آرشیف

2014-12-26

رسول پویان

اوضاع اقتصادي و اجتماعي افغانستان: قسمت دوم

 
 

پس از کودتاي ثور 1357

 دورة ببرک کارمل (جدي 1358-1365)

دورة کوتاه حفيظ الله امين با يورش نظامي قواي ارتش سرخ به پايان رسيد و بعد از قتل وي ببرک کارمل رقيب سرسخت او به حمايت نظامي شوروي بر اريکة قدرت تکيه زد. با پيشروي اردوي شوروي به سوي آبهاي گرم و منابع انرژي شرق ميانه و جنوب آسيا، صفحة جديدي در تاريخ رقابتهاي قطبين حاکم در افغانستان، منطقه و جهان باز شد و موضوع افغانستان جنبه ملي و بين المللي بخود گرفت.
مبارزات متنوع مردمي که نخست بيشتر جنبة خود جوش و پتانسيل محلي و سمتي داشت، حالت عمومي و ملي پيدا کرد و به مرور زمان با حمايت همه جانبة خارجي در شکل و سيماي «جهاد ضد کمونيستي» و «مبارزه کفر و اسلام» تبديل گرديد و افغانستان به ميدان جنگ و کشاکش قطبين حاکم جهاني تبديل شد.
پرچميها به رهبري ببرک کارمل چيزي براي گفتن و طرح عملي جامع جهت اصلاح امور در دست نداشتند. حضور قواي شوروي آنان را در برابر احساسات ملي و مذهبي مردم از يکطرف و ضديت آشکار جهان غرب و کشورهاي اسلامي عرب از جانب ديگر قرار داده بود. کارمل در بيانية خود که از خاک اتحاد شوروي پخش شد، تلاش ورزيد با «ميرغضب» خطاب کردن امين همه اشتباهات، نواقص و جنايات را به گردن او بيندازد.
در اوايل دورة ببرک کارمل يک سلسله اصلاحات سطحي و شعارگونه براي حصول حمايت مردم، مانند آزادي زندانيان سياسي،منع تعقيب و تفتيش منازل و آزادي مطبوعات و اجتماعات اعلان شد که نتيجة مطلوب نداد. ارائة لست طويل اعدام شدگان خشم مردم را بيشتر برانگيخت و آزادي تعداد معدود زندانيان آبي برآن آتش پاشيده نتوانست. با به گلوله بستن تظاهرات محصلان پوهنتون و حفظ فضاي اختناق، ديگر جايي براي آزادي مطبوعات و اجتماعات باقي نماند. فشارهاي نظامي و هوايي به مرور زمان چونان افزايش يافت که تفتيش منازل به پديدة بسيار عادي تبديل شد.
سران دولت کارمل به رهنمايي مشاورين روسي بعد از شکست اصلاحات مرحلة نخست به فکر اصلات عميق تر سياسي، اقتصادي و اجتماعي برآمدند. آنان به تأثيرات بسيار منفي فرمانهاي اوليه و طرحهاي خام خويش که قيامهاي مردمي و مبارزات مسلحانه را دامن زده بود، تا حدودي پي برده بودند؛ ليکن قصد نداشتند از اهداف انقلابي، ايدئولوژيکي و افراطي خود دست بردارند و مطابق به واقعيتهاي افغانستان، منطقه و جهان عمل نمايند. به اين دلايل اصلاحات مطروحه که در راستاي همان اهداف افراطي متناقض با جامعة افغانستان بوجود آمد، موفق نشد.
در حوت 1361 دولت دست به تشکيل «جبهه پدر وطن» دراز کرد، تا از نگاه سياسي و عنعنوي پايگاه حزب و دولت را وسيع تر سازد و بدنبال آن به ايجاد «هسته هاي اوليه اقوام و قبايل و مليتها» اقدام شد. جهت کاهش احساسات مذهبي و خشم عقيدتي مردم «شئون اسلامي» تشکيل گرديد. در عرصه اقتصادي و اجتماعي به تعديل «اصلاحات ارضي» پرداخته شد و براي تشبثات خصوصي ميدان بيشتري فراهم گرديد.
اصلاحات اين مرحله هم از عمق لازم برخوردار نبود و دولت هنوز از اهداف افراطي خود نمي خواست دست بردارد. به طور مثال کارمل در بيانية برج عقرب سال 1361 در ولايت هرات گفت: «تحقق اصلاحات ارضي و آب در واقعيت امـر حلقة مرکـزي و عمـدة انقلاب ملي و دموکراتيک مـا را تشکيل مي دهد»([1]) همچنان تعديلاتي که در برنامة اصلاحات ارضي بوجود آمده بود بسيار دير و ناچيز به نظر مي آمد: «بعد ازمرحلة نوين و تکاملي انقلاب ملکيت برزمين از يک هکتار به دو هکتار بالا برده شد»([2])
در دورة ببرک کارمل هرچند اصلاحاتي روي دست گرفته شد؛ ليکن در اهداف اساسي دولت و وابسته سازي کشور به شوروي تفاوت عملي و موثر چنداني ديده نمي شد. دولت در واقع تاکتيکها و شيوة پياده سازي همان اهداف اساسي خويش را اصلاح می کرد و تلاش مي وزيد با شناخت بهتر شرايط و اوضاع جامعه، برنامه هايش را تطبيق کند. چنانکه به تاريخ 5 اسد سال 1361 در پلينوم نهم کميته مرکزي حزب آمده است: «درجريان کار سياسي با توده ها سازمانهاي حزبي، اجتماعي و موسسات ايدئولوژيکي کشور بايد خصوصيت اقشار و گروپهاي اجتماعي مردم را مدنظر به گيرند و با آنها برخورد متنوع داشته باشند و به صورت پيگير بايد اصول اعلام شده حزب دموکراتيک خلق افغانستان و حکومت جمهوري دموکراتيک افغانستان نسبت بدين مقدس اسلام، سنن و عنعنات مردم، ارزشهاي تاريخي و فرهنگي مليتها، اقوام و قبايل افغانستان مراعات گردد»([3])
کارمل در سخن راني خود در برج عقرب 1361 از کمکهاي شوروي اين طور تقدير مي نمايد: «کمکهاي بي شايبه و سخاوتمندانة اتحاد شوروي برادر و دوست مطمئن ما نقش پر ارزش و بي نظيري را در رفع دشواري هاي موجود اقتصادي ما ايفا مي نمايد»([4])
دراين دوره همچنان  تلاش شد تا متشبثين خصوصي تشويق شده و ازاين ناحيه توان اقتصادي دولت افزايش داده شود. هدف دولت اين بود تا بخش خصوصي تحت رهبري سکتور دولتي رشد کند. دراين باره در روزنامه اتفاق اسلام مي خوانيم:
«بتأسي از احکام 18 و 22 اصول اساسي جمهوري دموکراتيک افغانستان که دولت تشبثات خصوصي را تشويق، حمايت و کنترول می کند، سي و شش پروژة متوسط و کوچک به سرمايه مجموعي 498 مليون افغاني که شامل بخشهاي مختلف چون: کشمش پاکي، نساجي، مرغداري، صابون سازي، توليد نخ و غيره مي باشد، منظور گرديده است»([5])
 
جداول صادرات و واردات کشور
دراين ساليان روابط سياسي و اقتصادي با حوزة پکت ورشو درحال گسترش بود و صادرات به شوروي و واردات از آن سير صعودي داشت که جداول آتي نمايانگر آن است:
 
 
 
 
جدول صادرات به شوروي (سال 1357-1361)
به هزار دالر

سال

1357

1359

1360

1361

مجموع صادرات کشور

322773

705244

694292

707616

صادرات به شوروي

112322

417872

412635

355180

منبع: شاخصهاي اقتصادي و اجتماعي، اداره مرکزي احصائيه، کابل 1362

 

 

                                         
 
جدول واردات از شوروي (سال 1357-1361)
به هزار دالر
 

سال

1357

1359

1360

1361

مجموع واردات کشور

419925

551748

622416

695200

واردات از شوروي

89512

265000

365000

411010

منبع: شاخصهاي اقتصادي و اجتماعي، اداره مرکزي احصائيه، کابل 1362

 

                                
 
 
 
از فشارهاي شديد نظامي تا اصلاحات بيشتر
پس از عقيم ماندن طرحهاي اصلاحي دولت و توسعة بيشتر مبارزات مسلحانه فشارهاي قواي مشترک شوروي و دولت افغانستان بالاي مناطق مجاهدين در دهات و قشلاقها شدت افزون پيداکرد. بيشتر اهالي روستاها مجبور به ترک خانه و کاشانة شان شدند.
سياست غيرانساني ويران سازي مناطق مسکوني در دهات (بمثابة زيربناي اقتصادي و اجتماعي مجاهدين) در سطح کشور توسعه يافت که ما اوج اين حرکت تخريبگرانه را در ساليان 1362، 63 و 64 ديده مي توانيم. در زير اين فشارهاي سنگين زميني و هوايي وضع اقتصادي ده نشينان، قشلاق گزينان و کوچيان صحرا گرد بکلي خراب و پاشان شد.
در ابتداي کودتاي ثور که ساخت اقتصادي و اجتماعي ده نشينان در اثر ريفورهاي ناشيانة دولت شکافهاي عميق برداشته بود، در زير بمبهاي آتشين و فير سلاحهاي ثقيل از هم گسست. بيش از پنج مليون نفر مجبور به مهاجرت به کشورهاي خارجي خاصه پاکستان و ايران شدند. ميکانيزم جنگي جاي ساختار نورمال و مختلط سابق را گرفت و جامعه دچار بحران و جنگ هستي سوز گشت.
درگرماگرم فشارهاي سخت نظامي تحولات جديدي در شوروي پديد آمد. بدنبال مرگ پياپي رهبران پير آن در حوت 1363 نوبت به ميخائل گرباچف رسيد. در راستاي تشديد اصلاحات در روسيه شوروي، در افغانستان نيز جريان ريفورمهاي دولتي سرعت گرفت. موج انتقادات از سياستهاي سابق روسيه در قبال افغانستان افزايش پيدا کرد. پراودا ارگان رسمي حزب کمونيست شوروي در 30 دلو 1364 طي تفسيري به اشتباهات دولت روسيه در افغانستان اذهان نمود:
«اشتباهاتي در مراحل اولية انقلاب (افغانستان) صورت گرفته، زيرا براي پشت سر گذاشتن دوره هاي انقلابي اجراي رفرمهاي اجتماعي و اقتصادي بدون در نظر گرفتن واقعيتهاي موجود و خصوصيات ملي و اجتماعي انجام پذيرفته و در نهايت تأثير منفي داشته است»([6])
ببرک کارمل که هنوز در خواب و خيال پيشين سير می کرد، در مرحله جديد مهرة خوبي براي اصلاحات بيشتر در افغانستان نبود. وي قبل از برکناري در يکي از بيانيه های خود هنوز در جهان خيالي سابق گرفتار بود و با مقولات بازي می کرد: «هرگاه ارتجاع منطقه، امپرياليسها و هژمونيستهاي چين مداخلات خود را، سياست تجاوزگرانه خود را در امور داخلي کشور ما به صورت عام و تام قطع نمايند… در افغانستان يگانه حزب حزب دموکراتيک خلق افغانستان بود… به پيش آهنگي حزب، خلق افغانستان انقلاب کرد … دولت افغانستان به ارادة خلق خود خواهان به پيروزي رسيدن انقلاب دموکراتيک مي باشد» با افزايش سير تحولات در روسيه شوروي براي انجام اصلاحات افزونتر در افغانستان دکتور نجيب جاي ببرک کارمل را گرفت.
 
ادامه دارد
رسول پويان
(زمستان 1370)

 

[1] – اتفاق اسلام، 2 عقرب 1361.

[2] – اتفاق اسلام، 18 جوزای 1361.

[3] – اتفاق اسلام، 7 استد 1361.

[4] – اتفاق اسلام، 2 عقرب 1361.

[5] – اتفاق اسلام، 4 قوس 1361.

[6] – زمینه ها، انگیزه ها و پیامدهای مذاکرات ژنو، ص 27.