آرشیف
محترم الحاج غوث الدين مستمند غوري
انجینر محمد نظر حزین یار
در پشت هاله ها
خواننده گرامي !
به محاكمه ادبي ام نكشيد ، زيرا بار ها به عرض شما رسانيدم كه من نويسنده نبوده و هر آنچه مي نويسم همان است كه مي بينم و يا تجاربم را انتقال مي دهم ، به هر صورت از آوانيكه بنياد فرهنگي جهانداران غور درهرات به جوانه زدن آغازيد ، مرا واداشت تا به اساس غوري بودنم واقعيت هاي را كه تجربه كرده ، ديدم و يا در جريان آن قرار ميگيرم بي طرفانه وبدون مداخله در روند آن انعكاس دهم ،زيراكه اگر واقعيت ها انعكاس نيابد و يا جلوه داده نشود به نظر شخصي ام خيانتي است كه سر بسته باقي مانده و ديگران به تجلي آن دست مي يازند و آنگاه ما كه در روند آن قرار داريم به محكمه وجدان به ملامتي خواهم رفت ، پس بهتر است هر پديده را در وقت و زمان آن به كار برد تا ديگران از آن بي اطلاع نما نند.
همه اي ما مي دانيم غور يك ولايتي است كه داراي تاريخ كهن ، مردم دلاور ، شجاع ، مهمان دوست و جوانمرد مي باشد ، غوري ها در هر مقطعي از زمان در كردار و رفتار شان صادق بوده و همين صداقت شان است كه مورد فراموشي دولت مردان در ازمنه هاي متمادي قرار گرفته اند ، تاريخ بياد ندارد كه بعد از فروپاشي امپراطوري غوري ها شخصيتي از طريق دولت هاي وقت در رديف هاي دوم و سومي دولت داري قرار گرفته باشد و يا كار كرد ها ي علمي ، ادبي ، تاريخي و فرهنگي غوري ها به مثابه جزء از مردم افغانستان انعكاس داده شده و يا از يك غوري بحيث يك غوري تبار تقد ير و تمجيد گرديده باشد.
اين بدان معني نيست كه در غور فرهنگ نيست ، ادب نيست ، دانش و بينش وجود ندارد ، بلكه ديروز و امروز شخصيت هاي در غور بوده و هست كه نه تنها باعث افتخار غور بوده و مي باشند ، بلكه مايه افتخار و مباهات كشور عزيز ما افغانستان و منطقه نيز اند.
با اين سر آغاز از هم پاشيده به پاي صحبت شخصيت مي نشينم كه سايه اي تبعيض ، رقابت ناشايست ، تنگ نظري و بي تفاوتي آنرا در پشت هاله ها پنهان داشته بود .
روزي از روز ها در يك محفل ادبي ايشانرا ملاقات نموده و از ايشان وقت خواستم تا در فرصت مساعد از گذشته ، حال و دورنماي آينده اي ايشان اطلاعي داشته باشم و معلوماتي را در مورد هويت شان حاصل نمايم ، پابندي به حاضري رسمي ، علاقمندي به كار وصداقت بي همتاي او مدت ها را در بر گرفت تا در يك روز جمعه كه آنهم در نهايت مصروفيت كوچ كشي قرار داشت غافلگيرش كردم و در يكي از پس كوچه هاي ناحيه هشت هرات به نام خير آباد جكان خود را به او رسانيده و دردر وازه منزلش باهم به مصا حبه پراداختيم .
اين شخص با تبسم دوستانه كه عبدالحي فرزند كوچكش نيز با وي بود مرا به منزل شان دعوت نمودند ، اين منزل كوچك و نوساخت ، كه به قول خود شان نتيجه چندين سال زحمت و ماموريت است به يك نمايشگاه بزرگ كتاب و اثرات خطاطي مي ما نيست ، خانه اپارتماني يك اتاقه ولي با فضاي از عشق ، توحيد ، آموزش و پرورش و مكاني بود چون دانشگاه كه در تمام شقوق و علوم آراسته باشد .
بلي !
محترم الحاج غوث الدين مستمند غوري ، شخصيت مورد نظرم و هدف كه به آن نايل گرديدم ، مطابق تشريفات معمول و احوال پرسي؛ قبل از آن چيزي را كه من به پلانم گرفته بودم ،كه بايد از كجا شروع نمايم و چه سوالهاي را به پرسش بگيرم ، يكسره وارد موضوع شده و شروع به صحبت نموديم ، نمي دانم چه تصويري را به خواننده گرامي مجسم سازم ؟ كه مستمند را چگونه يافتم ؟ شخصيت حليم ، متواضع و صداي صحبتش مليح ، گيرا و از مجلس آرايي خاصي بر خورداربود ، طوريكه در سطور بالا متذكر شدم آقاي مسمند در حال كوچ كشي بود و لوازم منزلش هنوز در صحن حويلي كوچكش تيت و پاشان بود .
براي اينكه صرفه جويي از وقت داشته باشم ، به احوالپرسي خاتمه داده و مستقيمأ وارد بحث اساسي شده و گفتم جناب قاضي صاحب از سال تولد ، محل تولد ، در جه تحصيل و مشغوليت هاي رسمي و كارهاي ادبي ، فرهنگي و تاريخي خود حكايت نمائيد ، ايشان كه نهايت موشگافي و دانش عميقي داشتند با تبسم مليحي گفتند : ديگر سوالي نيست كه ضميمه نمائيد ؟ گفتم : در لابلا ي صحبت ها انشاألله ……
آقاي مستمند بياضي را كه برادرشان آقاي سيف الدين مستمند مدير مالي رياست محكمه ايستناف غور به مثابه خلص سوانح و بيوگرافي به برادرس تهيه ديده بود خواست و بعد از مقدمه ادبي – عرفاني وي را چنين معرفي نموده بود :
غوث الدين ، متخلص به مستمند فرزند حاجي ارباب تاج الدين از طايفه زي رضا ، ايماق فيروز كوهي در قريه «گرگي» مربوط شهر چقچران مركز ولايت غور در سال 1337 ديده به جهان گشوده ، در سن شش سالگي به مكتب خانگي همان قريه نزد ملا امام قريه كه شخصيت حليم ، بردبار ، دانشمند و با تقوايي بود به آشنايي الفبا زانو گسترانيده بود . اندك مدتي نگذشت قرآنكريم اين خار چشم سبز چشمان حسود ، قرآن سوزان نا بكارو مافي سازان زمان را از فكر خود به صورت هجايي و رواني ياد گرفته بود ،آ قاي مستمند مي گويد : من يك بچه حليم ، خجالت رو و بي تحركي بودم كه نا گاه روزي يكي از بچه هاي مكتبي كه در قريه اوطرف تر ما به مكتب درس ميخواند به قريه ما آمده و حين نماز پيشين در حاليكه نماز گزاران داخل مسجد و به جماعت مصروف بودند اين بچه بناي بازي ، غالمغال و عوض وبدل نمودن كفش هاي نمازگزاران را نموده و منهم كه تا حال چنين حالتي را نديده بودم از عمل او پيروي و سرو صدا ها را براه انداختيم ، حينيكه نماز ختم شد ملا امام ، آن امامي كه تا حال كسي چين در جبينش نديده بود ( بخصوص خودم) چوب گز (يك نوع درخت با چوب سخت و شاخه هاي مقاوم ) خواست و ما هردورا به فلك كشيد و خوب مرحمت مان نمود . اين كار سر آغازي بود براي طرفه رفتنم از لهو لعب و بازيگوشي….” اي كاش همه مان با اين فلك كشي ها راه مستمند را انتخاب ميكرديم …………….!”
مستمند مي گويد در سن بالا تر رخت سفر بسته و در شهر هرات پاي تدريس علماي جيد هرات را گزيدم ، علوم متداوله فقه را تا سرحد تدريس به ديگران فرا گرفتم ، در سال 1357 نسبت تحولات سياسي كه در كشور رونما گرديد و من در عنفوان جواني قرار داشتم به صفوف كساني پيوستم كه عليه رژيم آنوقت به مبارزه پرداخته بودند و از تجاوز روسها در كشور متأثر و متألم .
اما مبارزه و جهاد آقاي مستمند با ديگران تفاوت هاي داشت ، مستمند غوري قلم را علم ( بيرق) ساخته چه در كوه ، چه در جنگل ، چه در بوم و چه در بر و قشلاق مي نوشت ، مي سرود و در تجسس بود كه در كجا قرار دارد ؟ چه مي كند ؟ و چه بايد كرد ؟
يكي از اثرات مستمند غوري لاله هاي نعماني است كه در همان ستيغ كوه هاي سربه فلك فيروز كوه سروده شده و به تبع و نگارش در آمده است ، يكي از رباعيات آنرا مي نويسم :
يارب دل مستمند من محزون است
زاندوه وغم هميشگي پرخون است
چشمم همه بر سعادت فردا باشد
صد حيف ندانم كه فردا چونست؟
هان ! فرداي آنروز امروز است يا آنروز هاي چند سال قبل كه شنيدن صداي پاي زن حرام بود و يا جنگ هاي سليقه اي خون را بدن آدم ها خشكانيده بود و «فرداي مستمند » فرداي ديگري بود اما فلك آنهمه زحمات و مشقات مردم ما در برابر نا برابري ها به چنان نتايج رقم زد كه هيچ كس نمي داند كه بيشتر از اين چه خواهد شد ، آيا اين قلدر معابي ها ، زورگويي ها ، مافي گري ها مستدام خواهد بود و يا روزنه اميدي بروي اين مردم بلا كشيده ما گشوده خواهد شد………………… ؟
آقاي سيف الدين مستمند به مطالب اش در نظم و نثر ادامه مي دهد .. حاجي غوث الدين مستمند بعد از پيروزي مجاهدين در سال 1371 به حيث رئيس اطلاعات و فرهنگ غور مقرر و در همين وقت بصورت رضا كارانه مضامين دري ، تاريخ ومضامين ديني را به شاگردان ليسه سلطان علاالدين غوري بر طبق تقسيم اوقات تدريس مي نمود.
نظر به لياقت كه آقاي مستمندغوري دارد در امتحان سويه تعليمات اسلامي وزارت معارف شامل و ديپلوم فوق بكلوريا (صنف 14) را ازآن خود مي سازد.
آقاي مستمند در زمان طالبان در حاليكه ميخواست از وظايف دولتي كنار رود با فشار طالبان به مسيري ديگري سوق گرديد كه به قول خودش “بسيار سنگين و در حال و هواي كنوني مشكل ترين ، حساس ترين و پر مسئوليت ترين مسلك مي باشد “، به حيث رئيس محكمه شهري مركز غورمقرر ميگردد و متعاقبأ آقاي مستمند به وظايف ذيل ايفاي وظيفه مي نمايد .
رئيس محكمه ولسوالي تولك ولايت غور ،رئيس محكمه ولسوالي كرخ ولايت هرات ، رئيس محكمه ولسوالي ادرسكن هرات ، رئيس محكمه شيندند ولايت هرات ، رئيس محكمه پشتون زرغون ولايت هرات ، رئيس محكمه ولسوالي گذره ولايت هرات و اكنون رئيس محكمه ديوان امنيت عامه ناحيه اول شهر هرات.
مستمند به سبك كلاسيك شعر مي سرايد غزل ،قصيده ، رباعي ،مخمس را به شيوايي خاصي مي نگارد و از شعر سفيد خوشش نيامده و ازعان ميدارد كه شعر سفيد “المعني في بطن الشاعر است ” آثارمنظوم و منثوريكه كه از آقاي مستمند به چاپ رسيده و يا در حال چاپ است :
- ارمغان جهاد مجموع دوبيتي هاي رزمي ديگريست كه در سال 1367 به تيراژ 1000 جلد به چاپ رسيده است.
- لاله هاي نعماني مجموعه رباعياتي است كه با مقدمه كاملأ دري در سال 1372 به قطع كوچك ( جيبي) 101 رباعي به چاپ رسيده است.
- ديوان مرواريد اشك ، مجموعه بزرك اشعار مستمند است كه دارايي سر نوشت پر تلاطم بوده ، اين ديوان قرا ر بود در سال 1372 به چاپ بر سد در حاليكه مطبعه كابل بالاي آن كار ميكرد كه جنگها تنظيمي مطبعه را به توده اي از خاك مبدل ساخت و كتاب هم نا بود گرديد ، چون يك كاپي از آن بدسترس بود بار ديگر به چاپ آن اقدام گرديد كه خيل طالبان كابل را اشغال نمودند ، اما اين بار كتاب توسط محترم سلطان احمد بهين سخن گوي اسبق وزارت امور خارجه به پاكستان انتقال و در اين اواخر دو باره به آقاي مستمند بر گردان شد ، چون اين كتاب به قول بعضي ها با شگون هاي متعدد مواجه شده تا كنون به چاپ نرسيده است .
خوب است غزلي به عنوان نمونه از اين ديوان در اين جا رقم زنم : (سيل سرشك )
طاقت اختلاف نيست ، ملت زجر ديده را شعله به آشيان مزن ، مرغك غم رسيده را
پيكرماست داغ داغ ، از اثر شرار جنگ زخم ديگر مزن مزن ، جسم ستم كشيده را
شد بسي سالها كه ما ، حنظل جنگ مي چشيم زهر ديگر مكن به جام ،جمع جفا چشيده را
موي محاسن پدر، بين كه سفيد شد به غم هيچ حيا نمي كني ؟ مادر قد خميده را
بيوه بينوا نگر ، بي همه چيز داغدار رشته جان زار وي ، طفل جگر دريده را
شفقت و رحم و عاطفه خصلت مؤمنان بود آه ! كه ميدهي زكف، خصلت بس حميده را
ناله( مستمند) زار؛ گر نكند اثر ترا پس بخداي مي برم ، سيل سرشك ديده را
- گلگشت در باغچه هرات ؛ «از نظر تاريخي شيندند امروزي يا اسفزار ديروز ( سبزه وار ) را به نام باغچه هرات ياد ميكردند اين وجهه تسميه به آن است كه شيندند از نظر وسعت موازي يك ولايت و از لحاظ سر سبزي همقرين هرات است از اينرو نويسنده از نام اصلي آن استفاده نموده است ” مصاحبه كننده”». اثر ديگريست به مثابه جغرافياي تاريخي اسفزار و ادرسكن عنقريب چاپ خواهد شد.
- شرح اعتقاد نامه مولانا عبدالرحمن جامي
- كليد ميراث ” رساله اي در بيان احكام ميراث”.
- با ستم ديدگان در سنگر.
- تصحيح و مقدمه رهآورد غور ” اثر منظوم مرحوم استاد عبدالرووف فكري سلجوقي” چاپ انجمن حاميان ميراث فرهنگي هرات سال 1387.
- شرح حال استاد محمد سعيد مشعل
و اثرات ديگريكه به 25 اثر مي رسد. اقاي مستمند غوري حدود هشتاد مقاله علمي تحقيقي دارد كه تمامأ از اصالت اكادميك بر خوردار اند .
تغريظ ها
- تغريظ بر كتاب تعليم و تر بيه زن از نگاه اسلام اثر مولانا عبدالرحمن غوري دو بار چاپ شده است.
- تغريظ بر مجموعه آثار مولانا عبدالطيف رازي چاپ 1388.
- مقدمه بر اشعار مولانا شير احمد هريوي 1389.
نتيجه و حرف اخير
حاجي مولانا غوث الدين مستمند غوري يگانه شخصيت علمي ، فزهنگي ، تاريخ نويس و محققي است كه در بوستان غور چشم به جهان گشوده و در سال روان 53 سال عمر با فيض اش را سپري مي نمايد ، او نه تنها به ولايت و مردم غور افتخار آفريده ، بلكه كار هاي علمي او مايه مبالات و مباهات غور ، هرات ، افغانستان و منطقه است وي اكنون رئيس محكمه ديوان امنيت حوزه اول هرات بوده وداراي رتبه علمي قضاوت پال( پوهندوي) مي باشد او در كارش قاطع ، قانون مدار و استواراست ، سر سخت پابند حاضري بوده و درسال 1389 بيشتر از 400 دوسيه نسبتي را با فيصله نهايي جمع بندي نموده است كه اين مأمول در همچو اداره اي در شرايط كنوني بي نظير است .
اين بود مروري كوتاهي بر شخصيت استاد مستمند غوري افتخار قلم بدستان غورو هرات ، تا شخصيت ديگر و فرصت ديگر .
حزين يار
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور