آرشیف

2015-1-31

محمد وزير نوراني غوري

آزادي بيان و رسانه هـــــــــــا

بسم تعالي

ارتقاع سطح آگاهي از«آزادي بيان» بااستفاده صحيح از مطبوعات ورسانه هاي گروهي و وسايل ديگر يكي از الزامات خبرنگاران ميباشد.
 
درجهان امروز وسايل ارتباط جمعي اعم از مطبوعات ،سينما ،راديو ،تلويزيون وفناوري هاي نوين ارتباطات واطلاعات بويژه انيترنت ،باانتقال اطلاعات ومعلومات جديد وتبادل افكار عمومي ،سهم بسزايي درپيشرفت فرهنگ وتمدن بشري ايفامي كنند .
امروز يكي از مهم ترين زيربناهاي ساختار ارتباطي واطلاعاتي در دنيا بر عهده رسانه هاي است بافرض اين اصل كه رسانه ها ابزار مهم وحياتي ميان دولت باملت از يكسو ونظام سياسي با نظام بين الملل از سوي ديگر است مي پردازيم به يك سلسله نياز هاي كه باعث بوجود آمدن همچون فضاي مدني درروي اين كره خاكي شده است وهميشه انسان ها جهت رسيدن دريك همچون فضاي ،تلاش هاي شبانه روزي را از خود به خرج دادند تااينكه با هدف ديرينه خود رسيدن .
بشر هموار از وسيله يي براي ارتباط استفاده مي كرده است تابتواند پيام خود را به ديگران برساند اودرابتداي آفرينش باجانوران تفاوت زيادي نداشت ،زيرا اطلاعات را به شيوه ي آنان مبادله ميكرد .
انسان هاي كه درابتداي آفرينش مانند جانوران بودند بادرايت وكنكاش توانسته اند شيوه ها ارتباطات درمطبوعات ،سينما ،راديو ،تلويزيون را تجربه كنند.
وبلاخيره درسال 1957 روسها ،نخستين ماهواره به نام اسپونتيك به مدار زمين فرستادند .
ظهور كامپيوتر باعث شدكه  انسانها بتوانند اطلاعات فراوان دركامپيوتر ذخيره نمايد با راه اندازي شبكه هاي محلي وشبكه جهاني اينترنت ،فيبرهاي نوري بالاترين حجم اطلاعات را دركوتاه ترين زمان به فاصله هاي مختلف ارسال مي كردند ووسايل ارتباط جمعي وارد عرصه انتقال پيام هاي چندرسانه يي شدند .
بادرنظر داشت اين همه تحولات درعرصه، ارتباطات واطلاعات انسان ها هركدام برداشت هاي متعددي دارند از انواع ارتباطات و رد وبدل آن.
 زمان اين ارتباطات واطلاعات بشكل اساسي آن بوده ميتواند كه آزادي وجود داشته باشد يعني آزادي به معاني  واقعي آن وتمام نظام هاي حاكم درجوامع هاي مختلف داد از آزادي گراي مي زنند واين آزادي را بازبه نحوه ي زيري سوال قرار ميدهند .
به هرحال ،براي نفس آزادي موجود درجامعه تضميني وجود ندارد اين آزادي خواهي است كه به عنوان ماهيت وجوهره اصلي منجر به استقرار دموكراسي پايدار خواهد شد .
اعتقاد به آزادي تعادل اجتماعي را به دنبال مي آورد پس مخواهم كه يك تعريف بهتررا براي آزادي ارائه كنيم گرچه درعلوم اجتماعي وعلوم طبيعي هيج تعريف مكمل وجود ندارد باز هم كوشش ميكنيم كه تعريف جامع ومانع را داشته باشيم «آزادي عبارت از حقي است كه به موجب آن ، افراد بتوانند استعداد ها وتوانايي هاي طبيعي وخدادادي خود را به كار اندازند ،مشروط برآنكه آسيب يا زياني به ديگران وارد نسازند».
مقوله هاي آزادي :
صاحب نظران آزادي را درسه مقوله جداگانه متمايز ميكنند .
