آرشیف
یک آسمان آنار خونین
پرتو نادري
به نام پرودگار بزرگ عالمیان
که نهایت بخشنده و مهربان است
برادران سر فزاز من!
غوریان نیک اندیش!
من برای همهء تان سلام می فرستم!
آن روز که دوستی به نام رسول مبین برایم پیامی فرستاد و از ماجرا آگاه شدم وحشت کردم و به خود لرزیدم و در خویشتن خویش فرو رفتم و سرم را به سنگ سخت ملامت و پشیمانی کوبیدم که حالا به فحوای همان گفتهء خودم یک آسمان انار خونینم!
برای مبین عزیز نوشته بودم : باور کنید نمی دانستم که یک شوخی سر به هوا این همه ماجرا می آفریند و دنیایی از دلهای مهربان را بر من خشمگین می سازد! من نمی دانم با کدام زبان بگویم که جز یک شوخی که بیشتر خود آن شاعر ارجمند موردنظرم بود چیزی دیگری در میان نبوده است. من همین گونه صادقانه می گویم، شاید هم اکنون برای شما دشوار باشد که بپذیرید، اما می خواهم بگویم که در تمام زنده گی زبان من با دروغ آشنا نبوده است، بزرگترین مبالغه های من هنگامیست که چیزی به نام شعر می نویسم.
می دانم حالا روح شما را که من خود پاره یی از آن هستی بزرگ هستم آشفته ساخته ام ، می خواهم این فرصت را دشته باشم که از جامعهء فرهنکی غور و همه مردمان سربلند، بومی و کمان کش آن نه یک بار ؛ بل هزاران بار عذر خواهی کنم. البته این عذر خواهی، پوزش خواهی شاعر و نویسنده یی است که هیچگاهی قلم بر مدار دروغ نکشیده، بل همیشه در برابر دروغ ، زور و استبداد ایستاده است.
آن چیزی که مرا رنج می دهد این است که چرا با دوستی که پیش از این نه من او را و نه هم او مرا می شناخت، تنها به اتکای که ما همه گان از ردهء شاعرانیم و اند کی از جنون و جادو هم در کار ما آمیخته است،سخنان شوخی آمیزی گفتم که امروز به سر نوشت انوری ابیوردی گرفتار آمده ام.
این روز ها به شماری زیادی از پیام های دوستان پاسخ گفته ام،نمی دانم باور می کنید یانه مرا آن سخنانی که برای من نوشته اند رنج نمی دهد، هر کس هستی خود را می نویسد، بلکه من از خودم رنج می برم و از آن شوخیی که در میان گذاشتم! من در برابر فرهنگیان و مردم بزرگوار آن سر زمین بسیار مدیونم. من نیز مانند شما در دامنه های کوهستان بزرگ شده ام مفهوم کوه، کوهستان و دریا وصمیمیت کوهستان را می دانم.
نمی خواهم اصرار بیشتری کنم، یادم می آید باری کسی در چنین موردی گفته بود که درختان بادام گاهی میوه های تلخی هم به بار می آورند ولی باغبانان هیچگاهی درختان بادام شیرین را به سبب یکی چند بادام تلخ از ریشه بر نمی کنند!
اشتباه خصیصهء انسان است ، آن کسی که ادعا می کند که او اشتباهی نکرده و نمی کند، در حقیقت ادعایی خدایی کرده است!
ما را چنین ادعایی نیست، امید وارم بتوانید تا بر من باور کنید و برمن ببخشایید. بیشتر ازین چیزی برای گفتن ندارم و با این همه اگر بر من باور ندارید، این گردن من و این هم شمشیر شما، از شما دریغی نیست!
سلامی می فرستم با تمام جانم به مردم بزرگ غور و آن تاریخ شکوهمند که جهانی را زیر چتر دارد!
قلب های تان کریم باد ! دستان تان گشاده! زمین های تان بار آور ودریا های تان خروشان و خانه های تا روشن از چراغ خنده و سعادت وسر فرازی!
خدا و خنده با شما باد!
دوست شما پرتو نادری
اول حوت 1389
شهر کابل
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور