آرشیف

2017-12-12

استاد غلام حیدر یگانه

غزل (4)

با هر سپاه، حرف تفنگم نمی‌شود
با هر گراز، رغبت جنگم نمی‌شود

دیشب سگان کوچه، گرفتند راه من
قلبم، طلاست؛ دست به سنگم نمی‌شود

رویین‌تن‌ست بقهء مرداب و رزم ما
تا در کرانه‌های نهنگم نمی‌شود

میل غزال و طبع غزل، یک پرندگی‌ست
هر موش خالدار، پلنگم نمی‌شود

در هفت و هشتِ پیرزنان، لنگ مطلقم
اما درین نبـرد، بلنـگم نمی‌شود:

هفتاد سال چشم به راه تو دوختم
بشتاب پهلوان! که درنگم نمی‌شود

گویند پنجه‌های تو ای مرگ، آهنی‌ست
پیش‌ آ که جز تو با کسی جنگم نمی‌شود

تابستان 1396