آرشیف

2015-1-9

عبدالوقار دانشیار

خــلافت عثمانی و عـوامـل انـقراض آن

دولت عباسی بعنوان پایه‌های تمدن اسلامی و رمز شکوفایی دینی در طول پنج قرن بشمار می‌آمد. بعد از سقوط این خلافت اسلامی دیگر هیچ حکومت و دولتی وجود نداشت که از کیان و مرزهای اسلامی حفاظت کرده و آنها را دور هم جمع کند بلکه وحدت اسلامی از بین رفته و مسلمانان متفرق شده و حکام هم هرکس به همان منطقه‌ای که به او واگذار شده بود اکتفا کرده و به چیز دیگری فکر نمی‌کرد.
این جریان ادامه داشت تا اینکه خداوند متعال به نفع اسلام و مسلمین تشکیل دولت عثمانی را مقدر نمود.
دولت عثمانی با دوام‌ترین خلافت درطول تاریخ بوده است. به راستی رمز دوام و پایداری این خلافت تا مدت مدیدی چه بوده است؟ متفکرین و تحلیل‌گران درزمینه حکومت‌ها و خلافت‌ها، رمز بقای هر حکومتی را در تمدن و اجرای عدالت خلاصه نموده‌اند. حال باید دید که این دو چیز درعهد خلافت عثمانی تا چه حدی بوده است و علت اصلی انقراض و فروپاشی این امپراطوری پرقدرت چه بود؟
بعد از تحقیق اجمالی در مورد این خلافت به این نتیجه خواهیم رسید که مهم‌ترین سبب بقای این حکومت، اسلامی بودن آن بوده و بطور حتم می‌توان گفت: کسانی باعث پیشرفت این حکومت شدند که پایبند قوانین و اصول اسلامی به معنای کامل آن بوده‌اند. بنابر گفته اکثر مورخین و متفحصین قضایای امت اسلامی، این اوضاع اسفباری که در امت اسلامی مشاهده می‌شود از زمان انقراض خلافت عثمانی شروع شد.
با توجه به اهمیت مسأله لازم است مقداری با این خلافت اسلامی و سرمایۀ از دست رفته آشنایی پیدا کرده و عوامل انحطاط آن را دانست.
در این مقاله بطور مختصر دلایل شکست و انقراض حکومت اسلامی عثمانی مورد بررسی قرار می‌گیرد. اما قبل از پرداختن به اصل موضوع، مقداری از خصوصیات ترکان و ویژگیهای حکومت عثمانی ذکر می‌شود.
 
بعضی از ویژگیهای ترکان عثمانی:
1- عثمانی‌ها ازنسل ترک ها می‌باشند و جزو مشهورترین نژادهای جهان بشمار می‌رفته‌اند که دارای جمعیتی زیاد، قدرتی عظیم، فتوحاتی کثیر و تاریخی نمونه بوده‌اند.
2- ملتی بیدار، دارای فکری بلند و حماسی و روحیه‌ای جهادی بودند. مفاسد اخلاقی و اجتماعی که دیگر گروه‌ها به آنها مبتلا بودند دراین گروه کمتر دیده می‌شد.
3- از مهارت و نیروی جنگی خاصی برخوردار بودند که از آن در تشکیل لشکرها و ساختن سلاح‌های مدرن آن روز استفاده کردند بطوری که در نتیجه همین مهارتها و تکنیک‌های جنگی توانستند حاکمیت بر سه قاره بزرگ جهان (اروپا- آسیا- آفریقا) را بدست بگیرند. دولت عثمانی به حدی از فتوحات پیش رفت که تمام شهرها و مکان‌های معروف دنیا تحت سیطره و حکومت آنان درآمد.
اروپا با شنیدن نام آنها برخود می‌لرزید، پادشاهان بزرگ اروپائیان در مقابل پادشاهان عثمانی زانو زدند، هنگام ورود ترکهای عثمانی به یکی از مناطق، مسیحیان آن منطقه از هیبت آنان از به صدا درآوردن ناقوسهای کلیسای خود خودداری می‌کردند.
پاپ رهبر مسیحیان هنگامی که از مرگ سلطان محمد فاتح رحمه‌الله مطلع شد دستور ادای نماز شکر به مدت سه شبانه‌روز صادر کرد.
4- از بهترین موقعیت جغرافیایی برای حکومت جهانی برخوردار بودند. زیرا آنها در جزیره بالکان بودند که از این جزیره قاره آسیا و اروپا در کنترل آنان بود. پایتخت حکومتی آنان درمیان دریای سیاه و دریای مدیترانه که پل ارتباطی آسیا و اروپا به شمار می‌رفت قرار داشت؛ بطوری‌ که ناپلئون در مورد قسطنطنیه که پایتخت حکومت عثمانی بود می‌گوید: «اگر تمام دنیا تحت سیطره یک دولت و حکومت می‌بود، مناسب‌ترین شهری که باید به عنوان پایتخت قرار می‌گرفت شهر قسطنطینیه بود».
در مورد چگونگی شکل‌گیری حکومت عثمانی (بطور اختصار) باید گفت "ارطغرل" پدر عثمان "مؤسس حکومت عثمانی" در زمان حمله مغول، با خاندان و قبیله خود که حدود 400 نفر بودند در حال فرار بوده که در راه با صحنه جنگ گروهی از مسلمانان سلجوقی با مسیحیان مواجه شد. با افراد اندکی که داشت به نصرت و یاری لشکر مسلمانان شتافت و آنها را از شکست حتمی نجات داد.
در نتیجه، سلطان سلجوقی به خاطر این کار ارطغرل، سرزمین‌های غربی اناتولی را در اختیار وی گذاشت،  بعد از ارطغرل فرزندش عثمان قیادت قوم را در دست گرفت و به این صورت سلسله خلافت عثمانی  قدم به عرصه سیاسی گذاشت وافتخاراتی را برای امت اسلامی آفرید که درنوع خود بی‌نظیر بود. با ایمان و اقتداری که داشت عرصه را بر مسیحیان و رومیها تنگ کرده بود. مردانی همچون سلطان محمد فاتح را در دامان خود تربیت کرد که افتخار فتح قسطنطنیه که بنابر بشارتهای پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم  آرزوی هر حاکم مسلمانی بود را نصیب خویش نمود. تاریخ اسلامی یکی از بهترین روزهای حیات خود را در این دوران پشت سر گذرانید.
خلافت عثمانی منسوب به عثمان بن ارطغرل می‌باشد. خلاصه آنچه که مورخان درمورد اخلاق و سیرت عثمان نوشته‌اند این است که ایشان پهلوانی غیور و زاهدی کامل بود، در امور زندگی به اصحاب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم اقتدا کرده بود، هرگز اموال را ذخیره نمی‌کرد بلکه هرچه دستش می‌رسید بین یاران خود تقسیم می‌کرد.
در زندگی و اخلاق خود از شیخ "اده بالی" تأثر گرفته بود. شیخش او را توصیه کرده بود که زندگی خودش را کاملا برای جهاد فی سبیل‌الله وقف کند.
عثمان درسال 1326م- 727هـ درحالی که بعد از خود، دولتی قوی و منظم، بر جای گذاشت دنیا را وداع گفت . رحمه‌الله
 
وصیت‌نامه عثمان
زمانی که عثمان وفات کرد فرزندش "اورخان" شهر "بورصه" را محاصره کرده بود، لذا عثمان در لحظه مرگ، وصیت‌نامه‌ای نوشت که در آن فرزندش و تمام سلاطین بعد از خود را مورد خطاب قرار داده است. این وصیت بیانگر فکر بلند و دورنگری این قهرمان است و حقا که این وصیت‌نامه چراغ راه سلاطین بعد از او بود بطوری که هرکس  با این وصیت‌نامه مخالفت کرده و برخلاف او حکومت‌داری نموده عواقب آن را دیده است. متن وصیت‌نامه به شرح ذیل است.
«ای پسرم! از مشغول شدن به اعمالی که خداوند به آنها دستور نداده جداً خودداری کن و هر وقت در امر حکومت با مشکلی مواجه شدی حتماً با علمای دین مشوره کن.
پسرم! پیروانت را اعزاز و لشکریانت را اکرام کنلشکر ومال تو را فریب ندهد و هرگز از اهل شریعت فاصله نگیر.
پسرم! خودت می‌دانی که هدف ما رضایت الله تعالی است و بوسیله جهاد، نور دین ما در گوشه گوشه دنیا پخش خواهد شد لذا رضای الهی را نصب‌العین خود قرار بده.
پسرم! ما از کسانی نیستیم که هدف از جنگیدن را حکومت‌داری و سلطه بر مردم می‌پندارند، بلکه ما کسانی هستیم که با اسلام زنده هستیم و با اسلام می‌میریم.
در پرتو همین وصیت‌نامه بود که دولت عثمانی اهتمام و توجه خاصی به علماء، مؤسسات علمی و لشکری داشتند و جهادی که فتوحات آن مناطق گسترده‌ای را در تصرف آنها درآورد، به همین چیز برمی‌گردد.
ثمره و نتیجه این وصیت قبل از همه در دوران "اورخان" با تأسیس اولین دانشگاه اسلامی و تشکیل اولین لشکر در تاریخ جهان ظاهرشد.
 
سلاطین بعد از عثمان بطور گذرا به ترتیب به قرار ذیل بودند.
– اورخان: از مهم‌ترین کارهای انجام شده در دوران اورخان می‌توان به تأسیس لشکر اسلامی به شکل منظم و مستقل اشاره کرد.
– مراد: (791-761) ایشان انسانی شجاع، متدین و سخاوتمند بود. در زمان حکومت او پایتخت حکومت از اناتولی به "ادیرنه" منتقل شد.
– بایزید: ( 804-791) لشکر بایزید درمقابل لشکریان تیمور لنگ شکست خورد. و همچنین دراین دوران حکومت عثمانی به علت اختلاف در بین فرزندان بایزید دچار نابسامانی داخلی گردید.
– محمد جلبی: (824-804) محمد جلبی با فراست و همت و دورنگری که داشت توانست به اختلافات داخلی خاتمه دهد.
– مراد ثانی بن محمد جلبی( 855-824)
– محمد الثانی (الفاتح)  (866-824) سلطان محمد فاتح درسن 22 سالگی زمام حکومت را به دست گرفت. از بارزترین کارها‌یشان فتح قسطنطنیه بود که این فتح پیروزی بزرگ برای مسلمانان و شکستی فاحش برای اروپا محسوب می‌شد.
– بایزید الثانی بن محمد الفاتح (919-866)
– سلیم الاول: (937-919) از جمله مهم‌ترین و حیاتی‌ترین فعالیت‌های سلطان سلیم اول تضعیف نفوذ شیعیان درعراق و ایران بود که قدرت (شیعیان رافضی) را در جنگ چالداران درهم کوبید. در این زمان اروپائیان از فرصت استفاده کرده و همراه با شیعیان در یک صف برای نابودی عثمانی‌ها قرار گرفتند.
– سلیمان قانونی: (974-927هـ) دوران حکومت سلیمان قانونی یکی از درخشان‌ترین دوران خلافت عثمانی به شمار می‌رود.
دراین دوران بود که جلوی هجوم پرتغالی‌ها به اماکن مقدسه گرفته شد. فعالیت‌های امپراطوری اسپانیا بطور قابل ملاحظه‌ای کاهش یافت. بعد از وفات سلیمان قانونی، حکومت عثمانی متأسفانه مراحل سقوطش شروع شد.
– سلیم ثانی: (982-972) اگر کوشش‌های محمد باشا وزیر لایق و بافراست سلطان سلیم ثانی نمی‌بود، دولت عثمانی از بین می‌رفت.
– مراد ثالث: ( 1003-982)
– احمد بن محمد (1017-1003) احمد در سن 14 سالگی بر کرسی سلطنت نشست. احمد شخصی با تقوی، عابد و متواضع بود و در امور حکومت، با علماء و صاحب‌نظران مشورت می‌نمود.
– سال ( 1017- 1203)  مصطفی اول، عثمان دوم، مراد چهارم، ابراهیم بن احمد، محمد رابع، سلیمان دوم، احمد ثانی، مصطفی ثانی، احمد ثالث، محمود اول، عثمان ثالث، مصطفی ثالث، عبدالحمید اول
– سلیم ثالث: (1203-1223) در این دوران صفحه جدیدی از مراحل نظامی دولت عثمانی با پیشرفت‌های معنوی، آغاز شد.
– محمود ثانی، عبدالمجید، عبدالعزیز ابن محمود ثانی، مراد خامس: مراد خامس بعد از مدتی، دچار اختلال حواس شده و ازمسئولیت برکنار شد.
– عبدالحمید ثانی: از آخرین سلاطین حکومت عثمانی می‌باشد که مانع بزرگی در مقابل فعالیت‌های یهودیان به شمار می‌رفت.
سلطان عبدالحمید درنتیجۀ توطئه‌ای از جانب "جمعیت اتحاد و ترقی" که توسط گروهی از مسلمانان فریب خوردۀ اروپا تشکیل شده بود، خلع مسئولیت شد. محمد خامس که فاقد لیاقت نظامی و سیاسی بود به جای او گذاشته شد.
درهمین دوران بود که " مصطفی کمال آتاتورک" با فکر و ایدۀ غربی که در مکاتب اروپائی تربیت یافته بود، برنامۀ مخالفت با حکومت عثمانی را آغاز کرده و با همکاری و پشتیبانی مداوم اروپا، توانست با ایجاد تفرقه و اختلاف و بدبین کردن مردم نسبت به حکومت عثمانی، این حکومت را به سوی فروپاشی و سقوط سوق دهد.  بدین‌ترتیب، دشمنان اسلام و اروپا توانستند این مانع بزرگ را از سر راه خود برداشته و برنامه‌های شوم خود را به مرحله اجرا در آورند. (انا لله وانا الیه راجعون)
 
آغاز انقراض خلافت عثمانی
اروپا همواره وجود حکومت عثمانی را خطری بزرگ برای آینده خود می‌دانست، لذا همواره به فکر ترقی و سبقت از دولت عثمانی بود، این  در حالی بود که ملت ترکها (عثمانی‌ها) این توان و نیرو را داشتند که در میدان علم و تکنولوژی، ازمسیحیان گوی سبقت را ربوده و قبل از اینکه اروپا زمام امور را به دست گرفته و انسانیت را به طرف بدبختی سوق دهند، آنها با بدست گرفتن رهبری جهانی، انسانیت را به سوی حق و هدایت سوق دهند؛ اما متأسفانه این آرزو به معنای کامل متحقق نشد و بعد از مدتی دولت عثمانی رو به انحطاط و فروپاشی گرایید و به همان مرض‌هایی که باعث سقوط هر ملت و گروهی می‌شوند، گرفتارشدند.
بعد از مرگ "سلطان سلیمان قانونی" بود که اوضاع حکومتی تغییر کرده و شکوه و عظمت گذشته جای خود را به زوال و انحطاط داد و جای مردان میدان جنگ را افرادی خوشگذران وعیاش گرفتند.
پروفسور بارنت میلر در کتاب "درپشت دروازه‌های باب عالی" می‌نویسد: «بین سلیمان و جانشینان بلافصل او بطور ناگهانی فاصله عظیمی بوجود آمد؛ زیرا آنها نه فرماندهان نظامی خوبی بودند ونه سیاستمداران قابلی. آنها به واسطه زندگی توأم با انزوا و بیکاری، دچار افسردگی شده و آرامش زندگی را در کارهای بی‌بندوباری و شهوترانی می‌جستند.»
"نوئل باربر" مؤلف کتاب "فرمانروایان شاخ زرین" دربارۀ انحطاط امپراطوری عثمانی می‌نویسد: «مقامات عالی دولتی وسیلۀ مال‌اندوزی شده بودند. شگفت آنکه این وضع تا قرن بیستم ادامه داشت. دیگر صحبت از یکی دو سلطان نالایق که در هر سلسله‌ای وجود دارد نبود بلکه انحطاط به صورت یک خط مستمر درآمده بود». درواقع می‌توان گفت که بعد از سلطان سلیمان به جز افراد معدودی بقیه سلاطین عثمانی، ضعیف و فاقد صلاحیت‌های لازم برای فرمانروایی بودند.
 
متن نامه "کوچوبیک" خطاب به سلطان مراد چهارم
نامۀ زیر که در سال 1040هـ ق توسط یکی از صاحب‌منصبان دربار بالکانی بنام "کوچوبیک" خطاب به سلطان مراد چهارم نوشته شده، بیانگر مطلب فوق و موقعیت حکومتی دولت عثمانی می‌باشد که در این نامه دلایل ضعف دولت عثمانی که بعد ا زدوران سلطان سلیمان قانونی ظاهر شده بررسی، و برای رفع آنها  پیشنهادهایی می‌کند:
«خاندان بلند آشیان سلطنت عظمی را ( که همواره مشمول لطف ازلی باد) علمای ارجمند صدیق و مشتاق و بندگان فرمانبردار خاکسار جان نثارخدمت کردند. امروز که حال امور مملکت دیگر شده و فتنه و آشوب و اغتشاش و نفاق از حد گذشته، مترصد فرصت بودم که درعلل و دلایل آن تغییرات تأمل کنم و آنها را به سمع عالی سلطان برسانم … ابتدا برحضرت سلطان معلوم و روشن باد که مبدأ حسن نظام مملکت و جامعه، و علت ثبات مبانی ایمان و سلطنت اعتصام به حبل متین شرع محمدی صلی‌الله‌علیه‌وسلم است و دیگر آنکه عنایت و لطف سلطان شامل حال روحانیان باد که با مراقبت و از روی علم و معرفت به امور رعایایی که خداوند متعال آنان را به دست سلطان سپرده رسیدگی می‌کنند، و همچنین شامل حال سربازان که در جهاد جان‌نثاری می‌کنند. چه خوش است که سلطان، مردان با ارزش را از هر طبقه گرامی و مردان بی‌ارزش را خوار دارد.»
کوچوبیک اوج عظمت پرافتخار دولت عثمانی را درعهد سلطان سلیمان قانونی با عبارات پرآب و تاب وصف می‌کند. ولی به این نکته نیز توجه می‌دهد که نخستین نشانه‌های ضعف در دوران سلطنت او ظاهر گردید تا اینکه در زمان جانشین‌های وی به آن سرعت به ویرانی و زوال منتهی شد. وی این زوال را معلول سلسله عللی می‌داند که دارای ربط متقابلند.
 
بررسی عوامل انقراض
حال بعد از بیان بعضی از ویژگیهای دولت عثمانی و بیان مختصری از اوضاع حکومتی بعضی از حکام و سلاطین آن، علل سقوط این حکومت اسلامی را در پرتوی نظریات بعضی از مؤرخین و دانشمندان اسلامی بررسی می‌نمائیم.
1- اروپائیان هر لحظه و ثانیه را برای پیشرفت در مراحل مختلف اجتماعی و سیاسی غنیمت می‌شمردند اما مسلمانان نه تنها قدر ثانیه‌ها را نمی‌دانستند بلکه روزها و سالها را به هدر داده و ضائع می‌کردند. مثلاً اروپا در زمینه فراهم کردن وسائل مورد نیاز ملت خود همواره در حال ابداع و پیشرفت بود اما ترکان عثمانی در اواخر حکومت خود غیر ازخوشگذرانی به چیز دیگری نمی‌اندیشیدند. ترکان از لحاظ صنعت هم در نقطۀ پائینی قرار داشتند بطوری که گفته شده وقتی ترکها بالن در حال پرواز را در آسمان دیدند گمان کردند که این کار نوعی سحر و جادو است.
2- بدترین مرض و مشکلی که حکومت و ملت عثمانی در اواخر، با آن دچار بود، جمود علمی و جنگی آنان بود. آنها این فرمان خداوندی که «واعدوا لهم ما استطعتم من قوة» و فرموده پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم  که {الحکمة ضالة المؤمن فحیث وجدها فهو احق بها} را از یاد برده بودند. دولت و امرای عثمانی با توجه به برخوردار بودن از موقعیت جغرافیایی حساس که از هر طرف در محاصرۀ دولتهای اروپائی قرار داشت باید این توصیه عمروبن عاص رضی‌الله‌عنه  فرمانده مصر را نصب‌العین خود قرار می‌دادند؛ آنجا که فرمودند: «با توجه به کثرت دشمنان و چشم دوختن آنها به سرزمین‌هایتان، گویا شما تا قیامت درحال جنگ هستید.»
یکی ازادیبان مسلمان بنام "خالده" جمود فکری ترکان را چنین توصیف می کند «تا زمانی که فلسفه متکلمین اسلامی در دنیا رایج بود، علمای اسلام در ترکیه به بهترین وجه، مسئولیت‌های خود را انجام می‌دادند و دو مدرسه سلیمانیه و سلطان محمد فاتح بعنوان مراکز علوم و فنون رایج به حساب می‌آمدند، اما به محض اینکه غرب ( اروپا) خود را از بند فلسفه الهی آزاد کرده و حکمت و فلسفه جدیدی را وضع کرد، علمای اسلام هیچ‌گونه توجه و اعتنایی به روش و برنامه غرب نکردند و با اعتقاد به اینکه علم فقط همان است که در قرن سیزدهم میلادی بوده، پرداختن و توجه به هرگونه علم دیگر را ممنوع قرار دادند و این طرز اعتقاد تا قرن نوزدهم میلادی بر نظام آموزشی آنان حاکم بود.
متأسفانه این طرز تفکر فقط منحصر به علمای ترک عثمانی نبود بلکه علمای دیگر هم در دیگر بلاد اسلامی بر همین اعتقاد بودند.  در نتیجه همین فکر و عقیده بود که عدم تحقیقات علمی در جهان اسلام همواره به عنوان لکه‌ای ننگین از دور هویدا و ظاهر بود. مسلمانان به جای بر طرف کردن این معضل، مبتلا به سستی و کمبود و ضعف روحیه شدند و همین چیز باعث از هم پاشیدگی شیرازه مسلمانان و تأثیر از دیگران شد.
3- اهمال و عدم توجه درانتخاب جانشین و سپردن امورخلافت بدست افراد فاقد صلاحیت لازم که آگاهی کافی در زمینه اداره کشور و حکومت را نداشتند.
4- خیانت وزیران و درباریان؛ حتی گاهی اوقات افراد مسیحی با نام اسلام وارد کاخ حکومتی شده و به مکر و حیله و توطئه می‌پرداختند.
5- ظهورجنگهای صلیبی ( که در نهایت همین جنگها باعث سقوط دولت عثمانی شد).
6- دولت عثمانی در یک وقت با سه حکومت بزرگ درشرق و غرب ( روسیه، آلمان و صفویان) مواجه بود.
7- عدم توجه سلاطین به مصالح ملت و جامعه
 
پیامدهای شکست حکومت عثمانی
در مورد پیامدها و اثراتی که سقوط این حکومت بر جهان اسلام گذاشت، دانشمندان مطالب زیادی ننوشته و تألیف خاصی هم در این مورد دیده نشده است. اما همانطور که درصفحات ابتدائی این بحث گفته شد اکثر مورخین و محققین بر این باورند که تمام اوضاع فاسد و ناهنجاری‌هائی که امروز درمیان امت اسلامی مشاهده می‌شود، بعد از انقراض حکومت عثمانی بر مسلمانان وارد شده است.
استاد مفتی محمد تقی عثمانی حفظه‌الله دراین مورد می‌فرمایند:
«خلافت ترکها بعنوان یک مرکز وحدت برای مسلمانان جهان شمرده می‌شد که تا کنون مسلمانان به هیچ روشی نتوانستند این خلأ را جبران نمایند.»
علامه ندوی رحمه‌الله  بعد از معرفی مختصرخلافت عثمانی و بیان علل سقوط آن پیامدهای سقوط این خلافت را چنین بیان می‌کنند: «در طی جنگ جهانی اول، اروپا توانست از عربها به نفع خود استفاده نموده و آنها را بر علیه ترکهای عثمانی بشوراند که در نتیجه حس قومگرایی در بین عربها بوجود آمد. عربها مدت زیادی مستعمره اروپا بودند که بعدها ادعای استقلال کرده  و به شکل دولتها و امارتهای کوچک و بزرگ درآمدند و از امپراطوری عثمانی خود را جدا کردند. بعد از اینکه بین عربها و ترکها جدائی و تفرقه ایجاد شد دیگر نه عربها دارای چنان نیرویی بودند که آنها را از آفات زمان حفاظت نماید و نه امپراطوری عثمانی توانست آن هیبت و عظمت گذشته خود را حفظ نماید؛ لذا یهودیان از این فرصت استفاده کرده و دولت اسرائیل را درقلب اروپای کبری اما با حمایت و پشتیبانی عربها تشکیل دادند که این دولت اخیراً توانست بر شبه جزیره سینا مسلط شده و برای اولین بار قدس شریف را در تصرف خود درآورد. این درحالی بود که امت عرب هم هیچ‌گونه توان مقابله و دفاع در مقابل نقشه‌های اسرائیل را نداشته و ندارد.
بطورخلاصه می‌توان گفت که سقوط حکومت عثمانی یکی از بزرگترین عوامل پیروزی یهودیان و حکومتهای صلیبی درسطح دنیا شد و تا امروز جای خالی امپراطوری عثمانی همواره دربین حکومتهای اسلامی احساس می‌شود.»
اما این به معنی نا امیدی شدن و فقط نظاره گر بودن مظلومیت مسلمانان نیست بلکه:

ما زنده برانیم که آرام نگیریم   موجیم که آسودگی ما عدم ماست

و اگر به قیمت جانمان هم که شده از تکه‌های بدن خود برای رساندن مسلمانان به عزت، نردبان می‌سازیم.
به امید روزی که بتوانیم در بین فرزندان اسلام چنان افرادی را تربیت کنیم که برای بازگرداندن مجد و عزت مسلمین، از همه چیز خود بگذرند و به جهانیان ثابت کنند که فرزندان اسلام همچنان زنده‌اند و اسلام تنها دین و قانونی است که صلاحیت رهبری انسانیت را دارد.