آرشیف
نامۀ منظوم و منثور فضل الحق فضل به محترم نثار احمد حبیبی و محترم عبدالغفور غوری!
استاد فضل الحق فضل
بسمه وتعالی و جل علی عظمته
را ســلام و احتـرام فـراوان به عــزت به عـظـمـت نیا کان فـر زانه و اندیـشـمـنـد و سـلا طـیـن عــلــم د وسـت و معارف پـرور غور که آفتخارات شان خصوصا در عرصه فرهنگ وادبیات توسعۀ امـپراطوری اسلامی چـشـمـگـیـر وپـر آوازه است خـدمـت تک تک شما بززگواران واز طریق شما به همـه فرهنگیان وهموطـنان عزیـزم عرض مـیـدارم.
به نام آنـگـه نـور ا فـگـــنــد ه د ر دل
به صـنـعــش آ فــریــده آ دم ا ز گــل
به نا م آنکـه د ل را کــرده پـر نــور
مـحـبـت آ فـریـد و عـشــق پـر شـــور
به تـقـو یــم نـیـکـو و حـســن حـلـقــت
به آ دم دا ده ا ســت اعــزاز خـلـعــت
رسـو لان را یـکا یک کــرده تو ظـیـف
که د انند راز حـلـقــت ر ا به تـعر یــف
بـگـو یــنــد حا ل و احــو ا ل جـهــان را
رســا لــت را و ا ســـرا ر نـهـــا ن را
به عــزت داده شــا هــا ن را صــلا بـت
که دارند حـکــم شـرع و دیــن رعـا یـت
به ا هـــل دیـن و دانـش کــرده ا هـــــد ا
مـقـا م عـــلــم و عـــز ت را به تـقـو ا
به انسـان مـیــل و رغـبـت کـــرد ه ا هــدا
رمـوز عـــشــق و را فــت کــرده اهــــد ا
به د لـهــا مـهـــر و شـفـقـت ا فـــر یـــده
زلــطــفـــش ا بــر رحـمــــت ا فـــر یــده
زفـیـض عـفــو و بـخـشـش زیـنـت صـبـر
بـبـا ر د رحـمــتـــش مـا نــنـــد ۀ ا بــــر
مـرا اشـــکــی بـســـو زد د ل به سـیـنـه
که بـیـنــد قــلــب رنـجـو ری ز کــیـنـه
خـو شــا د لـهــا ی رنـجـور شـاد کـردن
ز قـــیــد بـغــض و کــیـــن آزاد کــردن
خـد ا ونـدا ! د لــی بـی کـیـن عـطا کـن
به حـب خـود د لــــم زا هـــل وفــا کــن
دو یـا ر هــمــد ل و هــمـــراز مـــا را
به فــضــل خـود مـحــب و ا شـنآ کـن !
به جـا مـــم گــو ســلا م وهـــم پیــا مـی
ز غـور ســتـا ن به ر ســـم ا حـتـرامــی
خوا سـتــم دل رنجـورم را با آوردن یک بـیـت از حضـرت ابو امعانی بیـدل تســلـی بخـشـیده به سـرا غ دلهای عزیزانم بـشتابم.
**دل زنا بینایی خـود می کشــد با ر جـسـد **
**تا گره در سـینه دارد دانه خاکش بر سـر است **
بیدل و یا از جناب مرحوم عبد الحـسـیـن توفـیق کمک بخواهــمـ» که میگوید:
**خـدایا ! دلی ده که درمـان پذیرد**
**دلی ده که هـنـدو بگیرد مسلمان پذیرد**
عـزیزان دیده ها ودلهای همه غوریان رنجور وفـقـیـر ولی با عزت وبا غرور هـریک جناب محتـرم نثار احمد خان حـبـیبـی غوری و محترم انجیـنـر عبدالغفور غوری ، اسلام وعلیکـم ورحمته الله وبرکاته عمـر تان دراز وقلم تان در وصف وطن ومردم وطن وحمد وثنای خداوند متعال و پیعمبر اکرم واصحاب کبار ویاران عزیزان نیک اندیش و محبت آفرین وفا شعار به سوی صرااط المستقیم . در حرکت بلا انتها ی و بلا انقطاع باد حرکت باد ! نوشته های تان را درسایت وزین جام غور با وصف اینکه به انتر نت دسترسی کامل نداشتم به کمک دوستانـم که مرا مدد فرمودند به دقت خواندم وبـرحال خود وبرحال مردم وملتم گریسـتم وگریـســم . نورچـشـمی ها عزیز ودرخور قدر .شما هردوی تان گلهای سرسبد غور هستید واز رنجهـای فراوان قلبوب و تمام گوشت وپوست واستخوان تان از شکنجه واذیت سیه دلان وکور مغزان وکور اندیشان مانند من داغ داغ است . هـرکدام تان درین گلستان رنگـی خاص وبوی خاص ونام خاص دارید ودر یک گلستان به زوروبازوی خود بدون کمک ومعاونت کس رشد وارتقاء نموده اید که ما وجمله فرهنگیان به نام وشمامت شما افتخار میکنـیـم . شما بودید که شکنجه هارا تحمل کرده و چون فولاد آبدیده به دشمنان ملت ومردم تان ثابت ساختید که :***مرد آنست که در کشا کش دهـر ** سنگ زیرین آسیا باشد.*** همین حالا که زمستان هنوز آغاز نشده استخوانهای شکسته از شکنجه های ظالمان بیرحم به درد های غیر قابل تحمل شب وروز م را به سخـتی سپری مینمایم . میدانم شما نیز همینگونه رنج می برید. من بسیار خدای پاک را شکر گزارم که زنده مانده ایم .:*** شـکـر ولله که نمـردیم ورسیدیم به دوسـت *** افرین باد بدین همـت مردانۀ ما**** بهـر حال به پیشکاه حبـیـبـی عـزیز میخواهم .: بنویـســم که حضرت حافظ میفرماید : توبزرگی و در آیینه کوچک ننمایی …. وبرای غوری عزیز می نویسـم :*** ای صبا از من به اسـمـعـیل قربانی بگوی *** زنده بر گشتن زکوی دوست شرط عشق نیست*** وهکدار عیـب بینی هـنـر چندان نیسـت *** هدف قصد هنرمندان نیست*** ازنوشتۀ تان سخت رنجور شدم . وبرای هردو شما بزرگواران که زینت دلهای ودماغـهـای تان جز محبت وعشق وبه وطن وملت ومردم چیزی دیگری نمی تواند با شد این بیت حضرت بید ل را می نویسـم: ***محبت از مزارج عشق بازان کینه نپسندد *** پری پروانه ممکن نیست گردد زینت تـیـری*** زیرا دلهای تان از محبت وطن مـمـلـو است واصلا برای کینه وکدورت اصلا جای با قی نمانده است. قلب های هیچـکـدام تان کینه وکدورت را نمی پذیرد آرزو دارم تا با دیده مهر و محبت بر یگذیگر نگریسته بر این داستان که برای من خیلی آزار دهنده ورنج دهنده است به لطف خویش بیاد زندان قندهار وشکنجه های آن که شرح داستان آن را زمانیکه به زبان خود تان شنیدم بر همت والا وارده آهنیننت آفرین گفته بر شهامت وشجاعتت صد ها بار آفرین گفتم . شما شخصیت های افسانوی هستید که شکر هنوز جوان وسر حال هستید خاطرات تان برای ملت ومردم ما تاریخ است.اگر خداوند متعال روز وروزگار سعادت وصلح را نصیب این کشور گرداند وشما هم به سن کهولت برسید آنگاه باید دولت مردان این کشور شمارا به شهروندان معرفی نماید وشما خاطرات تلخ تانرا به زبان خود بیان نمایید ونسل های بعدی بدانند که این ازادی ودموکراسی وترقی ورفاهیت به ساده گی به دست نیامده چه جوانانی درین راه که هنوز ار هزارها گل ارزوی شان یکی هم نشگفته بود قربانی شدند و چه مادر ها وخواهرهای از دست این ظالمان سیه پندار که شکنجه واذیت نشدند واین شما هستید که پیغام شهدای عصر تان وهمرزمان دلیر تان را شهر به شهر مکتب به مکتب ودانشاگاه به دانشاگاه خواهید گفت و از آن زندانیان که زیر چکمه های بیداد گران جان را به جان آفرین دادند واز سفر بی برگشت به سوی زندان دیگر هرگز روی فامیل وخانواده وفرزندان شان را ندیده اند باز خواهید گفت:و با الاخره رنج های فراوان آن روزگار وزندان پل چـرخی که نامش برای رنجش روانی مردم کافی است. شما بدون شک عمر دوباره را نصیب شده اید وبیاد بیاورید که پیش چشمان تان چقدر انسان تیر باران و یا به شکنجه های گوناگون جان را به جان آفرین داده اند. در فرجام باری دیگر درحالی که اشک از چشمانم جاری است احترامانه آرزو مندم تا این طومار وفرونده آزار دهنده را به دست فراموشی سپرده دوستان واقعی تانرا افتخار بخشیـد و دست دعا به پیشگاه حضرت خالق بی نیاز بلند کـنیـم وبگوییم که خداوند ا ملت ومردم ما را ازین بد بختی وسیاه روزی نجات بده وصلح وسعادت را نصیب شان گردان وبر دلهای همه گان بجای کینه وعداوت مهـر ومحبت را جایگزین ساز آمین یارب العا لمین ! هـرچـنـد تصـمـیـم ندا شــتـم ایـنـقــد ر نا مۀ دورودراز بنویـســم که خواندن آنب برای یاران و عزیزان ما خسـتـه کـن باشد ولی نمیدانم این رنج روان فر سا چرا مـرا این قذر سخت آزار دارد تا این نوشته گگ را به نظـم بنویـسـم ودعا کــنـم . هـکـذا از حضور همه دوستان وعزیزان فرهنگی احترامانه تقاضا نمایم تا با دعایم لبیک بگویند. با عرض احترام واخلاص .
آرادتمند تان
فـضـل الحق فـضـل
چـغـجـران نـهـــم قوس 1391 هـجـری شـمـسی
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور