آرشیف
به حسرت میهن
عید محمد عزیزپور
این سروده یادآوریست از روز نخست پناهجوی در هالند
دل من میخواهد که بگریم بسیار
و ز اندوه دل خویش به فریاد شوم
دل تنگنا زده ام را به صداهای بلند،
به فغان آورم و باش که دلشاد شوم،
به فغان و به صدای که از تنگیی دل
به بیرون آید و آواز به افلاک کند
که ز پژواک صدایش همه آفاق بدانند،
که دلم میخواهد که بگریم بسیار.
دیدگانم بچه علت همی باشد تر و نمناک
قلب حسرت زده ام باز پریشان شد وغمناک
و درین کلبۀ سردینه مرا یاد آید:
که مرا جایگۀ دور ازین درها بود.
که مرا جای و دری بودازین پیش بجای
نه چنین سرگشته و پریشان که امروز،
همه افکار ز من دور شد و بیگانه.
داشتم لانه ای در شاخۀ یک سرو بلند،
که او مقفول نبود.
او به تنگینۀ این کلبۀ سردینه نبود.
من نبودم ز همه دور:
ز خویشان و رفیقان و ز دوستان دیگر
بر فراز سر آن لانۀ زیبا و پرحشمت
برگها سایه بودند.
آفتاب نور پراز مهر خودش را به سرش میبارید
مهتاب از طرف شب روی آن می تابید.
در شب تار که ماه در خوابگاهش می خفت،
صد هزاران مه و خرشید دیگر
سوی ما میدیدند.
گویی می خندیدند.
و هزاران لانه که نبودند مقفول
بر فراز سر انبوه درختان بودند.
ناگهان جرقۀ افتاد درآن بیشه که سوخت
هرچه بود از تر و خشک
جرقه ای بود که زایندۀ آتش گردید
آتشی سوزنده، آتش کشنده،
آتش شوم که نگذاشت یکی زیبنده.
و همه برباد شدیم.
دل من میخواهد که بگریم بسیار.
ع. م. عزیزپور
هالند، عقرب ١٣٧٧
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور