آرشیف

2015-1-22

عبدالکریم تایب شریفی

پیش زمینه های رسیدن به وحدت ملی : که هنوز در افغانستان شکل نگـرفته است

 
 

E-mail:  taebsharifi@yahoo.de

وحدت ملی لباس یا کالای نیست که مردم یک جامعه بان اراسته ګردد و یا با شعار ونصیحت متجلی ګردد و یا کسی که اصلا زاده روح و روان ، احساس و تفکر مردم نباشد و از بین توده مردم برنخواسته باشد ، بیاید و بناحق ، نمایندګی از خواسته های برحق شان نماید و خود را ممثل وحدت ملی خطاب نماید .
 
همان طوریکه یک زمین قبل از بذر باید  اماده ګردد تا تخم را بپذیرد و بعدا به موقع بان رسیدګی شود تا تخم بذر شده رشد و نمو کرده و اماده حاصل ګردد . یک کشور هم در محدوده مرزهای جغرافیای خویش با جمعیت که در ان وجود دارد هویت اش تعریف میګردد و ملت است که هویت ان سرزمین را میسازد .
 
در کشوریکه مردم ان هنوز احساس شهروند  بودن را نکنند پس برای ان کشور هنوز بستری برای ملت شدن بوجود نیامده است و زمانیکه مردم یک سرزمین خود را بعنوان یک ملت واحد احساس نه نمایند ٬ جای برای منافع ملی ٬ مصالح ملی و ملاحظات ملی باقی نمی ماند و بطور طبیعی دستخوش اهداف ازمندانه سیاسی ٬ نظامی و اقتصادی کشورهای همسایه و منطقه  میګردد  ٫
 
در ګستره ٔ تاریخ هویت های ملی  و یکپارچګی ملی ، خیلی از کشور های جهان به مفهوم واقعی ان شکل ګرفت و بسترهای مناسب شکل ګیری وحدت ملی بصورت طبیعی و خود جوش برای شان فراهم ګردید ٫
اما با کمال تأسف این بسترها و پیش زمینه ها در سرزمین ما ایجاد نشد ٫
 
سرزمین ما  با حاکمیت طولانی فرهنګ قبیله و قبیله سالاری که  تمام هست و بود ش را بطور مطلق بخدمت ګرفته بود به شوره زاری بدل شده بود که قابلیت ها و ظرفیت های لازم ملت شدن را نه تنها از ان ګرفته بود بلکه جلو رشد وتوسعه دیګر زبانها و فرهنګ ها را بخاطر تفوق وبرتری زبان تنها یک قوم ، ګرفته و سد ساخته بود ٬ چنانچه ٬ نام کشور ٬ پول رایج ان ٬ سرود ملی ان  ،  نام ملت را وخیلی از نام ها و جا های تاریخی و فرهنګی٬
مناطق مربوط به دیګر اقوام و ملیت ها را ٬ مناصب و ا لقاب دولتی و نام های اداری کشور را بصورت مطلق به نام تنها یک قوم  منسوب ساخته بودند .٫
 
در همچو حالت فاشیستی روحیه شهروندی ٬ شکل ګیری ملت و زمینه های رشد تفکرات سالم که منجر به خطوط فکری ګردد که جامعه از ان تغذیه نماید و نسل جوان  کشور خود را بی نیاز از تغذ یه افکار صادر شده از بیرون احساس نماید دیګر  هر ګز وجود نداشت . همان طوریکه یک جامعه از لحاظ اقتصادی  
زمانی میتواند به پای خود بایستد که دارای تولید داخلی و از صنعت متکی بخود برخوردار باشد ، این روند در خصوص سیر فکری  نیز می تواند  کاملا مصداق داشته باشد .
 
اګر به دیګر جوامع نګاه شود ملت ها در نتیجهٔ کار های ګستردهٔ فکری ٬ فرهنګی و سیاسی شکل ګرفتند
و شخصیت های فکری ان جوامع مطابق به بافتها وارزشهای ان سرزمین فکر تولید کردند و جامعه را به اساس ان باورهای فکری و سیاسی شکل دادند و در بسا ازین جوامع این حرکت  های فکری زمینه را بصورت خود جوش برای ظهور یک ناجی ٬ که ترجمان واقعی افکار و احساسات و اهداف برحق مردم ان سرزمین باشد ٬ اماده ساخته است  و در پرتو همچو شخصیت ملی ٬ وحدت ملی هم به مفهوم اصلی ان بوجود اماده است ٬ بطور نمونه تلاش ها  و اثر ګزاریهای عمیق فکری و سیاسی ٬ شخصیت های چون علامه اقبال لاهوری ٬ جواهر لعل نهرو و ده ها متفکر دیګر در شبیه قاره هند  بود که ظرفیت ها و قابلیت ها ی مناسب    ساختار های  ملی را بوجود اوردند و در نتیجه  شاهد بروز رهبری قابل قبول و بر خواسته از متن خویش چون ګاندی فقید ګردید . بهمین ترتیب اګر کار های ګسترده و دوام دار فکری ٬ فرهنګی و سیاسی ٬ شخصیت های وارسته  و  نامور ایران نمی بود و نیاز های فکری مردم توسط انها سیراب نمیشد ٬ ان کشور هر ګز شاهد بروز  زعیمی چون خمینی فقید و تغیر مسیر تاریخ دو هزارو پنجصد ساله فرهنګ شاهنشاهی در خود نمیګردید . امروز کم کم در خیلی از کشور های جهان سوم ٬ احزاب سیاسی میخواهند جای اینګونه معادلات را پر نمایند که باز  عین فرایند پختګی فکری و سیاسی را لازم دارد .
 
یکی دیګر از فاکتور های وحدت ملی ٬ زبان است و وحدت ملی در پرتو یک زبان مشترک ٬ فرهنګ مشترک و تاریخ مشترک می تواند تبلور پیدا کند . در خیلی از کشور های چند زبانه ٬ مردم ان تنها بیک زبان مشترک ملی ٬ ګردن نهادند و راه وحدت و پیشرفت خویش را با کمال مطلوب  باز یافتند ٬ که دو کشور همسایه ٬ ایران و پاکستان بهترین نمونه های خوبی درین زمینه میتوانند با شند.  در حالکه رقم درشت جمعیت ایران را ترکتبار ها ٬ عرب ها ٬ بلوچ ها و کرد ها تشکیل داده است و فارس ها که زبان فارسی ٬ منصوب بانها میباشد و ساکنین دو ولایت از ولایات ایران را تشکیل می دهند ٬  زبان رسمی و مشترک همه ایرانیان است  .
همین طور در کشور پاکستان در کنار زبانهای پنجابی ٬ سندی ٬ پشتو و   بلوچی ