آرشیف

2014-12-30

afrotan

هیاهوی بی خریدار و تلاشهای بی فرجام کرزی !

 

هیچ " گُربه ای بخاطر رضای خدا موش نه میگیرد !!"

 

 

پیوسته به گذشته بخش پنجم : 
آنچه قبلأ نیزاشاره نمودم « دولت جمهوری اسلامی افغانستان!!» به عنوان دولت دینی درمتن حقوقی ای بنام قانون اساسی فورمولبندی شده است و دموکراسی یعنی جمهوریت وهمچنان اسلامیت دورکن و مؤلفه های بنیادین آنرا تشکیل میدهد . رکن دموکراسی و جمهوریت که مظهراراده ء انسان برمبنای تبلور عقلانیت شناخته میشود و رکن اسلامیت که بازهم اراده ء پروردگار توسط انسان واجد توانمندی ها و ظرفیت های خداگونه ای تاریخ ساز است که در زمین تحقق می یابند . نظام مطروحه جمهوریت در قانون اساسی افغانستان از نوع دموکراتیک است که با انواع جمهوری های نخبه گرا ، اشرافی و طبقاتی تفاؤتهای معنی داری دارد ، زیرا اصولأ رأی مستقیم و برابر همه افراد و شهروندان تعیین کننده سرنوشت و انتخاب کننده نهاد های حکومتی و فرآیند های تصمیم گیریی سیاسی در حوزه دولت ملی است . لهذا درقانون اساسی و نظام سیاسی افغانستان حکومت دینی و حاکمیت دموکراتیک دو حوزه جدا از هم نیستند بلکه رابطه مشروط کننده و تعیین بخش با یکدیگر پیدا کرده اند ، به نحوی که حتی میتوان گفت بر پایه روح و منطق قانون اساسی ، این حکومت دینی لزومأ حکومت دموکراتیک است ، لهذا هرگونه حکومت استبدادی و اشرافی نه تنها ضد دموکراسی و حاکمیت دموکراتیک در جامعه است بلکه اساسأ نه میتوان آن را به معنای واقعی یک دولت مشروع اعم از دینی و دموکراتیک دانیست . چراکه حاکمیت ملت برسرنوشت خویش و احترام به حقوق اساسی انسان ، از قبیل حق انتخاب و آزادی و حفظ کرامت او و نفی خودکامگی و استبداد فردی و گروهی از لوازم اعتقاد و اندیشه یک دولت دموکراتیک دینی و اسلامی محسوب میشود و نقض آنها علاوه بر جمهوریت و دموکراسی رکن اسلامیت و دین را هم نقض میکند . به عبارت دیگر پارادوکسکالیته و تناقض حکومت دینی و حاکمیت دموکراتیک مندرج درقانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان منوط به پایبندی تمامی اهرم های قدرت بر موازین احکام مندرج در قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی افغانستان است که تمامی شهروندان اعم از مأمور و آمر را به اطاعت از خود فرامی خوانند . تا آنجا که به تنظیمات و ترتیبات حقوقی و عملی مربوط میشود جلالتمآب کرزی و اداره مافیائی اش با فرسنگ های از آنها فاصیله دارند ، آنچه که در جامعه کنونی ودرمیان نیروهای سیاسی -اجتماعی و صاحبان نظریه های اجتماعی مختلف علی الرغم تظاهر بر پیشکش نمودن راه حل های گوناگون به مشاهده میرسند همانا نگاه مادی و معیوب به بحران و فاجعه مردم ما است . که به زعم آنها مردم تنها دغدغه نان و نام را دارند و شریک ساختن احادی از مردم افغانستان در قدرت کاذب مادی بویژه با ترمنولوژی مدرن موجبات تحقق صلح واقعی درجامعه را فراهم خواهند آورد !! 
لهذا چگونه وچرا باید یک شهروند معمولی این جامعه و زاده این آب وخاک تن به اطاعت از قوانین مدنی و حقوقی بدهد وقتی می بیند که بلند رتبه ترین مقامی که آنرا رئیس منتخب " دولت جمهوری اسلامی افغانستان " میخوانند برخلاف احکام صریح قانون اساسی مصوب لویه جرگه ای تاریخی قانون اساسی که بنابر احکام صریح آن یعنی ماده شصت و نهم که رئيس جمهوررا دربرابر ملت ومجلس نمايندگان مطابق به احکام اين ماده مسول میداند ، برخلاف احکام این قانون رئیس جمهور افغانستان خودرا مطلق العنان بداند ونگاه استکباری و اشرافی وی در تمامی حوزه زندگی خصوصی و اجتماعی اش به مشاهده میرسد .؟ چنانچه شما عزیزان بارها و بارها از این قلم خوانده اید و گاهی هم شنیده اید صلح ازجنس اعتبار است و نه میتوان آنرا از بازار تهیه کرد و یا هم با تطمیع و زر و زور حاصل کرد، زیرا درمقابل مؤلفه صلح وآشتی ، فرایند شرو بی عدالتی قرار دارد که درفطرت آدمی نهفته است و نباید سعی کرد تا آنرا با پرداخت پول و ثروت و یاهم با فرمان و فتوی بدست آورد ، لهذا لازم است تا زمامداران قوم برای تحقق صلح پایدار و دائمی دریک جامعه جنگ زده مانند افغانستان نخست باید بعضی حقائق وواقیعت های موجود در جامعه را برسمیت بشناسند و بپذیرند که در جامعه بحران وجود دارد ، درحالیکه از دیر بدینسو در جامعه افغانستان در حوزه اراده دولتمردان اصلأ بحران برسمیت شناخته نشده بلکه انگشت ملامتی و ایجاد فاجعه را همیشه بسوی دیگران و بویژه دشمنان تاریخی سرزمین ما دراز ساخته اند . روشن است که در جهان کنونی دهکده مانند استعماری هیچکسی و هیچ قدرت بزرگ و یاهم کوچکی به قول معروف : هیچ " گُربه ای بخاطر رضای خدا موش نه میگیرد !! " نه میخواهند منافع خویش را فدای منافع ستم دیده گان و بیچاره شده گان سازند اما باید عقلای قوم بویژه زمامداران کشورهای عقب نگه داشته شده ، منفذ های نفوذ بیگانه گان را با مدیریت درست و مردم سالار وبا قائل شدن حقوق بنیادی به همه احادی از مردم و شهروندان تشخیص دهند و آنرا با جدارهای محکمی از عقلانیت جمعی و عدالت اجتماعی و اقتصادی ببندند. اما مسخره ترین شرط و شعار پوپولیستی ای که در جهان کنونی بویژه در شرائط افغانستان شنیده ایم و میشنویم این است که والاحضرت کرزی گمان میکند تحقق و تأمین صلح در افغانستان نیز در دستان پرهیبت امریکا و پاکستان است .!! به قول وی از ده سال زمامداری به این حقیقت پی برده است که اگر امریکا و پاکستان اراده کنند صلح در افغانستان تحقق می یابد ….

ادامه دارد