آرشیف
سال نو از دررسید، تو بدرقه کُن پارسال را
عبدالکریم خشنود هروی کهدستانی
منظومه زیر بمناسبت حلول سال نو(1390ه.ش.)،که انشاءالله مژده دهنده ای آرامش و تسکین دهنده قلوب داغدیده ای مردم برده بار و پُرافتخار ا خواهد بود با قلب مملو از خوشبینی ها و امید واریها سروده شده است.
سا ل نو از در رسیــــد،تو بدرقه کن پار سا ل را
باحلــــولش،خو ش ببین آن مایـــه ای ا قبــا ل را
بس چه خوشی ها رسد بر تو از این فصل بهـــا ر
بشنوی از ُبلبــــُلان،الـــــهام قیــــــــــل و قا ل را
چرخ گردون می بپوشد،جامه ای خضراء خویش
شرشر است،شور نوااست آن چشمه ای زلا ل را
خُفتگان خیزند چو یومُ البَعث از آن خواب طویل
خوش نویدی میدهــــــــــند بر ما و تو امسا ل را
رخت خود بر بست از این آستا ن ما آن یک شتا
دِه تو زینت دَور و بومت ،خود ببین اجــلا ل را
مخمـــــــل نرم و حریر، در دامن کُهــــسا ر ما
نو عروس باغ و بوستان،خطّه ای پُر خــا ل را
مژده ای خواهــــد رسید،از رحــلتی ظُلم و ستم
هم نبینی روی این خـاک ،پای یک دجـــّا ل را
موقع کار است و زحمت،خود بدان ای هوشیا ر!
تُخم زن آن مزرعه ات ،همکار شَو حمّــا ل را
با تَــوکّــل تو فشانی،دانه ای در چــا ک خــا ک
می بچینی خوشه ها،هم خرمن ا عمـــــــا ل را
از همـــان فیض مطــر،اندر بهاران وطــــــــن
لالـــه و نسریــن بروید سر به سر اتــــلا ل را
موسم فرخندگی است،با الخصوص عهد شباب
میدهد او هم طراوت ،مغز و گوش و با ل را
از سخاوت او ببخـــشد نیرو بر هر فرد مـــــا
برنا و پیر ضعیف و همچنـــــان اطفـــــا ل را
سر زمین پُر عقوبت را رســـــد،ایّـــا م نیــک
او بَــــدل سازد به نیکی صورتی بد حــا ل را
رنگ مرغــــوبش دلآویز،روحپرور بوی ا و
چشم بینا با ید ش دید ،برجسته آ ن تمثا ل را
عند لیبا ن،اندرین فصل هرطرف چهچه زنا ن
از درون سینه را ننـــــــد،یکسره بلبــــا ل را
ساربان سرمست عیش و لذّت وقت بـــهــــا ر
کوچیــا ن هر جا روند،با خود برند عیال را
سیر چوپان های کشور ،ازشما ل تا آن جنوب
میکنــــد از سر بیرون،آن مکر پیِر زا ل را
ا ی بهـــــا ر!عیسی دمی بر همین جسم نزار
از همان آب حیات ،جــامی بده آبســـا ل را
ای بهار !خوش آمدی ،بر این دیار پر زغـم
آرزومنــد یم نبینـــــــیم ،آن یکی جنــجــا ل را
ای تو بـذ را فشان !برگیر ! آن همه ابزار خویش
وقت آ ن خـواهد رسید،تا پُر کـــنی غربا ل را
همنـــوا گردد بتو خورشید دشمن سوز مــــا
یا خـــــدای لایزا ل !تـــو محو کن اخــلا ل را
اینوطن ازدست نا پاکان شده ست خوار و ذلیل
میفرست از بهر ایشا ن ،حُکـم اضمـحلا ل را
آرزوست درسال نو ،آ یــد بما خوش وحد تی
روسیه گرددنفــــاق ،محکم کنید اقــــوا ل را
قول تو با آن شرف، شد ضامن پیروزی ا ت
هیچـگـه خُرده مگیر! تقویه بخش آمـــا ل را
صُلح :یعنی خیرو برکت درهمه اعمـــا لِ تو
شاد باش !ای هموطن مسعود کنی انـجا ل را
شور ِعشقــــت کُن نمایان ،درهمین ایّام نـــو
دوست شو بر هموطن!نابود کُن اِغلا ل را
بهر احیای وطن،و اندیشه های خــــــویشتن
میتوان کرد با تحّــمُل،دفع هر زلـــــزا ل را
میزند لبخند خویشت برتو،این نوین حـــیا ت
می بگیر اندر بغــل،آن دوست واندیوا ل را
دورکُن ازسرخیا ل زشتِ و خودخواهی زبر
احترامِ قـوم و خویشَـت کُن و هـم چندا ل را
زیر محراق توافــُق ،میتوان یا فت راه حّل
آن زمان است تو نمایی حلّ همه اشکا ل را
در گذر از بُغض و کینه،وز حسد وز آن ریا
ازقصاص هم درگُذر،گُسترده کُن افضال را
تا بکی خوار و زبونی ،قید این سالهای سا ل
کُن تو بر پا بهرِ خَلقت !،جشن استــقلا ل را
حُــّریت شایسته است هرقـوم راای هوشمند!
برکن ازریشه و بیخ ، هرگونه از اِخلا ل را
علم وعرفـا ن را بجوی،درهرکُجا وهرزمان
بهر اصلاح وطن،تربیــه کُــــــن ارذا ل را
ای اولوالامر!هم تو بشنو،خواسته های خلق را
میرســـد مِفتا ح ز بالا،بشکند اقـــفــــا ل را
آهنین عــزمی ببا یــــد،تا شود حلّ مشُکــلت
ورنه گردن بشکنــد حــُکمِ زمان مختـا ل را
هر قدم شُکری گزار،اندر صراطَ المُستقــیم
برگُشا! همچون عُـقا ب تو آن پَرو هم با ل را
بر سر ِآن قــُلّــه ها، هــم آشیا نِ خــود نمـــا
زیـر انــظارت تو بر گــیر، دامـنِ جــبا ل را
واجب آمد سعی وزحمت درحیات،اینرا بدان!
رسم دنیایی همین است،بر گیری مـــدا ل را
گرترا فکرِ نجیب است ،تا شوی محبو ب خلق
کُن تو پیوندجُمله خـَلقت ،در عمل اِحمــال را
چند روزی این زمان درحد ِّخود دارد به چنگ
صفحه ای تاریخ دارد ،یــــا د آن اَبــــدا ل را
نا مِ نیکو،بهتر ازآن ســیم و زر، و نُقل و نبا ت
کار خـنّا س ا ست رذا لت!الــحذر! اِز لا ل را
گر چه استقلال فکری اینزما ن مـوج میـزنــد
حَـّد خود بشناس عزیزم ، باش دقیق اکما ل را
رزق و روزی میرسداز درگهی آن ذوالـجلا ل
شُــکر نعـــمت مینما،هــم ذِکــرِ آن حـّلا ل را
ایـــــخدا !در سا ل نو ،بر ما زما ن نو بــدِ ه
اتّــــــفــا ق تاءمین کُن،و ریشه کَن قّتــا ل را
(خشنودا!) برگوچه میخواهی تواز این روزگار!:
تنــــــدرستی و سعا دت و صُلح نیکو فا ل را.
———————————————
عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)
مورخه 18-03-2011 میلادی.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور