آرشیف

2014-12-11

غلام علی فگارزاده

در سوگ شهادت مظلومانۀ اطفال معصوم قريۀ دهن حصار ولايت غور

خمپاره های داغ زحلقوم ديو مرگ
بار ديگر به قريۀ ملکم فرو نشست
تازه نهال باغ دلی را هدف گرفت
فرزند بيگناه وطن را بخون کشاند
 
صياد های سنگدل اهريمن سرشت
تير هدف زدند  به جگر گوشۀ وطن 
 قصابهای قصر نشين ديار غير
 تيغ ستم به رشتۀ  هر بال و پر زدند
 
آواز نوحۀ حزن و غم تو مادرم
اشک روان ديدۀ بابای پير من 
بغض گلوی هريکی ما را شکسته است
مهر سکوت از لب ما بر فراشته است
 
 از خون تو عزيز دل مادر فقير
خاک دۀ حصار دگرگونه رنگ شد
رنگ شفق و رنگ گل لالۀ بهار
رنگی به سرخی شقايق چند روزۀ ديار
 
ای حافظان خفتۀ ملک خرابه ها
الحق که حس داد شما مرده است
اين طفلکان غرقه بخون از من و تو است
ديوار و سقف خانۀ پاشيده از من و تو است
 
ای مادران داغديده و مظلوم روستا
ای مردمان زجر ديده و خاموش روزگار
روزی رسد که سيل خروشان اشک و خون
اين هرزه خار و خس  ز دل خاک بر کند
 
ملک خدا فراخ ولی پای ماست لنگ
در خاک خود بخون تپيده بسا روزهای تنگ
ای حافظ حقيقی خداوند دادگر
اين ملک و خانۀ ما بی درو سراست
جای اميد و امن همه بيکسان توئی
آگاه ز درد و رنج ستمديده گان توئی
قصر ستم ز بيخ  همی واژگونه ساز!
ظالم به  آتش دوزخ روانه ساز!

 
فگارزاده، شهر کابل
24 جوزای 1388