X

آرشیف

شناخت عارف !
عارف آن نیست که مست ومی ومیخانه بود

یا به  چشـــمان خمـــار کسی  دیـوانـــه بود

 

عارف آن نیست که برپیچ وخم زلف بتان
دل آن بسته به موی  وگهی چون شانه بود

 

عارف آن نیست که در میکده با جام وصنم

لب او با لب  معشـــوقــــه  وپیمـــــانه بــود

 

عارف آن نیست که بازد به قمارمذهب ودین

   باز گوید که چنین  ، حرکت رندانه بود

 

عارف آن نیست خراباتی وبا حال خراب

منزلـــش خانقـــه وگوشـــۀ ویرانـــه بود

 

عارف آن نیست که درلاک خودش محو شود

ازخود و خلـق گــــریزان شده بیــگانه  بود

 

عارف آن نیست که حرکت نکند بهر عمل

در خیــالش که به  عشق کسی زولانه بود

عارف آن نیست که چون شمع نسوزد هرجا

گر چه چون  شب پرۀ چــرمی و پروانه بود

 

عارف آن نیست که کجکــول ملنگی دارد

چون گدا دست دراز بر در  هر خـانه بود

 

عــارف آن نیست که چادر بسرش مثــل زنان

هر چند او صاحب ریش ، سبلت مـردانه بود

 

عارف آن نیست که بی علم شریعت هرجا

هر چه  گـوید  بزبان  قصــه وافســانه بود

 

عـارف آن نیست  که  فرقی نکند سجدۀ آن

گر به پای  صنـم وکعبـــه وبتخــانه بــود

 

ای «عزیزی» ! تو بگوعارف حق کیست بمن

آنکـــه خـــود عالــم دین بوده وفـــرزانـــــه بود

پایان

——————–

م – ع – عزیزی

ساعت 12:45 بعد از نصف شب

روز شنبه –  22 جدی سال  1397 هجری شمسی

12-01-2019

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.