X

آرشیف

(همسرایی با شعر حبیب الله سرود: با چتر ها ز باد و ز باران گریختند….)

آری؛ سرود، شهر و بیابان گریختند
از کوه و دشت، سنگر و میدان گریختند
از روستا گذشت گذرهای کشتزار
از شهر: باغ و برج و خیابان گریختند
هنگام عشق آمد و هنگامة جمال
بی حرف و دست و پای، جوانان گریختند
از متن آسمان و زمین و زمان و ذوق
کیهان نورد های جهانبان گریختند
دیگر چه جای ماندن شام و صباح ماند؟
«پیغمبران» ز مهبط ایمان گریختتند
افتاد خط و خال پلنگان کاغذی
شیرانِ بی سر و دم و دندان گریختند
دریا دلان، رسید کنون روزگار تان
پیلان پول و گسترة نان گریختند
خوردند سفرة قَسَم و زرق، زودتر
تا دوزخ از قلمرو قرآن گریختند
آری، سراسرِ کلمات شگرف و ژرف
مانند پاکبازی و پیمان گریختند
پرادعاترین حضرات گزاف، تا
بلغار و هند و جرمن و جاپان گریختند
بشتاب تا چکاد چکامه که از غزل
آن جلگه های رقت و ریحان گریختند
 
 
                صوفیه ـ پاییز 1390

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.