آرشیف
نـگـاهی بـه سرود و سـرودهی او
انجمن ادبی فیروزکوه
حبیبالله سرود مردی از تبار شعر و سخن و اندیشور راستین در حوزهی ادبیات فارسی دری، در شهر کهن و تاریخی فیروزکوه فعلی، چشم در جهان گشود و پس از آغازین سال زندگیاش در جایگاه اصلی یعنی ولسوالی زیبای دولتیار ولایت غور در تداوم حیات پرداخت و به آغوش فامیل پرورش یافت. وی در همانجا گوش به زمزمههای محبتآفرین معلم فرا داد و مکتب و مدرسه را طبق معمول به پایان آورد. سر انجام راهی دانشگاه کابل به درسگاه و تربیت آموزگاران ساینس نشست. وی در آوان دانشجویی با علاقهی فراوان و استعداد والاییکه در سرایش شعر و تراوش اندیشه داشت، توانست با چکیدههای ناب سخن و جولان قلم خویش، شهرت بسزای را کسب نماید.
با فراغت از دانشگاه، قدم در دایرهی شهر فیروزکوه گذاشت و در یکی از بخشهای موسسه تحصیلات عالی غور در مصطبهی خدمت تکیه زد.
سرود، جوان ساده و بیآلایش در حین زمان خوشخُلق و پرتوان است، با وجود اینکه ادبیات نخوانده است اما در فن سخنسرایی در ترکیب و اجلال واژگان و معناسازی، بیبدیل خواهد بود.
موصوف در اشعار و نبشتههای خویش تصاویر بکر و تازهای مطابق به اهل ذوق معاصر ارایه میدارد. از دیرباز با جمعی از فرهنگیان، استادان و جوانان نخبهی این دیار اندیشه خودسازی و فرهنگپروری را زنده ساختند و بیش از همه در آن فکر و تلاش مینموده است. تا اینکه به کمک همهگان و حمایت الهی از سالهای قبل تا کنون در ایجاد انجمن ادبی در غور همت گماشتهاند و محافل پرشکوه و سازندهی را همواره تدویر میدادند.
در سال ۱۳۹۳ با تحکیم بیشتر پایههای این حرکت خود شکوفایی، در یک همآوایی کامل گسترش یافت و در حضور چشمگیری از نویسندگان و شعرا، انجمن ادبی فیروزکوه برای نخستین بار تاسیس گردید. که آقای سرود یکی از اعضای فعال و شهدبخش این انجمن میباشد.
معمولا هر چارشنبهروزها، بعد از ظهر، علاقهمندان شعر و ادب، توأم با حضور پررنگ خویش در ریاست اطلاعات و فرهنگ، گرد هم آمده، هنر و آفریدههای خویش را به خوانش و نمایش میگیرند. سخن و هنر، هر روز درین مجمع جایگاه وسیعتری را کسب مینماید. در یکی از روزها، به محضر این نویسندگان و شاعران؛ شاعر وارسته و جوان نامور آقای سرود، سرودهیی تحت عنوان «آسمان» به خوانش گرفت که مورد استقبال دوستداران ادب قرار گرفت و در زمینه ریاست انجمن ادبی برای نقد و تبارز جایگاه واقعی اشعار این سخنور گرامی ضمن اشارهی مختصری از زندگی وی به توضیح و تحلیل کوتاه، در پیوند به این غزلواره میپردازد:
آسمان!
ای آسمان سزای تو بی ماه شدن بود!
کی خرمن خورشید تو از کاه شدن بود؟
این ابر چه سنجد که چه کس خانه ندارد
توفان تعالیِ تو بیراه شدن بود؟
مقصود من این است که خورشید بتابد
چون راه سفیدت رهی از چاه شدن بود؟
بر ظاهر این صبح دلی سخت هراسید
داود تو آیا کسی از شاه شدن بود؟
من مردم این شهر غریبام که هوایش
در هر نَفَسَم درد تو از آه شدن بود!
درین شعر، نگاهی بر وضعیت وطن و حال و هوای سیاسی، اجتماعی و تاریخی آن در یک مقطع خاصی با احساسات ویژهی از شاعر تبارز یافته است. از حیث زیباییشناسی معنایی و توجه در ارایهی دقیق محتوا، بر ارزشمندی آن افزوده است و نیز بازی ماهرانه با کلمات و اصطلاحات سابق و جدید و بکارگیری جاندارانگارانه وطن و پردازش در موارد مهم استعاری؛ تشبیهی، مَثَل و مجاز به قوت تمام آن نقطهی تایید میگذارد.
آقای سرود، به باور من مراد از ترکیبات کلامی و واژههای آسمان، خرمن خورشید، توفان تعالی، راه سفید و ظاهر این صبح؛ به زیبایی و مهارت تصویرسازی پرداخته است که در حین زمامداری شاهی و نخستین تاسیس حکومت جمهوری در افغانستان به زبان شعر، از ناتوانیها و توجه بسیار کم در رابطه به رشد و انکشاف وطن و علاوه از آن آغاز بدبختی افغانستان را ازین زمان بخوبی به تصویر کشیده است که به اثر مشکلات شدید خانوادگی در ارگ که باعث تغییر روند کلی نظام گردید و این هم در هر دو دوره نتوانست سبب آسایش و آرامش مردم افغانستان شود. اگرچه دورهی ظاهرشاه از نگاه امنیت و آرامی تا جایی غنیمت شمرده میشد، اما از نحوهی فعالیت های اجتماعی و ترقی و پیشرفت و کارآیی، دولت در یک ضعف مطلق قرار داشت و دورهی جمهوریت داودخان نگاه تازهتری راجع به بازسازی و نوسازی و برنامهریزی به وجود آمد و پلان پنج ساله طرح گردید. اما ناکامی در سیاستهای داخلی و خارجی شان و شکلگیریهای قبلیِ گروههای چپی و راستی، سبب اضمحلال حکومت شد و کاملا تغییرات در عرصهی سیاسی و ایدیوژیکی به میان آمد.
جناب سرود، درین غزلواره همانطوریکه گفته شد وضعیت کشور را در آن آوان، به زبان رسای شعر و جابجایی و گزینش واژگانیکه حقا به نقد گرفتن موضوع سیاست، جغرافیا و درایت دو تن از زمامداران را بخوبی آشکار میسازد. این کشور را به آسمان فرض نموده که گویا این آسمان بی ماه و در کاهش نور قرار گرفته است و خورشید با زیبایی و تشعشعی که دارد مانند کاه گندم بی رنگ و کم رنگ گردیده است.
باید افغانستان رو به ترقی میرفت و توفان تعالیِ خود را میپیمود و عرصهی علم و دانش و مخترعات و اکتشافات سیر صعودی میداشت. متاسفانه که ابر خوبیها بر عکس، این توفان را به بیراهه کشانیده است. راه سفید بودن هم مَثَل مشهوری است که از آن استفاده شده است.
ظاهر و داود، دو تن از زمامداران افغانستان که در جریان حکمروای شان و اختلافات درونقومی و سلیقههای ارگنشینی که وطن را چون صبح عنوان نموده و دل سخت هم بر حال ظاهر این صبح و سپس از شاه شدن داود حرف به میان آمده و قضیه دو رخ یک سکه، به نمایش گذاشته شده است. سرانجام، شاعر خود را یکی از مردمان همین شهر غریب و جنگزده که ممکن مراد از شهر، کشور باشد و در حین زمان ولایت و جای زیست و زندگی شاعر. در هر حال درد وطن، هر کسی را به آه و حسرت واداشت و این همه ناملایمات سیاسی و اجتماعی را به ارمغان آورد.
نوشته و بررسی: استاد فضلالحق فایق رییس انجمن ادبی فیروزکوه
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور