آرشیف

2015-1-9

سید عبدالبصیر سادات

عیـــاذاً بـــالله چی کسی او را آفرید؟

این یکی از پرسش های است که زیاد مطرح می شود. من این سوال را دلیلی بر رسالت پیامبر اکرم(ص) میدانم، و در برابر تحقق پیش بینی آن حضرت، گردن خم میکنیم و " اشهد انّ محمداً رسول الله"  میگویم.
      بلی، رسول اکرم(ص)،  پیام رسان گرامی پروردگار می باشد، زیرا هر آنچه را که تا به قیامت رخ خواهد داد مثل این که در مقابل پرده تلویزیون نشسته باشد، خبر داده است و هر گفته او، به همان گونه تحقق یافته است. احکام و حوادثی که وقوع آن ها را در آینده پیش بینی کرد به قدری دقیق بود که، درست در وقت و زمانش، عیناً رخ داد. این سوال هم یکی از آن ها است. رسول اکرم(ص) می فرماید:
      " لن یبرح الناس یتسائلون: هذا الله خالق کل شی فمن خلق الله" یعنی: روزی خواهد آمد که عده یی پا انداخته، با کبر و غرور و خود خواهی، مثل این که هر مسئله را حل کرده باشند، می گویند: این را خدا آفرید، آن را خداوند آفرید، پس خدا را کی آفرید؟
      این مسئله هم، یکی از سوالات است که منکران خدا مطرح می سازند. و سبک مغزان هم اکثراً زیر فشار این گونه سوالات، از دست و پا می افتند واز بین می روند. بلی، این ها نمی توانند معنی نامتناهی بودن را بفهمند و از تحلیل و ارزیابی استمرار تسلسل اسباب و بی مفهوم بودن این نیرنگ ها، عاجز اند.
      لذا کفتار شک  و تردید می شوند و گمان می کنند که، خداوند نیز مثل سبب های دیگر، یک سبب است.. و سبب دیگری  هم وجود دارد که خداوند را پدید آورده است.. این یک وهم و خیال است، و از عدم شناخت خالق ناشی می شود. زیرا خداوند متعال مسبب الاسباب است و هستی او آغاز ندارد.
      علمای کلام با استفاده به قوانین معینی، نا ممکن بودن " تسلسل اسباب" را به اثبات رسانده و بدین طریق، موجودیت پروردگاری را که "مسبب الاسباب" است ثابت ساخته اند. اگر با ارائه یکی دو مثال، خلاصه نضریات آن ها را به عرض برسانیم، خالی از فایده نخواهد بود. علماء کلام می گویند: باور داشتن به تداوم زنجیره یی سباب (تسلسل اسباب) به معنی نا آگاهی از ماهیت اسباب و غفلت از آفریدگار است. بلی، درست نیست که ما پدید آمدن اشیاء را در نتیجه اسبابی که از ازل تسلسل یافته و به شکل زنجیره یی دوام داشته است، احتمال بدهیم. ممکن دانستن چنین امری و احتمال دادن به چنین کاری، صرفاً یک نوع فریب خوردگی است.
      به طور مثال، اگر بگویم، سر سبز شدن زمین، به آب و هوا و خورشید وابسته است و موجودیت آب و هوا و خورشید هم به موجودیت ماده یی مثل آکسیجن و هایدروجن و کاربن و غیره… تعلق دارد و موجودیت این ماده های کوچک، نیز به ماده های کوچکتر از خود بسته گی دارد و باز این ماده های کوچک، به ماده های کوچکتری مربوط است و الخ… احتمال دادن به امتداد یافتن این راه و عقیده داشتن به پدید آمدن اشیاء از این ماده، ضدی هم دارد و "انتی ماده و انتی اتم" در برابر آن قرار می گیرد و متافزیک بر فزیک غلبه می یابد. و مخصوصاً زمانی که بدانیم همه اسباب، از نخستین سبب گرفته تا به آخرین آن، در چار چوب قوانین خاص و با هماهنگی کاملی مثل یک مأمور، حرکت کنند و وظایف شان را انجام دهند.
      بلی، اگر گفته شود که " این از این، این از این، و این ازاین پدید آمده است" نه تنها هیچ مشکلی حل نمی گردد و هیچ گره گشوده نمی شود، بلکه برعکس، حل مسئله را نا ممکن می سازد، زیرا ممکن دانستن چنین امری، مثل احتمال دادن به سفسطه پیدایش " تخم از مرغ و مرغ از تخم" است که، این ادعا و پندار، تا زمانی معلق و بی بنیاد می ماند که ما مرغ و یا تخم مرغ را، به ذات ازلی که قدرتش بی پایان است، نسبت بدهیم، و به محض این که موجودیت این ها را به آفریدگار ازلی که هستی او از خود اوست (ذاتی است) نسبت دادیم، مسئله، خود به خود حل می شود و پس از آن، فرق نمی کند که ابتدا تخم مرغ – بصورت حجره یی- پیدا شده باشد و یا این که نخست، مرغ خلق گردیده باشد و برای ادامه یافتن نسل آن، تخم هم از او بیرون بیاید… چه این باشد چه آن، فرق ندارد.
      پس قبول نکردن این واقعیت و اصرار به پیدایش(این از آن وآن از این) نه تنها نتیجه یی در قبال ندارد و دردی را دوا نمی کند، بلکه هر جواب ارائه شده، چندین استفهام دیگر را به میان می آورد. به طور مثال، باران، به ابر وابسته است و ابر، به ذرات زاید و ناقص (مثبت ومنفی) و این ها هم، به بخار شدن، و تبخیر هم به وجود آب، و سر انجام این هم، به عناصر تشکیل دهنده آب وابسته است. بدین منوال، پس از چند قدم، زنجیره اسباب توقف می کند و به آخر می رسد. حتی در نقطه یی که تسلسل ایستاد، باز هم انسان خود را در آغوش فرضیات بی شماری احساس می کند و با گفتن( امکان دارد چنین باشد و یا چنین) می کوشد تا خود را آرام و متقاعد سازد.
      این هم چیزی جز هذیان بچه گانه نیست، چون او می کوشد این هستی را که نظم و هماهنگی و مناسبت فوق العاده یی درمیان اجزاء آن و جود دارد و با حکمت شگفتی آفریده شده است، با هذیان کودکانه تفسیر کند و از سوی یگر، افق و هدف علم را، سیاه و تاریک می سازد. د رحالیکه برای هر نتیجه، سبب معقولی لازم است، و امتداد یافتن و انباشته شدن سبب های غیر معقول و غیر منطقی، فایده یی ندارد و این اسباب را معقول و منطقی نمی سازد، کسی که چنین گمان کند، یاوه سرائی بیش نیست. او نا ممکن را ممکن می پندارد. اکنون این مطلب را با مثالی شرح میدهیم: فرض کنیم که من روی
ادامه دارد…
 
سیدعبدالبصیر سادات از کابل
sabsnets@yahoo.co.uk