آرشیف
انگـیــــــــــــــزه
محمداسحاق فایز
بسم الله الرحمن الرحیم
درخواب هم ز موهبتِ دیدنِ تو گل
من شاد میشوم
زیرا که هرز مان
دیدارِ رویِ تو
بخشد سبد سبد
از شادمانه گی ….*
11 اسد 1389
کابل
*- دیدار کسانی که دوستشان داری همیشه شادی آور است حتی درخواب . موتزارت
تمنا
کَی گفته ام بگو
پر کن تمامِ هستیِ من را
بگذار من همیشه تهی مانم از امید….*
اما، هزار بار
گویم که ای عزیز
دارم زتو نیازِ بزرگی که یک زمان
یک اندکی تو دوست بدارم به ساده گی.
11 اسد 1389
* – دوست برای آن است که نیازت را برآورد نه اینکه تهی بودنت را پر کند . جبران خلیل جبران
این شعر پس از خواندن مقالة" فریاد آهن"به قلم رزاق مامون، نویسنده خوب کشورم در سایت "کابل ناته" در من زنده شد. چون تعبیر از او ست ، آنرا با محبتت و اخلاص به مامو ن می بخشم.
فریاد آهن
روستایِ من
آمیخته ز گل
نه، غرق و غرقِ گل
با آبهایِ پاک و زلال است گرمِ مهر
آنگونه کز تمیزی و پاکی
گنجشک هایِ عاشقِ سبزینه گی و گل
بنشسته رویِ شاخ
تصویرِ خویش را
بر رویِ برکه هایِ درخشانِ آبها
بینند شادمان
بر سفره نانِ گرم
با مهر و راستی و صفایی روستا
گسرده اند نیز
کِی مانده در جهان
کز این خلوص و عشق
در دل چنانِ غنچة آلاله هایِ دشت
خندان نمی شود؟
آنسویِ روستا
کابل میانِ گرد
کابل میانِ دود
کابل میانِ همهمة زشتِ انتحار
کابل میان واهمه هایِ بزرگِ من:
– چند قرص نان خشک _
فریاد می کشد:
"ای شهرِ خسته از نفسِ خون و اضطراب
ای شهرِ مانده دق
در هایوهویِ وحشتِ ماشین
افتاده در شقاوتِ این بیرو بارِ درد
مهمان آن شلوغی تلخت نمی شوم
زانرو که بیهراس
خود از شلوغ و وحشتِ ماشین و انتحار
ناشاد گشته ای
کی گفته بعدِ همه گی سالهایِ سرخ
آباد گشته ای؟"
***
در خواب دیده ام
از حلقِ آن حوالیِ خواجه صفایِ تو
تا انتهایِ پهنة دامانِ خسته ات
روزی
در گاهنامه ها
آماجِ نسلِ سبزِ درختانِ ارغوان
و اما که حالیا
گرد است وبویِ بد
با صد هزار درد و عقوبت میانِ شهر
با این غریو تلخ:
"بیگانه ها به فکر من و تو چه بوده اند
بیگانه ها همیش
بیگانه بوده اند"….*
11 اسد 1389
کابل
*- اشاره است به این مصرع زیبا"خبر دار بیگانه بیگانه است " از زنده یاد قهار عاصی
بسمه تعالی
تلویزیون طلوع، هرروز برای خود تبلیغ می کند که "طلوع از شماست"
مژده
به روی صفحه درج میشود:
– "طلوع از شماست"
تلخ و کاذبانه مژده ای
مگر ندیده اند
عمر ما گذشت و از افق
سپیده ای نرسته است
و شب مدام
اژدهای قرنهای تیره سان رفته گی
میخورد عصاره های مغز ما.
10 اسد 1389
کابل
امروز رادیوی آزادی گزارش داد که تلفات افراد ملکی در افغانستان افزایش یافته است:
سرنوشت
مرگ مرگ مرگ
خون خون خون
انفجار و بم
از زمین و از زمان
از هوا و آسمان
هدیه های فصل گرم و داغ ماست.
أه آه
درد درد درد
می خزد میان سینه های ما
اشک اشک و اشک
بغض و بغض و بغض
رُسته چون ستاره های شبگهان
ایخدا،
روی حلق و چشم و جسم و جان ما
خارجی و طالبی
خون بریز های تشنه کام ما
بر نهاده بر زمین و بر زمان
دام فتنه دام فتنه صبح و شام ما
ایخدا1
کی تو میرسی به داد ما
یک تبسم هم که شد در این میان
میشود کنی پس از فصول تلخ عمر
شاد ما
آه آه
وای روز های زنده باد و مرده باد ما
10 اسد 1389
کابل
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور