آرشیف
تاخت وتاز بیحد واندازه ای غارتگـــران
عبدالکریم خشنود هروی کهدستانی
آتشی دردِل فگند،ا ین وضع بُحران در وطـن
سوختیم درظُلم نا پا کان ود ید یم بس مَحَـــن
کَی شود بهبود ،همین زخم و جراحتهای ما؟
اند رین سینه ودِل، د ر پای هرد شت ودَ من
فرحتی ما را ربود ند،رنج وآلام جا ی اوست
زین ملال چند دهه،خشکیده ا ست سیب ذقـن
زنــــــدگی ِما تبا ه شُد،از نفاق و جنگِ شوم
هریکی برآن عزیزش،ساخته است گوروکفـن
هریک ازاتباع کشور،جامِ زهر را سر کشید
یا زد ستِ آ ن اجنبی،ویا ز د ست ما و مـــن
اینحقا یق گرچه تلخ است،بهتراست گربشنوی
هـــم تصوُّرکن که، برفرقت نشسته اهریمن
دیو مَلــعون جابجا کرد خود،در دیارِقُدس ما
میکنــیم محکوم ایشانرا،تو ای همعـصـرِ من
محوگردید هِمّت ،و بس بدسگالان بر قـــرار
زانکه انداختند نفـــاق،اند ر میانِ قـــــومِ من
هرکه با خائین رفیق است،دشمنِ جانِ منست
می ربا یداو زبُوستان،شاخه ای گُل و نارون
خا ک تیره بردو چشم است،از رذالتهای ا و
سا رومینا و تذرو،بگریخته اند از ا ین چمن
مُلحِدان هر جا بناءکردندبخود،آن تختِ خیز
برسربامِ وطن ا فرا شته ا ند،فلِگ امِریکَن
قسوتِ آن بیخُدایان،خانــــــــمانِ ما بسوخت
کرده اند هرجا اعــــمار،زندانهای پُر شیون
آنکه مُمــِدّ گشت باایشان،برخلافِ عدلِ حقّ
میفِرست برجمله ای شان،لعنت ازآن ذوالمنن
رسم وآئـــین ترا کَی حُرمت است ،از اجنبی
قتل عا مت میکند ،بـــــاالامرواشنگتُن و بُن
مقصدِ منحوس خَصمَت،انحصارقُدرت است
چون نشست برصدرقُدرت،پای تو وآن َرسَن
پنجه ای افگارِما ،در زیر سنگ ظُلمِ اوست
مرگ انسان ضعیف،بی ارزش وهم بی ثمن
تاخت و تازِبیــــحد و اندازه ای غارتـــگران
میبُرد هر زنده را از حا ل خود،وز خویشتن
قُـــــوّه ای تفهیم تو،ایهموطن از بهرِچیست؟
یا نمیخواهی بــــــدانی!یا که داری سوء ظنّ
میزند جوش و خروش،این دردهای بی د وا
یا طبیب نا لایق است،یا نیست غذا وآن لَـبَن
زهرقاتل گشته است،برخلق کشور این هَرَج
تا بکَی چورو چپا ُول؟تا بکَی خون ریختن؟
دوره ای چنگیزیارب!قُدرتش از سرگرفت؟
یا دِآ ن هِـــــــَری نمودم،لال گشتم در سُخن
دِل نمیخواهد شنید،دیگر چنین اضلال فـــکر
تا نسوزد جمعی ا ز یا ران و نمیرد انجُمـــن
ا ین سُخنها بَــــهرِ آنست ،تا بخیزد غیرتت
تا بجای ما ین رویـــــد دسته های یا ســـمن
غاصبان با زور ِبی هنجارشان،هرسو فعّال
گاه مُعین قاتلانـــــند و گه خود بــَم فگــــــن
کََی دو چشم خیره اش، افتــد بحالِ یک یتیم
او کُجا رحمی نمود،بر پیرِکُهن یا بیوه زن
او بفکرِزیوراست و اِعمارصد آسمآنخـراش
یا به فکر سیم وزر،وهم دُختری سیمین بدن
آنکه حمّا ل جنا یتکارگشته است،ای اخی !
میرسد روزی بسوزد،همچو ماهی درروغن
منکه یــــارای همـین دیدن ،ندارم ایعزیز!
اینهـــــمه اولاد کشور،بیمـتاع و اندر دَرَن
هرزه گویان بس فراوان،در میانِ اجتما ع
کَی شنیدیم یک سُخن،ما نند آن دُرّ عــد ن
اختلاف انداحته اند،از دستِ جهلِ ما، بدان!
کرده اند رنگین دو دست تا آرنجها با خونِ من
(خشنودا!) هرچند که گفتی،آن بگوشِ کس رسید؟
تو مَدِه شیرین مقبول را ز دست ای کوهـــکَن!
———————————————
عبدالکریم (خشنود هروی کهدستانی)
مقیم شهر کییف- اوکرائین
مورخه 20-06-2910م…
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور