آرشیف
دو بيتي هاي غوري بمناسبت بهار
قاضی مستمند غوری
بهار آمد ولي دل هست ناشاد
ز دست اين دل ناشاد فرياد
بهار آمد دريغا دورم از غور
غريبي را كسي هرگز مبيناد!
چو با من چرخ دارد سرگراني
نديدم بهرة از كامراني
دل افسرده را تسكين نمايم
هميشه با سرود چغچراني
صفاي غور زيبا يادم آيد
صداي موج دريا يادم آيد
بهار و كوهسار پر ز لاله
بساط سبز صحرا يادم آيد
خوشا از سبزه ها پيراهن غور
خوشا آن لاله زار دامن غور
طراوت مي درخشد از جمالش
طرب مي جوشد از پيرامن غور
الا اي غور زيبا بام دنيا
الا اي كوهسار نغز زيبا
بنازم صخره هاي سركشت را
بنازم لاله هاي سرخ صحرا
به قربان سياه كوه بلندت
فداي قُلّه هاي ارجمندت
به فيروزكوه زيبا عاشقم من
كه باشد زادگاه مستمندت
به قربان هريرود خروشان
به صافي چون روان تيز هوشان
به جان بخشي چو آب زندگاني
به شادي همچو بزم باده نوشان
بنازم درَّه هاي نازنينت
بنازم چشمة نوش آفرينت
كنم سجده دهم بوسه ز اخلاص
به ذرَّه ذرَّه خاك گلزمينت
چل ابدال ولي كوه سر افراز
هماي بخت بر او جشن به پرواز
به منديش كهن نازم كه دارد
بسي نخچير و مرغان خوش آواز
جمال تيوره زيباي زيباست
ز نقطه نقطة آن عشق پيداست
گلستاني است سر تا پاي از عشق
تو گويي منزل مجنون و ليلي ست
حصار سيفرود و تولك و جام
نشان فخر ما باشد به ايام
پسابند است كانون محبت
بود ساغر نگارين و گلندانم
نه ساغر بلكه اورشك جهان است
ز سرسبزي گلستان جنان است
نميدانم چه توصيفش نمايم
مگر گويم بهشت جاودان است
بهار شهرك و دولينه زيباست
فرح بخش و طرب خيز و دل آراست
هوايش مشك بيز و عطر آميز
زمينش خرَّم و گلپوش و رعناست
ز خاك چارصده گل ميزند سر
ز باغش صوت بلبل ميزند سر
ز دريا و ز كوه و دشت و صحراش
بهر رنگي تجمُّل ميزند سر
ز دولتيار زيبا ملك خوبان
گذرگاه ملنگ و كوي ليتان
سراسر عشق مي جوشد ز خاكش
بسان لاله در دشت و بيابان
به لعل نازنين خويش نازم
بدان خوش سرزمين خويش نازم
فداي مردم زحمتكش آن
به قوم خوب خيرانديش نازم
گل من تازه تر موشه نموشه
ز حال دل خبر موشه نموشه
دو ده ساله كه ديدَي خور نديدم
غمش از دل بدر موشه نموشه
گل لاله چه خوش رنگه خدا جان
چمن چون نقش ارژنگه خدا جان
چو از غور قشنگم دور گشتم
دلم تنگه دلم تنگه خدا جان
ز يادم كي رود قشلاق و ايلاق
هياهوي شگفت انگيز ايماق
ز يادم كي رود جرقات و گرماس
ز يادم كي رود سرشير و قيماق
همه غورات ما نيكو سرشته
مگو اي مدعي كان خطه زشته
بچشم مستمند آن كوهساران
بسان روضة باغ بهشته
بود غورات ما جاي سعادت
زمين مرد خيز با رشادت
به اثبات سخن كافي است ما را
منار جام انگشت شهادت
چو تيمني، فيروزكوهي، هزاره
نمودند سال ها با هم گذاره
نمي زيبد درين ايام پر شور
كه باشند از كنار هم، كناره
همه با هم يكي باشيد ياران!
چو خيل كبك اندر كوهساران
چو لاله در دل پاكيزه صحرا
چو سبزه در بسيط مرغزاران
بهار آمد بهار نو مبارك
قدوم روزگار نو مبارك
ز سوي مستمند اي دوستداران
شما را كار و بار نو مبارك
هرات: نوروز 1392
الحاج قاضي مستمند غوري
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور