آرشیف
کم عمرترین پلچک در غور کشف شد!
غلام رسول مبین
مطلب را که در زیر مینویسم، نه حقیقتیست از همه حقایق حق تر، و نه کذبیست از همه مکذوب تر – بل چیزیست که دیدم به چشم سر!
سال پار، به سکنات که جدیدا در قریه ی جدیدالتاسیس دهن کندیوال واقع به دو کیلومتری سمت جنوب شهر چغچران مسکن گزین شده بودند توسط برنامه همبستگی ملی بخاطر رفع نیازمندی های شان و تسهیل نمودن عبور و مرور اهالی قریه برایشان یک پلچک پخته مدنظر گرفته شد و به عقد قرارداد اشخاص یا کدام شرکت خصوصی درآمد. درست یادم است که در جریان کار بنابر عدم تجارب بنا، معمار و انجیران ها و مهندسانِ موظف این پلچک به حالت واژگون مواجه شد و مجددا تعمیر گردید. مردم اهالی این محل در هنگام پیشرفت این پروژه ی عمرانی خوش و خوشحال معلوم میشدند، چونکه دیگر ازین لر و کند بزرگ با وسایل خود به راحتی میتوانستند که بگذرند و به هدف خود را برسانند. اگرچه عمر انسان و میعاد زندگیش درین دنیای دون نامعلوم است و فقط علم غیب را الله بی نیاز میداند، ولی از بعضی انجینر صاحب ها شنیدم که میگفتند: سمنت خطاب به انجینران یا مهندسان کرده و گفت، اگر برای من تا چهل روز آب بدهید، من هم برای شما تا چهل سال عمر میدهم. من نیمدانم که این پلچک مظلوم از اثر تشنگی و کم آبی جان را به معمار تسلیم کرده ویا اینکه از تاثیر کمبود مواد مورد لازم و ضرورت.
همین که سال 1393 سر رسید، این پلچک همه هست و بود خود را به این سال تسلیم و خود را با این همه نیروی که داشت تسلیم یاد وصال کرد. مردم کم تجربه و بی بضاعت تا حال ازین موجود جامد استفاده مینمایند و باعث آزار تندیسِ هست به نیستش میشوند، خودم شاهد بودم که دمترک یا مازدا نوحه کنان به این شیی بی حال و مال نزدیک میشد، برای راننده گفتم که ازین لرزان جسد تو تیر شده نمیتوانی، گفت راه مرا یله کن من تیر میشوم، گفتم که امکان نداره؟ گفت، دفعه قبل تیر شدم و حالا هم تیر میشوم. بالاخره دنده را بنده کرد و کلچ را تنبه و ازین یادگار مهنداس این دیار و این دوران با صدای تند و قوی تیرشد. پس حالا فهمیدم که در بیایان کفش کهنه هم غنیمت است. اگرچه این وادی را که در آن این پلچک بی نوا ساخته شده را نمیتوان چندان بیابان خطاب کرد، بخاطریکه حد اکثر از ریاست محترم احیا و انکشاف دهات غور تا این محل 2 کیلو متر که برابر است با 2000 متر بیشتر فاصله نمیگذرد.
اگرچه نمیخواستم که در مورد ساخت و ساز این کالبد ریخته و پاشیده، نامی از بنیاد تمویل کننده و اجرا کننده ی آن ببرم، ولی به قول ایرانی ها خدا وکیلی دلم به حال این جثه ی بی سر و پا و این مردم تهیدست و بیچاره سوخت و چاره را ناچار در بارش چند سطر گسیخته و ناپیوسته نوشتم.
خدایا!
با این همه قدرت و توانایی که داری،
همه چیز بدونِ خواست و مشیت تو،
بدون اردات و قدرت تو، ناشدنی است
به حال این ملت،
به حال این امت
از بارگاه بی نیازت رحم کن
به راه نیک و پسندیده هدایت شان فرمای
خداوندا!
برای همه قدرت وجدان و ایمان کامل اعطا بفرما
همانطوریکه خالق کون و مکان هستی
خالق زمین و آسمان (ها) هستی
خالق انس و جن هستی
پیدا گری اشرف مخلوقات هستی
پیداگری دارین هستی
به حق وحدانیتت
به روی بی مثالت
به حال این مردم و این آفریدگانت
رحم کن
رحم کن
———————————————–
باحرمت
غلام رسول مبین
چغچران، غور
31 حمل 1393 هـ.ش.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور