آرشیف
یا رب شدم دلتنگ او
الحاج عبدالشکور دهزاد
از بس شدم دلتــنگ او دارم ز دل آهنــــــگ او
تا جرعه ی نوشم دمی از آب آتشـــــــرنگ او
غربــتـــسرای دیگــران باشد به چشم من چنان
چون بلبلی انـــدر قفس انــــدر دل بــاغ جنــان
گر باز بیـــنم رنگ او
سر میزنم بر سنگ او
از بس شدم دلتنگ او
از بس شدم دلتنگ او
آن صنفک بی بوریا طبــراقک جیـــم سیا
کی میرود از یاد من شیرینی آن لحظه ها
صوت و نوای زنگ او
آن نغمه ی سارنگ او
یارب شــدم دلتنگ او
یارب شــدم دلتنگ او
یادش به خیر آن روزها آن ساده گی دیروز ها
بـا آن همه درمانده گی مادر پـــدر دلسوز ها
نی خشم او،نی جنگ او
در کلبه ی شبرنگ او
یارب شدم دلتنگ او
یارب شدم دلتنگ او
یادش به خیر آنروزگار استاد بودی چون(فگار)
(دهزاد) را همچون پدر آن عالم شب زنـــده دار
این شعر من آهنگ او
از همت و از ننگ او
یارب شدم دلتنگ او
یارب شدم دلتنگ او
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور