ما به قلم و آنچه مینویسند، قسم یاد کرده است ودرآیۀ اول آن قسم به قلم بعمل آمده است.
محتوای اساسی سوره:
محتوای اساسی این سوره را دلداری دادن به رسول الله صلی الله علیه وسلم در مقابل بهتان های مشر کین، واینکه وی را دیوانه خطاب نمودند، ودعوت به صبر ونهی او از پیروی مشرکان واینکه امر أکید میکند که در برابر حکم پروردگارش صبر کند.
الله تعالی دراین سورۀ در ضمن یادآوری عذاب سخت ودردناک برای مشرکان در روز قیامت مینماید.
معروف ومشهورترین آیۀ این سوره همانا « وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ » (و به راستی که تو را خلق و خویی والاست ) که رسول الله صلی الله علیه وسلم را به داشتن اخلاق عالی معرفی داشته است.
قرآن عظیم الشأن با تاكید بر پیروی از پیامبرصلی الله علیه وسلم میفرماید:« یا أیُهَا الَّذِینَ آمَنُوا اطِیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولی الاَمْرِ مِنْكُمْ فَانْ تَنازَعْتُم فِی شَیْء فَرُدُّوهُ الَی اللّهِ والرَّسُولِ إنْ كُنْتُمْ تُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الآخَر ذلِكَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَأوِیلاً»
ای كسانی كه ایمان آورده اید! ازالله و پیامبر الله و اولوالامر، پیروی كنید. پس اگر در امری، اختلاف داشتید، آن را در روشنی کتاب الله وسنت رسول الله (صلی الله علیه وسلم) حل وفصل نماید، اگر واقعاً شما به الله و روز قیامت، ایمان دارید، این كار نیكو و پایانش نیكوتر است.
بدین ترتیب، پیروی از پیامبر صلی الله علیه وسلم سرچشمۀ عزت، وعملی ساختن رهنمود های پیامبر صلی الله علیه وسلم، مایه یی عزتمندی انسان میگردد.
پیامبر بزرگوار اسلام هیچوقت از خود ذلت نشان نداد و از مؤمنان نیز درخواست وتقاضاء بعمل می اید که هیچگاه به ذلت تن در ندهند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشایندۀ ومهربان
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿۱﴾
نون قسم به قلم و آنچه مى نويسند. (۱)
ن ( قسم به نون که نام نور و ناصر حق بالوح نور خدوند جل عظمته، است ) وقسم به قلم وآنچه خواهد نگاشت.
نون؛ از جملۀ حروف مقطّعات بوده وپروردگار با عظمت ما به مراد خویش از آوردن آن داناتر است ( الله اعلم بالمراد)؛ هرچند میدانیم که این حروف معانی بزرگ و مقاصد ارزشمندی دارد. حقتعالی به قلم که فرشتگان و انسانها بدان مینویسند سوگند یاد کرده است؛ زیرا قلم منزلت بزرگ، نفعی عظیم و مقام والا دارد.
مقام ومنزلت قلم:
قلم، در قرآن عظیم الشأن سمبول علم، وتفکر بشری است، قلم در دین مقدس اسلام به اندازه مقدس است که پروردگار با عظمت ما بدان قسم یاد نموده است.
بیان میتواند با گذشت زمان کهنه شده و به نحوی بقای دایمی ندارد، ولی قلم می تواند باعث ماندگاری و بقا گردد.
دین اسلام دین اعتدال و رساندن خبر خوش که سبب صلاح و فلاح دارین برای بشریت شود، میباشد. اما دین اسلام بکار گیری معقول قلم و شمیررا به صورت مناسب و در صورت ضرورت و مقتضی هریک سفارش میکند. دین اسلام دین غیرفعال (پسفیست) نیست. تداوم به قلم در جایکه شمیر حتمی افتد، بکار گیری آنرا سفارش میکند.
بلی اقتدار و تداوم دین مقدس اسلام بر دو اصل «قلم و شمشیر» استوار است.
یکی از مهم ترین معجزۀ ایکه در حیات بشری رخ داد، پیدایش خط بوده است؛ قلم، سرچشمه تمدن های بشری و منشأ پیشرفت و تکامل علوم، و بیداری انسانها به شمار می رفت. دوران تأریخ زندگی انسان از زمان اختراع خط آغاز می شود. قلم، حافظ علوم و معارف، پاسدار افکار اندیشمندان، حلقۀ اتصال فکری علماء، و پُـل ارتباطی گذشته و آینده است.نباید فراموش کرد که ارتباط آسمان و زمین نیز از طریق لوح و قلم حاصل شده است.
در عظمت و شأن قلم قرآن عظیم الشأن، سوره ای را به آن اختصاص داده و خداوند متعال به قلم و آثار قلم و سطرها و کلماتی که از نوک قلم بر صفحه کاغذ نقش می بندد، قسم یاد نموده است.
قلم یکی از مظاهر هستی است. در مورد عظمت قلم آمده است: «و ربک الاکرم الذی علم بالقلم» یعنی تربیت، پرورش و تکامل، در سایه صفت ربوبیت پروردگار، نسبت به «قلم»به کار رفته است، و قلم جهت بر طرف کردن جهل بشر،وسایله تعلیم گردیده است
«عَلَّم الانسان ما لَم یَعلَم» یعنی همان خدایی که به وسیله «قلم» انسان را تعلیم داد و به او آن چه نمی دانست آموخت، قادر است.
ازجمله «اَلَّذی عَلَّمَ بِالقَلَم» دو معنا می توان دریافت:
اول: پروردگار با عظمت ما ، نوشتن را به انسان آموخت و توانایی این کار بزرگ را که مبدأ تاریخ بشر، و سرچشمه علوم و فنون و تمدن هاست، در او ایجاد کرد.
دوم: هدف این است که علوم و فنون و دانش ها را از این طریق به انسان آموخت.
قلم،جوهر علم را در خود نهفته دارد؛ آن زمان که در دست انسان بصیر قرار گیرد،
انسان به گونه های مختلفی،همچون زبان و اشاره، مقاصد قلبی و درونی خویش را آشکار می کند و این امر مهم، اختصاصی به قلم ندارد،اما تفاوت قلم با زبان در آن است که اظهار قلبی و آگاهی های شخص از طریق قلم،بسی ماندگارتر و حیطه اثرش گسترده تر می نماید.
نقش قلم از نقش زبان، شمشير، پول ودارایی، شهرت و فرزند بيشتروپر اهمیتر است. زيرا قلم منتقل کننده تجربه قرنها، ورشد فرهنگ بشری بوده،انسانها را از خواب غفلت بیدار می کند. ملت را مىتوان با قلم، عزيزو يا هم ذليل كرد. قلم شخصیت ساکتی است که تأریخ را برای بشریت انعکاس می دهد، قسم به قلم، نشانه فرهنگ و تمدن است. تكيه بر قلم، تكيه بر سند و استدلال است. ودر نهایت باید به عرض رساند که رابطه با قلم رابطه با علم است.
مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ ﴿۲﴾
به برکت نعمت و لطف پروردگارت عقل کامل (که نبوّت، دانش و بصیرت است) تو دیوانه نیستی. (۲)
ای پیامبر! نعمتی بزرگی که پروردگارباعظمت برایت نصیب گردانیده تودیوانه نیستی ، بلکه تو محفوظ از خطاها و با استقامت میباشی، رشد و ادراک کامل داری و هدایت ربّانی و عنایت الهی همرای توست.
شأن نزول:
1123 ـ ابن منذر از ابن جریج روایت کرده است: مشرکان پیامبر صلی اله علیه وسلم را مجنون وشیطان خطاب می کردند، پس آیه «مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ» نازل شد.
قابل تذکر است که نباید فراموش کنیم، نسبت جنون به اشخاص مهم و برجسته در طول تاریخ بشریت بوده ونباید مورد تعجب واقع شود، قرآن عظیم الشأن می فرماید: «كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ، أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ» (آیات 52 و53 سوره ذاریات )(اى پيامبر!) بدين گونه (كه تو را تكذيب كردند) پيشينيان اينان نيز هيچ پيامبرى برايشان نيامد مگر آنكه گفتند: جادوگر يا جِنزده است. (آيا مخالفان در طول تاريخ) به يكديگر سفارش كردهاند (كه با انبيا اين گونه برخورد كنند؟) نه، بلكه آنان مردمى طغيانگرند.)
درآیه «مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ » به عنوان دلداربه پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه وسلم گفته شده است که اگر مشركان مكّه با چنين ، شیوه وطریقه برخوردمىكنند، بدان كه پيش از شما همه انبيا مخالف داشتند و مورد تهمت اقوام خود قرار گرفته اند، پس نباید ، از تهمت مخالفان نگران باشی.
از جانب رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان اتمام حجت در دعوت مردم هیچگونه كوتاهى وتقصیر را به عمل نیاورد، لذا روی گردانى پيامبرصلی الله علیه وسلم از آنان و ترك مجادله با آنان، سرزنش و ملامتى را به دنبال ندارد. وظیفه رساندن گپ حق وادای رسالت است.
نباید فراموش کرد که: اساس وبنیاد تهمت به انبياء، طغيان است. بناً انسان در برابر اشخاص وافراد لجوج مسئوليّتى ندارد، اگر حق را کماحقه برای متخلف و گمراه رساندیم.که رساندن صدای حق وجیبه است اما یک مطلب را باید با صراحت گفت که : اگر روحيه پندپذيرى نداشته باشیم در ایمان خود باید شک کنیم ، زيرا مؤمن پندپذير است. اگر انسان ایمان داشته باشد، تذكّر حق را از هر كس مىپذيرد. «فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» (آیه 53 سوره ذریات )
به اساس حکم قرآنی وتعاليم اديان آسمانى، «وذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» وظيفه انبيا، وصالحین بيدار كردن و يادآورى امور فطرى بشر است. مسلماً که متوجه ساختن جامعه بسوی ترقی، تعالی ورفاه اجتماعی می باشد.
استهزاء:
صحیحترین وعام فهم ترین معنی استهزاء همانا تمسخراست. یعنی اینکه به توهین وتحقیر شخص بپردازی وشأن ومنزلت اورا در جامعه پایین آوردن بخواهند. یا اینکه یکی از مبانی، اصول وتعلیمات انسانی و دینی را بی ارزش قلمداد نمایی ویا هم آنرا مورد تمسخرقرار دهی .
ویا هم استهزاء عبارتست از: بیان کردن گفتار یا کردار یا وصف یا خلقت کسی به شکلی که: سبب خندۀ دیگران و تحقیر مسخره شونده شود، فرق نمی کند که این تمسخر به زبان اداء شود ویا با «ایماء» ، اشارت و عبارت ویا هم کنایه که استهزاء نامیده می شود .
شخصی را که به این خوی ناپسند متصف باشد، مستهزء گویند .
بدون شک استهزاء ازجمله گناهان کبیره است. و این از گناهانیست که از مقدمات گناه غیبت محسوب می شود .
قرآن عظیم الشأن از این عمل شدیداً نهی و منع بعمل آورده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است. مستهزء را امر به توبه می کند :«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَكُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَكُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ » ( آیه :11 سوره حجرات )(اى كسانى كه ایمان آوردهاید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره كنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانى زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یكدیگر را مورد طعن و عیبجویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یكدیگر را یاد نكنید، بسیار بد است كه بر كسى پس از ایمان نام كفرآمیز بگذارید و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند!
استهزاء انبیاء:
مشرکین در طول تاریخ بخاطر حفظ منافع مادی وشهوانی خویش در مقابل دعوت أنبیاء با شدت ودر برخی از موارد بطور ظالمانه وغیر انسانی، مقابله نموده اند. هست موارد ایکه ایشان دست به دشمنی وبغاوت علیه أنبیاء ومبلغان دین زده اند، آنان در این مبارزه استهزای رسالت شان را انکار وشخص خود شان را استهزا نموده اند. الله تعالی می فرماید :« يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ » ( آیۀ 30 سورۀ یس ) (اى دريغ بر بندگان! که هیچ رسولی برای هدایت آنها نیامد جز آنکه او را به تمسخر وبه استهزاء گرفتند.).
در این میان رسول مقبول ما محمد صلی الله علیه وسلم بطور متداوم در معرض استهزای دشمنان قرار داشت و بلکه آن حضرت بیش از أنبیای پیشین در این جهت مورد آزار وتمسخرقرار گرفته است، چنانچه شخص رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «هیچ پیامبری مانند من آزار ندید.».
مشرکین ومعاندین رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلم، هر زمانیکه رسول الله صلی الله علیه وسلم را می دیدند، با یک حالتی تمسخرآمیز میگفتند: آیا همین است کسی که الله تعالی او را برای پیامبری فرستادهاست: «و اِذا رَاَوک اِن یتَّخِذونَک اِلاّ هُزُوًا اَهـذا الَّذی بَعَثَ اللّهُ رَسولا».آیه 41 سوره فرقان )و هرگاه (كفّار) تو را ببينند، جز به مسخرهات نگيرند، (حرف آنان اين است كه) آيا اين همان كسى است كه خداوند او را پيامبری قرار داده است؟
در طول حیات پیامبر صلی الله علیه وسلم حالتی پیش آمده: زمانیکه مشرکین پیامبر اسلام را می دیدند، با حالتی تحقیر آمیزاو را لقب دیوانه خطاب می نمودند.
« یـاَیهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکرُ اِنَّک لَمَجنون » (آیه 6 سوره حجر) ( اى كسىكه (ادّعا دارى) ذكر (الهى) بر اونازل شده! به يقين تو ديوانهاى! )
ویا طوریکه در آیات (14 و15 سورۀ الصافات ) میخوانیم : « وَإِذَا رَأَوۡاْ ءَايَة يَسۡتَسۡخِرُونَ ، وَقَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرمُّبِينٌ » (و هرگاه معجزه اى (از معجزات) يا دليلى (از دلايل دالّ بر قدرت خداوند متعال) را ببينند، (نه تنها خود به تمسخر مى پردازند، بلكه) ديگران را به مسخره كردن هم دعوت می کردند، و مى گويند: اين جز سحرى آشكار نيست.).
کفار ومشرکین معجزات رسول الله را به تمسخر می گرفتند، وآنحضرت رامجنون خطاب می نمودند:« یـاَیهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکرُ اِنَّک لَمَجنون» (آیه 6 سوره حجر) ( اى كسىكه (ادّعا دارى) ذكر (الهى) بر اونازل شده! به يقين تو ديوانهاى!)
مشرکین نه تنها رسول الله صلی الله علیه وسلم را به تمسخر می گرفتند، بلکه مسلمانان که جدیداً به دین مقدس اسلام مشرف شده بودند، به باد تمسخر می گرفتند ومیگفتند: آیا همینها هستند کسانی که الله از میان ما بر آنان منت نهاده است: «اَهـؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَیهِم مِن بَینِنا». (آیۀ 53 سورۀ الأنعام).
وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ ﴿۳﴾
و بی تردید برای تو پاداشی دایم و همیشگی است! (۳)
«غَیْرَ مَمْنُونٍ» یعنی پادشی دایم، ماندگار و همیشگی ونامقطوع.
مفسرین می نویسند «مَمْنُونٍ» اگر از «من» به معناى قطع باشد، به معناى جایزه بى انقطاع است و اگر از «منت» باشد به معناى آن است كه اِلطاف الهى بدون منّت است. ظاهراً هدف در اینجا همان معنی اولی است.
وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴿۴﴾
و تو داراى اخلاق بسيار بزرگوارانهاى هستى! (۴)
در این آیه خُلق بیمانند پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وسلّم را با صفت «عظیم» مورد ستایش وتمجید قرار داده و او را کانون عالیترین صفات انسانی معرفی میکند. خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: تو کانون محبت و عواطف و سر چشمه رحمت الهی هستی. کفار آزارت میدهند و تو آنها را انذار میدهی. ناسزا وبد ورد در برابرت انجام می دهند، ولی تو برای آمرزش آنها دست به دعاء بر میداری. بسوی تو سنگ میزنند و بالای سرت خاکستر میریزند ولی تو هدایت آنها را طلب میکنی.
قرآن عظیم الشأن در آیۀ ( 107 سورۀ أنبیاء ) میفرماید: « وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ » ( ای رسول الله، و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم. ) در این آیۀ متبرکه به وضاحت تام ملاحظه می نمایم که پروردگار رب العزت ما پیامبر عالم بشریت محمد صلی الله علیه وسلم را رسول رحمت برای جهانیان وعالم بشریت اعلام ومعرفی نموده است .
اگر زندگانی پیامبر صلی الله علیه وسلم را بطور واقعبینانه وبیطرفانه ملاحظه نمایم به این واقعیت پی خواهیم برد که او رحمتی برای همگان است و این رحمت و بزرگواری را می توان در زندگی اصحاب و حتی هر مسلمان راستین و پیرو راستین او نیز مشاهده نمود.
و اسوه حسنه
پروردگار با عظمت ما در (آیۀ 21 سورۀ احزاب) می فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً» (همانا براى شما در (سيرهى) رسول الله سرمشقى نيكوست، (البتّه) براى كسانى كه به الله و روز قيامت اميد دارند و الله را بسيار ياد مىكنند. ) لقب اسوه حسنه را گرفته است.
«اسوه » یعنی سر مشق و مقتدا. کلمه «اسوه » سه بار در قرآن عظیم الشأن ذکر گردیده است که: دو مرتبه در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام (آیات 4 – 6 سورۀ ممتحنه) و یک مرتبه در مورد پیامبر صلی الله علیه وسلم در سورۀ احزاب. این آیه پیامبرصلی الله علیه وسلم را به عنوان انسانی کامل که نیکوترین سرمشق و نمونۀ مثالی و سرمشق است، معرفی میکند. ایشان بهترین سرمشق در همه امور هستند. در ایمان و اخلاص، در زهد و تقوی، در صبر و استقامت، در توکُل و فداکاری، در شجاعت و دلاوری، در نظم و نظافت، در عبادت و خودسازی و خلاصه در تمام اعتقادات، اعمال و گفتار کاملترین سر مشق برای انسانهای جهان هستند و مردم با پیروی از این سرمشق و الگوی نیکو میتوانند به سعادت دنیا و آخرت برسند.
شأن نزول:
1124ـ بو نعیم در « دلائل النبوه » وواحدی از حضرت بی بی عایشه (رض) روایت کرده اند که هیچ کس خوش اخلاق تر از رسول الله نبود. هر کدام از اعضای خانواده یا یارانش او را صلی الله علیه وسلم صدا می کرد. پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه و سلم می گفت : لبیک، بنابر این خداوند متعال آیات «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ » را نازل کرد.
فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ ﴿۵﴾
پس تو بزودى خواهی دید و آنان ( منکران هم ) نیز خواهند دید. (۵)
« فَسَتُبْصِرُ …» : به زودی خواهی دید و متوجّه خواهی شد.
بدین ترتیب پروردگار با عظمت پيامبرمحبوب اش محمد مصطفی صلی الله علیه وسلّم را در برابر دشمنان دلدارى مىدهد. ومی فرماید: كفّارى كه با اگاهی وبطور قصدی دلائل روشن أنبياء را انکار می کنند، سزاوار لقب مجنون هستند. راه و روش را که ای محمّد! تو در پیش گرفته ای طریق درست تری است وروش نیکوتری داری و این کار در عاقبت امور و سرانجام کارها تحقّق خواهد یافت.
«فستبصرویبصرون، باییکم المفتون» خطاب در آیۀ متبرکه، خطاب به مشرکان صدر است که « به زودی تو و مخالفانت خواهند دید که از شما کدام یک مفتون ودیوانه اند.»
« فستبصر و یبصرون» این جمله به خاطر اینکه حرف «فاء» درکلمه «فستبصر » آمده است، نتیجه این می شود: حال که معلوم شد تو دیوانه نبودی، بلکه دارای عظمت نبوت و متخلق به خلق عظیمی هستی، یقیین داشته باشی که به زودی اثر دعوتت روشن خواهد گشت، و برای همه معلوم واشکارا و به اثبات خواهد رسید که مفتون به جنون کیست، آیا تویی و یا تکذیب گران تو که تهمت جنون را به تو می بندند.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور