X

آرشیف

شنـیـــــدم

شنیدم از وطن چیزی شنیدم
قصه های غم انگیز ی شنیدم

شنیدم مادران فرزند خود را
فروشند چون متاع، دلبند خودرا

شنیدم که گدا، در زیر باران
کتک میخورد سرتقسم زیاران

شنیدم طفلکان دود وکباب اند
به زیر خیمۀ سوزان، خواب اند

زبین کثافــات ، نان جــویــند
با اینهم آن خدا را شُکر گویند

پدر از فرط غم افیون کشیده
زن معصوم خودرا سر بریده

شنیدم دختری را شوی دادند
به یک پیر کمان بدخوی دادند

تفنگداران چه کار شوم کردند
تجاوز بر زن مظلوم کردند

شنیدم درهرات هرروز وشامی
زظلم دهر زنی افتد به دامی

شنیدم دروطن هرآنکه زوراست
زرنج روزگارهمواره دور است

شنیدم رهبران را، مستی کنند
زمستی گذ شتند و پستی کنند

شنیدم این تیکه داران دین اند
که هرلحظه به یغما درکمین اند

شنیدم شغالان جمله گرگ اند
مقام شیر نشستند و بزرگ اند

خدایا گر توئی حافظ زبنده
بکن کاری بمیرم من زخنده

من ازخنده ،شغال ازغم بمیرد
شغال بازان همه ماتم بگیرد

جهالت از وطن رختش ببندد
عدالت همچو گل بر ما بخندد

وگرنه ملت مظلوم و بد خو
بگردانند زآئینت همه رو

مسعود حداد
پنجم سپتامبر 2013

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.