آرشیف
بهار آمد بهار آمد
بهار آمد بهار آمد بهاری مشـــــــــــــک بار آمد
نگار آمد نگار آمد نگـــــــــــــــاری برد بار آمد
صبوح آمد صبوح آمد صـــــــــبوح راه روح آمد
خرامان ساقی مهروف بی ایثـــــــــــار وقار آمد
صفا آمد صفا آمد که سنـــــگوری که روشن شد
شفا آمد شفا آمد شفای هر نــــــــــــــــــــیزار آمد
حبیب آمد حبیب آمد به دلـــــــــــــــداری مشتاقان
طبیب آمد طبیب آمد طـــــــــــــــبیب هوشیار آمد
سماع آمد سماع آمد سماعی بی صــــــــــــدا آمد
وصال آمد وصال آمد وصـــــــــــــــال پایدار آمد
ربی آمد ربی آمد ربی بســـــــــــــــــــته دی آمد
شقایق ها ریحان ها ملال خــــــــــــوشه زار آمد
کسی آمد کسی آمد که نا کــــــــــــسو کسی گردد
نهی آمد نهی آمد کــــــــــــــه دفعی هر غبار آمد
دلی آمد دلی آمد که دلــــــــــــــــــــها را بخـنداند
مهی آمد مهی آمد که دفــــــــــــعی هر خمار آمد
کفی آمد کفی آمد که دریـــــــــــــا دور آز او یابد
شهی آمد شهی آمد که جــــــــــــــان هر دیار آمد
کجا آمد کجا آمد که از اینجا خود نرفته اســت او
ولیکن چـــــــــــــشم گه آگاه به گپــی اعتبار آمد
بــــبندم چشم گویان شد گشـــــــایم گویم او آمد
و او در خــواب بــــــــــیداری قریـن یارغار آمد
کنون آتــش خاموش گردد کنون خاموش بنقد آمد
رها کن (شایق) حرف بهار که بهار بیشمار آمد
باعرض حرمت
شایق الله دلدار اندرابی
بهار آمد بهار آمد بهاری مشـــــــــــــک بار آمد
نگار آمد نگار آمد نگـــــــــــــــاری برد بار آمد
صبوح آمد صبوح آمد صـــــــــبوح راه روح آمد
خرامان ساقی مهروف بی ایثـــــــــــار وقار آمد
صفا آمد صفا آمد که سنـــــگوری که روشن شد
شفا آمد شفا آمد شفای هر نــــــــــــــــــــیزار آمد
حبیب آمد حبیب آمد به دلـــــــــــــــداری مشتاقان
طبیب آمد طبیب آمد طـــــــــــــــبیب هوشیار آمد
سماع آمد سماع آمد سماعی بی صــــــــــــدا آمد
وصال آمد وصال آمد وصـــــــــــــــال پایدار آمد
ربی آمد ربی آمد ربی بســـــــــــــــــــته دی آمد
شقایق ها ریحان ها ملال خــــــــــــوشه زار آمد
کسی آمد کسی آمد که نا کــــــــــــسو کسی گردد
نهی آمد نهی آمد کــــــــــــــه دفعی هر غبار آمد
دلی آمد دلی آمد که دلــــــــــــــــــــها را بخـنداند
مهی آمد مهی آمد که دفــــــــــــعی هر خمار آمد
کفی آمد کفی آمد که دریـــــــــــــا دور آز او یابد
شهی آمد شهی آمد که جــــــــــــــان هر دیار آمد
کجا آمد کجا آمد که از اینجا خود نرفته اســت او
ولیکن چـــــــــــــشم گه آگاه به گپــی اعتبار آمد
بــــبندم چشم گویان شد گشـــــــایم گویم او آمد
و او در خــواب بــــــــــیداری قریـن یارغار آمد
کنون آتــش خاموش گردد کنون خاموش بنقد آمد
رها کن (شایق) حرف بهار که بهار بیشمار آمد
باعرض حرمت
شایق الله دلدار اندرابی
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
This message is only visible to admins.
Problem displaying Facebook posts.
Problem displaying Facebook posts.
Error: Error validating access token: The session has been invalidated because the user changed their password or Facebook has changed the session for security reasons.
Type: OAuthException
Subcode: 460
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور