آرشیف
تکرار اشتباه گنـــــــــاه است
نصرالدین ایماق
میگویند هرکس که عمل میکند اشتباه میکند اما عاقل کسی است که ازتکرار اشتباه خود جلوگیری کند من فکر میکردم آقای عزیزپور که درنوشته اش مرتکب اشتباه شده است شاید با مطلعه نوشتۀ من که با مستندات تاریخی ارایه شده بود به اشتباه خود پی برده به معلومات خود خواهد افزود و در آینده برای موجه جلوه دادن نوشته هایش اصرار نخواهد کرد اما یقین که مرغ آقای عزیزپور یک لینگ دارد.
من مدتی برای اجرای کاری به مینسک پایتخت بلاروس رفته بودم و به انترنت دسترسی نداشتم با یکی از دوستانم در مسکو تیلفونی گپ میزدم که ضمن صحبت گفت: یکنفر ایرانی بنام عزیزپور، نام خود ت را گرفته و برضد تو در انترنت مقاله نوشته است، من گفتم او ایماق است اما میکوشد خود را ایرانی جلوه دهد تخلصش عزیز پور است خودش از مردم غور است وقتی از مینسک برگشته به مسکو آمدم دربارۀ این گپ ها صحبت میکنیم.
وقتیکه به مسکو آمدم و به انتر نیت داخل شد م تا ببینم که آقای عزیز پور چه گلفشانی کرده است، نوشته های دور و دراز کسل کنندۀ او را مرور کردم که عزیزپور از بسکه گپی برای گفتن نداشته و به فقر معلومات دچار بوده که بیشتر از دوسوم مقالۀ او مطالب اقتباسی از نوشتۀ یک نویسند ه از دوستان خودش و تاریخ غبار برای کاستن از قدر و منزلت اقوام تورک درافغانستان بوده است که من بخود حق نمیدهم که دربارۀ این گونه نوشته ها ابراز نظر کنم و این موضوع را میگذارم به دانشمندان وصاحبنظران د یگر، اما در مورد نوشته های چرند وپرند آقای عزیز پور مطالبی ارایه کرده قضاوت را به خواننده گان گرانقدر میگذارم.
فکرمیشود عزیزپور دراین تازه گی ها خود را در صف نویسنده گان زده و همین مقا له اش که به زعم خودش خواسته است نوشته های مرا رد نموده گپ های خود را با جملات وسخنان دیگران رنگ و روغن بدهد و به نفع خود بازارتیزی بکند، خامی او را نشان میدهدزیرا آنچه از تاریخ گرفته صفحۀ تاریخ را نشان نداده و گویا طوری وانمود کرده است که این گپ های تاریخی درمغز کلۀ خودش وجود دارد، به این اساس نوشته های خود آقای عزیز پور نه جنبه های علمی وسیاسی دارد و نه جنبه های تحلیلی و معلومات به درد بخور دارد!
اوستاذ خط مشقی ما، در مکتب ابتدائی همیشه میگفت :{بنویس و بنویس تا که شوی خوش نویس} به گفتۀ این اوستاذ آقای عزیزپور آخر نویسنده خواهد شد اما حالا تا نویسنده شدن او فا صلۀ زیاد وجود دارد.
آغای عزیز پور که قبل از نویسنده شدن دست به ابتکارات غلط نویسی زده است که حتی ممکن است نویسنده های تاب ایران نیز به آن حیران
مانده باشند که شب و روز در فکر حذف حروف و کلمات عربی از نوشته های فارسی اند { "صد" را بقسم "سد" مینویسند، "مطلق" را بقسم "متلق" } درینباره ضرب المثلی بیادم آمد که میگوید ( نوکر نو – آهو را میگیرد به دو ).آقای عزیز پور حتی از نام من حرف « الف» را حذف کرده بجای آنکه « نصرالدین ایماق » بنویسد بقسم { نصرلدین ایماق } نوشته است . شاید اینهم یک ابتکار باشد که آقای عزیز پور مقاله اش را با سخنان به اصطلاح کرده کی ( گپ از گپ میخیزد ) شروع کرده با ناز و ادای های مسخره وغیر لازم نوشته است: { به نامیلی تمام چند نکته را خاطرنشان میسازم }، تصور من این است که نا میلی عزیز پور خان شاید برای آن است که حرفی برای گفتن در دفاع از نوشته های التقاتی سرهم بندی شدۀ خود ندارد و یا بعبارت دیگر سخنانیکه در جملۀ مستندات تاریخی بوده باشد، ندارد که ثابت بکند "ایماق ها" از لحاظ تاریخی و اتنیکی تورک تبار نباشند آنچه در بارۀ تورک تبار بودن ایماق ها "اویماق ها" محققین و دانشمندان و تاریخ نگاران در سال ها و قرون گذشته نوشته اند، کتابخانه ها بخصوص کتابخانه های ایران « پرستشگاه آقای عزیز پور» پر است، مطالبی را که پروفیسور شهرانی درمورد تورک تبار بودن اویماق ها "ایماق ها" نوشته اند از بیشتر از پنجاه منبع و مؤخذ استفاده کرده و لب لباب آن این است که ایماق ها درغور و در سایر ولایات و مناطق افغانستان و یا جهان که زنده گی مینمایند از لحاظ سوابق تاریخی و اتنیکی تورک تبار اند و اینکه زبان آنها فارسی باشد یا پشتو، تاجیکی باشد یا اوزبیکی، انگلیسی باشد یا جرمنی و روسی فرقی نمیکند. تجربۀ ما که درخارج ازافغانستان زنده گی میکنیم در پهلوی گفتار مستند دانشمندان زبان و نژاد شناسی این است که: زبان اقوام و نژاد ها نظر به موقعیت های خاص اجتماعی و سیاسی حتی درمنطقۀ مسکونی خودشان دیگرگون میشود چنانچه پس از تسلط امویها بعد ظهور اسلام در آسیای میانه و خراسان زمین که افغانستان و ایران امروزی نیز جزء آن بود و حتی در تمام قلمرو اموی ها درسایر مناطق و قاره های دیگر زبان عربی رواج یافت، کتابها و نوشته ها به عربی آغاز گردید که دانشمندان زیادی از فارسی زبانان، تورک و اوزبیک زبانان، تاجیک زبانان وغیره وجود دارد که نام شان با آثار علمی بزبان عربی درصفحات تاریخ متبلور است که این دانشمندان در زمان حیات شان مجبور ساخته شده اند که زبان عربی را که زبان امپراتور مسلط جامعۀ بوده یاد و آثار ماندگار به اخلاف شان بگذارند.
در شرایط حال که ما با تعدادی از هموطنان خود که متعلق به زبان و اقوام مختلف اند در خارج از افغانستان زنده گی میکنیم، نسل های رویندۀ
جوان فامیل ها ازهر قوم و تباریکه باشند اکثراً زبان مادری اتنیکی خود را فراموش کرده و زبان محیط زنده گی خود را فراگرفته اند
.
آقای عزیز پور که نمیدانم کجا زنده گی میکند، احتمال میرود که در خارج کشور زندگی کند، اگر طفل یا اطفال داشته باشد شاید در دل هوشیار باشد و اعتراف کند که پیش چشمش اطفال او زبان محیط زنده گی خود را یاد میگیرد و به همان زبان مکتب میخواند و تحصیل میکند و بزرگ میشود و زبان مادری و پدری خود را فراموش مینمایند. پس از یکی دونسل زبان اولاد واطفال آنها کاملاً همرنگ زبان ولهجه های مرد مان بومی منطقۀ شان میگردد، وقتی یکی دو قرن بعد، پژوهشگری درمورد اصل و نسب آنها تحقیق نماید درنتیجه خواهد نوشت که اینها { سلاله یی ازمردمان غوری ایماق } بوده و بنا به دلایلی از غور توابع افغانستان به خارج مهاجرت کرده زبان وکلتور اصیل اجداد خود را با گذشت زمان فراموش کرده است و درمحیط زنده گی با مردم محل مزج شده، زبان و کلتور مروج منطقۀ زیستش را پذ یرفته است آنگاه این اخلاف آقای عزیزپور نسبت بیخبری از گذشتۀ تاریخی نصل ونسب خود هرقدر استد لال نمایند که از افغانستان واز غور نیستند و ازبومی های همین کشور مثلاً انگلستان هستند که بزبان صریح وسلیس انگلیسی صحبت میکنند و درآن حیات بسر می برند، در آنوقت استدلال آنها نیز مانند استدلال
آقای عزیز پورغیرمنطقی و غیر قابل قبول واقع خواهد شد که آدم های کم معلومات و بیخبر از گذشته های تاریخی اتنیکی آنها سخنان با لا وپائین ایشان را تاحدی تائید خواهد نمود اما اشخاص اهل مطالعه و مطـلع از تاریخ اتنیکی اقوام وملیت ها برای روشن شدن ذهن آنها دلایل وبراهین تاریخی واتنیکی را ارایه خواهند کرد تا ازگمراهی دست بکشند وبه پذیرش حقایق تاریخی گردن نهند. من که این مضمون را نوشته میکنم، بسیار مآیوس میشوم و با خود میگویم "یاسین خواندن بالای هر کله بی فایده است". هیپچکس به تورک و اوزبیک ویا پشتون وتاجیک شدن عزیرپور وهمفکرانش علاقه ندارد اما همۀ دانشمندان و پیروان اندیشه های علمی و تحقیقاتی علاقه دارند که تاریخ مسخ نشود و اشخاص و افراد مثل عزیزپور و امثالهم، آب را ندیده موزه را نکشند، تمایلات شخصی و ذهنی خود را جانشین حقایق تاریخی نکنند، آب را خیط کرده ماهی نگیرند و از گمراه شدن نجات یابند و با نورحقایق تاریخی راه رسیدن به حقایق را روشن نگهدارند وبا این کار محققین و دانشمندان رسالت خود را در رهنمائی گمراهان بسوی حقایق تاریخی انجام داده و مسولیت وجدانی خود را در برابر انسان ادا میسازند تا ثابت گردد، آنها ئیکه حقایق تاریخی را نمی پذیرند و درتلاش مسخ آن اند چنین افراد با غرض و با مرض میخواهند به دستور مستقیم و یا تلویحی دشمنان مردم افغانستان بصفت آدمهای حقیقت ناپذیر، قد علم کنند و چهرۀ سیاه خود را زیر ماسکها ی رنگارنگ پنهان کرده اهداف غرض آلود را تعقیب مینمایند
.
عزیر پور که همیشه در نوشته هایش خود را بصفت کفش بردار امامت و ایران پرست وانمود میکند و با بلند پروازی های ضدیت با اقوام پشتون، تورک وسایرین قلم فرسائی کرده نوشته ها را مانند کاه بیدانه باد کرده است این بار با مکر شیطانی خواسته است خود را وحدت طلب وانمود بسازد و این نشانۀ ابن الوقتی عزیز پوراست که خواسته است مکارگی وچرندیات خود را زیر جملات اتفاق ملی، وحدت ملی و امثال آن بپوشاند ودیگران را علیه تورکان افغانستان تحریک نماید که این خود سفاهت، نزولت فطرت و کارشیطانی جنگ افروزانه است
.
عزیرپور مبتلا به فقر معلومات علمی، تاریخی وسیاسی درجائی ازنوشته هایش سا ده لوحانه به قیافه ظاهری وساختار فیزیکی تعدادی از اقوام
پرداخته و گفته است آنها همه دریک کشور "ملت" همان کشور را میسازند با این جمله او خواسته است بگوید که غوریها ، چه ایماق باشند وچه تاجیک باشند، ملت افغانستان بحساب می آید، عزیرپور بیچاره که هنوز معنی "ملت" را نفهمیده است ونسبت خود دانمی وخود بزرگ بینی مانند ( جوجه خروس هاییکه نو آواز میکشد و بالای دیوار آهسته آهسته قدم میماند که مبادا دیوار به زیر پای آن چپه نشود ) حتی مقاله هائی را که ازجانب دانشمندان چه فارسی زبان ویا تورکی زبان در وبسایت ها مخصوصاً در وبسایت خاوران بارها نوشته شده و گفته شده که هنوز در افغانستان بمعنی واقعی کلمه{ ملت } بوجود نیامده است، واقعاً آنچه در افغانستان ملت نامیده میشود همان نظریات قرون گذشته است که امپراتوران مسلط درجامعه، هرکدام قوم و تبار خود را ملت قلمداد میکردند وزبان خود را زبان ملی میگفتند که این نظر در اروپا بنام {ناسی یا نازی} یاد میشد که بعد از شکست هتلر وحزبش بنام {آلمان نازی} درجنگ دوم جهانی و انتشار اعلامیۀ جهانی حقوق بشردرسال1948منسوخ شد اما درافغانستان هنوزهم پشتون ها مانند اقوام امپراتوران مسلط در جامعه، قوم خود را ملت و زبان خود را ملی میگویند که برای سایر ملیت های ساکن در افغانستان قابل قبول نیست. آقای عزیز پورکه این بار از ملت افغانستان سخن گفته است شاید موضع گیری قبلی اش را که درسنگر برادران تاجیک قرار داشت تغیرداده میخواهد به صف افغان ملتی ها بپیوندد تا با لواسطۀ آنها دریکی از پست های بلند دولتی شامل گردیده حلقۀ نوکری ابدی را بگوش بیاویزد
.
عزیزپور در یک مقاله خود با ناز و عشوه به تحصیل خود اشاره کرده است. باید اینرا دانست که ( یک سنگ سالیان دراز در زیر آب میباشد اگر این سنگ را شکستانده به داخل آن نگاه کنید، داخل سنگ خشک است و سالیان دراز که به داخل آب بوده ولی ازین آب بهره نبرده است
)
عزیزپور با وجود درس خواندن دررشتۀ حقوق بین الدول ازلحاظ سیاسی وحقوقی مفهوم واقعی ملت وشهروند را درک نکرده و یا مغرضانه
با تقلید ازمبلغان گمراه گننده گفته است «شهروندان افغانستان بصورت جمع ملت را تشکیل میدهند» عزیز پور با این نوشتۀ مضحکش از یکطرف
نوشته های عا لمانۀ دانشمندان وسیاستمداران افغانستان را درنظر نگرفته است و ازجانب دیگر چشم پت به راه مغرضانه وگمراه کننده رفته است ویا شاید به فکر قاصرش آمده است هرکس که درشهر زنده گی میکند شهروند گفته میشود که چنین تصوری برابر است با تکیه کلام نانوای کوچۀ ما درکابل که "هرآدم ناشناس را شهروند گفته صدا میکرد
".
باید گفت: تا جاییکه دانشمندان علوم سیاسی باور دارند، ازلحا ظ سیاسی ملت حالت ابتدائی تشکل اقوام با حقوق برابر درتمام عرصه ها در یک کشور است و شهروند به مردم مملکتی اطلاق میشود که ملت باشند که نایل آمدن به حقوق سیاسی و مدنی ، فرهنگی واقتصادی بین تمام ساکنین کشور میسر گردیده تبعیض با تمام شکل و فورم آن نتواند خودرا نشان بدهد ودر زنده گی ملت تاثیر بگذارد اما درشرایط فعلی که در افغانستان انواع تبعیض و برتری طلبی های قومی وزبانی بیداد میکند سخن گفتن ازشهروندی بیانگرعدم درک مفهوم شهروندی است ویا فریفتن مردم با این جملات قشنک دور از قابل عملی بودن درافغانستان فعلی است
.
رسالت روشنفکران واقعی که عزم خدمت به وطن و هموطنان خود را داشته باشند، متوجه ساختن آنها به تعبیر وتفسیر غلط و نادرست مبلغان مغرض است که برای فریب مردم انجام میدهند نه اینکه خود روشنفکران درعالم نا آ گاهی به دهل وسورنای آنها برقصند.
عزیزپورخان که به اصطلاح مانند پشه یی درگوش فیل آرام خفته و بیخبر از مسایل علمی وسیاسی و واقعیت های جامعه است با جملات جرند وپرند خود خواسته است خود را یک سیاستمدار و تحلیلگر سیاسی جابزند و شتنک زده است که قوم و ملت را ازهم تفکیک نموده همۀ اقوام افغانستان را درشرایط حاضرملت قلمداد بکند، تمام تحلیل ها و نوشته های دانشمندان افغانستان وجهان را درمورد تعریف ملت کنار گذاشته و همان سفسطه های مبلغان فریبگر را نشخارکرده است خصوصاً { شهروندان افغانستان همه ملت افغانستان است } گفتن آنقدرمضحک است که غلطی و چرند بودن چنین نوشته ها به هر ابجد خوان سیاسی روشن است
.
آقای عزیزپور که درلباس یک مقلد خود را مضحکانه نمایان کرده است، کاشکی مقلد دانشمندان ومتفکران می بود که در ترویج نوشته های آموزنده ومفید آنان مبادرت میکرد. عزیزپور خان که در نوشته اش تمرکز فکری کمتری دارد و مشوش بوده از یک شاخه به شاخۀ دیگر پریده حرکات پرنده یی را انجام داده است که به اوزبیکی { دومی قوپا غان } میگویند که کابلی ها آنرا بنام "قرچه" یاد میکنند، آقای عزیزپور با همین خصلت پرش های قرچه گونش با ذکری از نام اقوام و گرفتن نام آریائی درمقابل آنها خواسته است که خود را آریائی نژاد وسلالۀ کوروش کبیر ایرانی ها قلمداد نماید، عزیزپور و همفکران او با ید بدانند که طبق اسناد تاریخی، کوروش که درقرن ششم میلادی در شهرتجارتی آن زمان بابل که پایتخت امپراتوری کلدانیان بود به قدرت رسید ازاهالی ایلام ذکرشده است که ایلام یکی از بلاد مــا د در ایران امروزی و اهالی آن کورد بوده اند، درهیچ کجای تاریخ قدیمی نسل کورد آریائی گفته نشده است و ازآن گذشته آقای عزیزپور در یک پرواز دیگر قرچه یی، خود را سلالۀ یما پادشا قلمداد کرده خواسته که ریشۀ تبار خود را از راه انتخاب ذهنی خود به کوشانی ها برساند اما بازهم نمیتواند به پلستر کاری خود موفق شود زیرا که طبق حکم تاریخ { نخستین پاد شاه کوشانی ها در سرزمین امروزی افغانستان کجولا کد فیزس بود، پسر او یما کدفیزس بعد ازفوت پدرش بجای او پاد شاه شد. کوشانی ها ازقبایل ستی بودند که درکاشغرستان {تورکستان چینی} سکونت داشتند همچنان درحوزۀ سیحون شمال ، بحیرۀ شمال ، خزر و شمال بحیرۀ سیاه زیست میکردند. از قرن هفت قبل ازمیلاد تا قرن سوم قبل ازمیلاد از تیان شان تا اورال گسترش یافتند، کوشانی ها یا یوچی ها شرقی ترین قبایل ستی است ص 13حقیقت التواریخ} سکو نت اصلی و نام های قبیله و طایفۀ کوشانی ها نشان میدهد که آنها از لحاظ اتنیکی و تاریخی از طوایف تورک اند « یوچی بمعنی شکار چی و ستی بمعنی کبا ب چی است که کوشانی ها آهو وسایرحیوانات را شکار کرده آنرا درمحل شکار درآتش اندا خته کباب میکرده اند و می خورده اند، از این سبب بنام یوچی وستی شهرت یافته اند
.
آقای عزیزپور و هم قماش های آن، این موضوع را قبول بکند یا نکند این حقایق واسناد تاریخی درمورد متعلق بودن کوشانی ها به طوایف تورک است که هزاره ها و ایماق های امروز افغانستان بخشی از بقایای آنرا تشکیل میدهد.
من که از ایماق بودن و تورک تبار بودنم نمیتوانم مثل همتبار ایماقم آقای عزیز پور انکار نمایم، مانند تمام تورکان روشن ضمیر وطنم افغانستان
علیه هرگونه سیطره جوئی ازطرف هرقومی که صورت بگیرد، مبارزه میکنیم، ما خواهان عدالت اجتماعی در قالب دموکراسی سیاسی و عملی
شدن حقوق مساوی بیدون تبعیض بین تمام اقوام ساکن درافغانستان هستیم و ضد هرگونه تبعیض و برتری خواهی قومی ، نژادی و زبانی مبارزه
مینمائیم و این شعار ما و کار ما است
.
عزیز پور و آدم هائی مثل او که در هر لباسی علیه تورکان افغانستان به خصومت میپردازند، هر روز ماسک شان پا ئین تر کشیده شده چهره های سیاه واقعی و ابلیس مآبانۀ آنها افشا خواهد شد، بعضی آدم های عزیزپورمانند که فا قد درک و درایت لازم سیاسی اند فعالیت در راه احیای هویت فرهنگی، مبارزه حق طلبانه در راه احیای زبان و مبارزه در راه تشخیص واقعیت های تاریخی از جعلکاری های تاریخی توسط نویسندگان و دانشمندان تورک افغانستان را گاهی مخا لف تا جیک ها قلمداد مینمایند و گاهی مخالف پشتونها وانمود میسازند و آدمان بی مقدار را وادار میسازند تا با ارایۀ چرندیات علیه اقوام تورکان افغانستان وعلیه احیای فرهنگ، زبان و تاریخ فنا نا پذیر اما به فراموشی سپرده شد ۀ تورکان افغانستان، بدخواهی وبد نیتی خود را به اثبا ت برسانند، این افراد بی خاصیت که خصلت مزدوران اجیر، درخد مت ترویج کننده گان استبداد و بی عدالتی را دارند، نمیتوانند مبارزان مصمم و آگاه نسل جوان تورکان افغانستان را که علمبردار نهضت دموکراسی خواهی، مساوات طلبی اند و در راه تساوی حقوق تمام ساکنین افغانستان مبارزه مینمایند، متوقف بسازند. بگفتۀ دانشمندان کاروان به پیش میرود، مخالفان آنرا به کلوخ پرانی میگیرند و خاک باد میکنند اما نمیتوانند مانع حرکات کاروان شوند
.
آقای عزیز پور برای اثبات تورک ستیزی اش تعریفی از دموکراسی به شیوه ایرانی کرده و میپرسد: {در ایران تورک ها در رهبری قرار دارند اما چند تا کورد در تورکیه به رهبری دولت رسیده است ؟ } اما از کورد هائی که در ایران به رهبری رسیده باشد سخن نگفته است
!!
آقای عزیز پور بداند که درایران فارسی زبانهای بومی صرفاً 29فیصد بوده متباقی نفوس آن یعنی اکثریت کا مل نفوس ایران را آذربایجانی ها
وسایر تورک تباران، عرب ها، کورد ها، و ملیت ها ی دیگرتشکیل میدهد. تاریخ نشان میدهد که درایران از زمانه های پیشین تا ختم جنگ
جهانی اول همیشه تورکها تسلط داشته و درشگوفائی فرهنگ ایرا ن و آبادی وعمران آن خدمات دلسوزانه نموده اند اما بعد از آن هرحکومتی که از فارس های ایران به قد رت رسیده، دست نشاندۀ استعمار گران فرانسه ویا دست نشادۀ استعماریون انگلیس بوده اند که بیدون رهنمائی حامیان خارجی شان توان رهبری کشورخود را نداشته اند. به عقیدۀ من بیچاره، آگاهی کامل از مسایل بغرنج ایران مطالعات عمیق علمی سیاسی وتاریخی کار دارد اما خدای خدمتگار بودن به ایران و تبلیغ تورک ستیزی ایران در داخل افغانستان که آقای عزیزپور به عهده گرفته است، به معنی شناسایی از ایران نیست. اوشاید زیاد مصروف است و برای مطالعه و کسب معلومات آفاقی وقت ندارد و یا شاید فکرمیکند حقوق بین الدول را خوانده و دیپلوم گرفته است، همه چیز را میفهمد و حاجت به ورق زدن کتاب و مطالعه نیست و تنها لازم دیده است، رد پای آنهائی را تعقیب نماید که یک شور سرمستی فاشیزم را در سر می پرورانند و طبق همین ایده، شتنک میزند که تورک تبار بودن ایماق را با همه شواهد تاریخی مستند وعلمی وتحقیقاتی قبول نکند با آنکه دلایل علمی نیز برای قبول نکردن ندارد و این همان شعر فلسفی ضرب المثل گونۀ یک شاعر اوزبیک زبان است که میگوید (شخص نا بینا کجا با نور بیند راه خویش
).
در آخر سخن توجه خوانندگان را به این نقطه جلب مینمایم که آقای عزیزپور آگاهانه ویا غیر آگاهانه برای ایجاد خصومت در بین اوزبیک ها، تاجیک ها و ایماق ها قلم فرسایی میکند، این شخص خود را گاه ایماق، گاه غوری و گاه تاجیک قلمداد کرده و از آدرس تاجیک ها برعلیه اقوام تورک مقاله مینویسد و شاید انتظار دارد که نویسندگان تورک با همان بی حرمتی و عقده گشایی مریضگونه برعلیه تاجیکها و یا ایماق ها بنویسد و به اینترتیب خصومت بزرگ قلمی در بین این اقوام براه انداخته شود تا عزیز پور خان به هدف خود برسد، به عقیده من این دشمنی به نفع هیچ قومی نخواهد بود، اما آقای عزیزپور کدام هدف را دنبال میکند، هنوز معلوم نیست
!!!
«
ختم کلام »
19 – 11 – 2008
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور