X

آرشیف

 

عمریست کزدیاروطن دوررفته ایم
بس دردهائی دل که به همدل نه گفته ایم

شب ها برای تیرگی ی روزهموطن
چشمی نه بسته ایم وزدردش نخفته ایم

چندان فشرده ظلم ستمگرکه هرکدام
درغنچه سوخته ایم ونه چون گل شگفته ایم

تخم نژادپرستی وتبعیض قوم ودین
افشاندعدو وما همه غافل بِخُفته ایم

از بسکه مِهررخت ببست ازدل همه
مانَد به آن فسانه که گاهی شِنُفته ایم

احساس همزبانی وهم کشوری نماند
از بسکه بد به هموطن خویش گفته ایم

دردام جَهل بَرده به دست عَد وشدیم
یک دانه هم ز گوهر دانش نه سُفته ایم

دشمن به زیرکی بِنمود شستشوی مغز
او هر چه گفت یاوه , به تکرار گفته ایم

آئینه های دل همه پُرازغبارکین
ای وای بخت بد که غبارش نه رُفته ایم

واهِب» طمع مدار که«ما» تو ومن شود
تا زیرچترتیره یی دوئی نشسته ایم

صالحه وهای واصل
فنلو—هالند22-10-2008

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.