1– آزادي هاي خصوصي :
 اين نوع آزادي حكايت از آزادي روابط فرد بافرد ميكند بدون آنكه پاي جامعه درميان باشد همچون روابط خانواده گي ، استقلال درزندگي خصوصي ،آزادي مالكيت وانجام هرگونه فعاليت فردي بدون شك تامين اني آزادي ها بدون تضمين اجتماعي ميسر نيست از طرف ديگر ،اين آزادي هاي خصوصي نبايد حقوق ديگران ومنافع جامعه را درخطر اندازد .
2 –آزادي هاي سياسي:
ازنظر سياسي ،بافرض تمايز وتشخيص بين اداره شونده گان واداره كننده گان (مردم وحكومت ) آزادي مستعد شمول وتوسعه به دومعني است :
-«آزادي مشاركت » بدين معناست كه افراد جامعه باابتكارعمل خود حق تعين سرنوشت سياسي وانتخابات زمامداران را مشتر كاً داراميباشند وبه اين ترتيب ،دولت مبعوث ملت ميشود كه از طريق انتخابات آزاد رسميت مي يابد .
-«آزادي استقلال » بدين معنا ست كه دولت مبعوث ملت ،پس از انتخابات اولا درمقابل مردم مسوول است وثانيا حق تجاوز به حقوق غير سياسي آن ها را ندارند بدين ترتيب همه افراد از آزادي هاي خصوصي وعمومي به نحو مستقل برخوردارند .
 دراين خصوص دولت ،علاوه برآنكه موظف به تامين وتضمين آزادي هاي مردم است ،دراينجام وظايف قانون گذاري ،ياسياست گذاري ونظارت خود ،حق ندارد اين آزادي هاي طبيعي ومشروع را ناديده بگيرد يامورد تجاوز قرار دهد .درغير اين صورت ،براي همه افراد جامعه حق مقاومت پديدار ميگردد .
اين مقاومت ها به صورت منفي (عدم اجراي دستورات دولت ) اعتراضي( واكنش هاي تبليغي واجتماعي وتظاهرات ) وبالاخره تعرضي (درحد شورش وانقلاب ) ممكن است متظاهر شود .
3 – آزادي هاي عمومي :
آزادي هاي عمومي عبارت از آزادي است كه متداول بين همگان باشد ،به ترتيبي كه افراد بتوانند دركنار يكديگر به تساوي از آن آزادي ديگران باشند .
آزادي عمومي گاهي جلوه فردي به خود ميگرد وهركس به تنهايي مي تواند از آن برخوردار باشد ؛نظير « آزادي بيان » وممكن است افراد به اشتراك وهمراهي يكديگر از آن برخوردار باشند نظير آزادي تشكل .
پس هرفرد حق دارد بگويد ،بشنود ،بنويسدوبخواند واطلاعات بگيرد واطلاعات بدهد وارتباط برقرارنمايد واين حق فردعبارت از آزادي فكر وبيان است وآزادي ارزشي است كه درسرشت انسان وجود دارد ومبارزه بابه دست آوردن اين حق همواره درسرخط عملكردهاي انسان قرار داشته است انسان فطرتا مي خواهد كه آزادباشد وهركاري كه ميخواهد انجام دهد.
آزادي بيان كه گرانبها ترين حقوق انساني وسنگ محك تمام آزادي هاشناخته شده وآن دسته از حقوق بشر است كه جزءحقوق طبيعي به شمار ميرود.
درهرجامعه يي كه آزادي بيان وجود نداشته باشد ،دموكراسي هم معني ندارد .آزادي بيان يكي از جمله باارزش ترين حقوق انساني وبشري است كه بااستفاده از آن هر شخص حق دارد تا آزادانه افكار ونظريات خود را بيان ويا از طريق نوشته ونشر درمطبوعات آن را چاپ نمايد . علم ودانش مورد نياز را به ديگران انتقال دهد وآن ها را بياموزاند وآثار ذهني وفكري خود را بوجود آورد .
بناءًآزادي فكروبيان مجموع فعاليت فكري ومعنوي اشخاص است كه تحت قاعده ومقررات مشخص اشكال مختلف متبارز مي گردد .هيچ شخص يا مرجع حق ندارد محدوديت هاي اضافي ،غيرقانوني ومخالف حقوق بشري را برآزادي فكر وبيان وضع وتطبيق نمايد .
«آزادي بيان به معني داشتن آزادي براي ابراز عقايد ،ديدگاه ها ونظريات است .اين آزادي نمي تواند محدودشود ،به استثناي موارديكه امنيت جامعه ،نظم عمومي ،حريم خصوصي افراد وساير موارد مشخص شده قانوني را نقض نمايد .»
ارايه آزادنه نظريات وافكار سبب ميشود تا دموكراسي تامين گردد مردم حق انتقاد واعتراض سالم وسازنده را دارا باشند .بر اعمال مسولان امور دولتي قضاوت نمايند ومسولان امور نيز تحت تاثير افكار ونظريات ارزنده مردم احساس مسوليت بيشتر نموده واز ارتكاب اشتباهات ،خطاها وكارهاي نادرست جلوگيري به عمل آيد به دليل با اهميت بودن آزادي بيان درگذشته وحال ميخواهيم آزادي بيان را درقوانين افغانستان ،قوانين اسلامي ،قوانين منطقه يي وقوانين بين المللي وارسي كنيم .
الف) آزادي بيان درقوانين افغانستان :
ماده 34 قانون اساسي افغانستان كه درسال 1382 به تصويب رسيده است ،به آزادي بيان اختصاص دارد دراين ماده آمده است :" آزادي بيان از تعرض مصئون است .هرافغان حق دارد فكر خود را به وسيله گفتار، نوشتار،تصويرويا وسايل ديگر ،با رعايت احكام مندرج دراين قانون اساسي اظهار نمايد .هرافغان حق دارد مطابق به احكام قانون به نشر مطالب بدون ارائه قبلي آن به مقامات دولتي بپردازد "
    قانون اساسي جمهوري اسلامي افغانستان ،آزادي بيان را به طورمطلق وبدون قيد وشرط نپذيرفته است بند دوم ماده سي وچهارم قانون اساسي ،آزادي بيان را مشروط به رعايت احكام مندرج درآن ،دانسته است اين كه برخي تصور كرده اند كه قانون اساسي ،آزادي بيان را پذيرفته است ؛ پس آن هاحق دارند كه هر چه مي خواهند بگويند وبنويسند وحتا مي توانند مقدسات ديني مردم افغانستان را مورد حمله قرار دهند .
،تصوري نادرستي است كه آنان از آزادي بيان درقانون اساسي دارند .البته دربند سوم اين ماده طبع ونشر مطالب را بدون ارائه قبلي به مقامات دولتي حق هر افغان اعلام مي كند ،ودر عين حال استفاده از اين حق را درمحدوده قانون ،مجاز دانسته است .
همچنين درقانون رسانه هاي همگاني افغانستان ماده دوم بند اول ،يكي از اهداف اين قانون را حمايت وتضمين حق آزادي فكر وبيان مي خواند .همچنين ماده 4 آن نيز به آزادي بيان وفكر اختصاص دارد .
"1.هرشخص حق آزادي فكر وبيان دارد .طلب،حصول وانتقال معلومات ،اطلاعات ونظريات درحدود احكام قانون بدون مداخله وايجاد محدوديت از طرف مسولين دولتي شامل اين حق است ،اين حق دربرگيرنده فعاليت آزادي وسايل پخش توزيع ودريافت معلومات نيز مي باشد .
2. دولت آزادي رسانه هاي هگاني را حمايت ،تقويت وتضمين مي كند .هيچ شخص حقيقي ياحكمي به شمول دولت وادارات دولتي نمي تواند فعاليت آزادي رسانه هاي خبري يا معلوماتي را منع ،تحريم ،سانسور يامحدود نموده ويابه طور ديگر درامور نشرات رسانه هاي همگاني ومعلوماتي مداخله نمايد ،مگر مطابق احكام اين قانون "
ديده ميشود كه نظامي كه براي رسانه ها درافغانستان درنظر گرفته شده است ،نظام آزاد است زيرا درقسمت دريافت اطلاعات ،دولت رسانه ها را كاملا آزاد گذاشته درضمن به ساير ادارات هم حق مداخله درامور رسانه ها را نمي دهد .
ب) آزادي بيان از ديدگاه اسلام :
يكي از آزادي هاي مورد نظر اسلام ،آزادي بيان است .يعني انسان بتواند آزادانه انديشه ها ،اعتقادات ،احساسات وعواطف خود را به صورت طبيعي ومرسوم بيان كند .
اسلام به عنوان يك دين وباصرف نظر از عملكرد بعضي ازوابستگان آن هيچگاه براي ساكت كردن نفس ها وكشتن روح ابداع وابتكار درمردم كاري صورت نداده است .از اين روتاريخ اسلامي  سرشار ابداع گران عرصه ادب ،هنر وموسقي است .
مي بينم كه گروه هاي بسياري بودند كه باآزادي تمام انديشه هاي مخالفت خودرا بيان مي نمودند واسلام هيچگاه آنان را تحت فشار قرار نداد. بلكه عكس آن ديده مي شود .
اگربگوييم آزادي بيان وعقيده شاخص ترين ويژگي آيين آسماني واسلام است ،سخن گزاف نگفته ايم .پيامبر اسلام حضرت محمد «ص» درهمان آغازين روزهاي ابلاغ رسالتش پيروي از آبا واجداد را ،درپذيرش يا رد كردن عقيده يا اصل ديني سخت نكوهش كرد .
قرآن كريم استدلال مشركان دربرابر دعوت پيامبر «ص»را كه سلوك پدران شان را دليل برحقانيت عقيده خود مي پنداشتند ،استدلال جالانه وناشايسته مي داند .وآن ها را به دليل بهره گرفتن از تفكر وتعقل آزادانه هدف تير ملامت قرار مي دهد .
دردين مقدس اسلام ،آزادي بيان وآزادي قلم از حقوق مسلم افراد به شمار مي رود .آيات فراوان وسيره پيامبر اسلام «ص»بهترين شاهد براين مدعاست.
دراسلام هم يك سلسله شرايط ومحدوده هاي براي آزادي بيان وجود دارد كه مهمترين اين ضوابط اين است كه آزادي بيان هيچگاه نبايد به حريم خصوصي افراد وارد شود تحت عنوان آزادي رسانه اي ورود به اين منطقه براي هيچ كس جايز نيست كه نبايد اسرارمردم را بيرون ريخت وآنان را رسوا كرد .
ضابطه ديگر به عامل اخلاق مربوط است يعني جايزه نيست كه آزادي بيان مرزهاي اخلاقي جامعه را زير پا بگذارد وجوانان ،كودكان وزنان جامعه را دچار فساد وتباهي نمايد .
ضابطه ديگر اين است كه آزادي بيان بايد درچارچوب مصالح ملي وميهني حركت كند ،هيچ نويسنده يا روزنامه نگاري حق ندارد اسراري نظامي كشور خود را فاش كند اين كار خيانت بزرگي است همه كشور ها درمجازات كردن كسي كه اين كاررا انجام دهد ،متفق القولند.
پ)آزادي بيان درقوانين منطقه يي:
درمنطقه اروپا يك كنوانسيون اروپايي حراست از حقوق بشر در1950به تصويب رسيده است كه ماده 10آن به آزادي بيان مربوط ميشود درآن آمده است :
"هركس حق آزادي بيان دارد .اين حق شامل آزادي براي بيان ودريافت عقايد وبهرمندي ازاطلاعات وافكار ،بدون مداخله دولت ها وبدون ملاحظات سرحدي است "همچنين درقاره امريكا كنوانسيون امريكايي حقوق بشر وجود دارد كه در22نوامبر 1969به تصويب رسيده كه ماده 13آن راجع به آزادي بيان است .
درقاره افريقا هم درمتون آن آزادي بيان آمده است اما دراين زمينه درسطح منطقه آسيا واستراليا متون منطقه يي تا فعلا وجود ندارد
ت) آزادي بيان درمتون  بين المللي :
دراين بخش به متوني درسطح بين المللي اشاره مي كنيم كه ماده هايي از آن ها به آزادي بيان اختصاص دارد .از جمله مي توان از اعلاميه جهاني حقوق بشر وميثاق بين المللي وحقوق مدني وسياسي نام برد افغانستان نيز بعد از سقوط طالبان به اين دومتن درسطح بين المللي ملحق شده است .
اعلاميه جهاني حقوق بشر در10 دسامبر سال 1948به تصويب رسيده است وماده 19آن درمورد آزادي بيان است .
"هركس حق آزادي بيان وعقيده دارد وحق مذبور شامل آن است كه از داشتن عقايد خود بيم واضطرابي نداشته باشد ودركسب اطلاعات وافكار ودراخذ وانتشار آن باتمام وسايل ممكن بدون ملاحظات مرزي آزاد باشد "
ماده 19ميثاق بين المللي حقوق مدني وسياسي مصوب 16دسمبرسال 1966 نيز مربوط به آزادي بيان است كه درسه بند به اين موضوع اشاره شده است .
بند الف) هيج كس را نمي توان به مناسبت عقايدش موردمزاحمت قرار داد .
بند ب)  هركس حق آزادي بيان دارد اين حق شامل آزادي تفحض،تحصيل واشاعه اطلاعات وافكار از هر قبيل بدون توجه به سرحدات خواه شفاهي وخواه به صورت نوشته ،چاپ وهنر يابه هر وسيله ديگر به انتخاب خود فرد مي باشد .
بندپ ) اعمال حقوق مذكور دربند 2 اين ماده مستلزم حقوق ومسوليت هاي خاص است ولذا ممكن است تابع محدوديت هاي معين شود كه درقانون ،تصويب شده وبراي امور زير ضرورت داشته باشد :
1. احترام به حقوق ديگران
2 . حفظ امنيت ملي يانظم عمومي ويا سلامت اخلاقي عمومي ميثاق بين المللي حقوق مدني وسياسي كه آزادي بيان فكر ووجدان وعقيده رامنحيث يك اصل قبول نموده است ،درضمن يك سلسله محدوديت ها را دربرابر آن وضع نموده است ، كه شامل احترام به حقوق وحيثيت ديگران وحفظ امنيت ونظم عمومي واخلاق عامه مي باشد .
3 – اعمال حقوقي مذكور دربند 2 اين ماده مستلزم حقوق ومسووليت هاي خاص است ولذا ممكن است تابع محدوديت هاي معيني گردد كه درقانون تصريح شده وبراي امور ذيل ضرورت داشته باشد :
الف- احترام حقوق ياحيثيت ديگران ؛
ب-  حفظ امنيت ملي يا نظم عمومي يااخلاق عمومي ؛
طوريكه ملاحظه ميگردد ميثاق بين المللي حقوق مدني وسياسي هرنوع نشر وپخش مطبوعاتي را كه به منظوري وارد ساختن لطمه وصدمه برحقوق وحيثيت ديگران باشد بااينكه موجب ايجاد اخلال نظم وامنيت داخلي خارجي كشور شود ويا مغاير باآداب واخلاق عمومي جامعه باشد ، ازجمله محدوديت هاوقيوداين آزادي دانسته شده است .
دريك نتيجه كلي از متوني داخلي ،منطقه يي ،بين المللي به استثناي قوانين اسلامي درمورد آزادي بيان مي توان بيان داشت كه عناصر اساسي آزادي بيان ،آزادي عقيده وآزادي اطلاعات است .درآزادي اطلاعات هم سه عنصر اساسي درتمام اين متون به چشم مي خورد وآن ها عبارت از آزادي جستجو ،دريافت وانتشار است .
درضمن اين متون دولت ها را حق مداخله در مورد آزادي بيان نمي دهند وابراز عقايد وافكار را بدون درنظر گرفتن سرحدات آزاد مي دانند . درعين حال دراين قوانين محدوديت هايي نيز براي آزادي بيان وضع شده تا از آن آزادي سوء استفاده صورت نگيرد.مثال اين محدوديت ها احترام به حقوق ديگران ،حفظ امنيت ملي يا نظم عمومي وساير موارد درنظر گرفته شده .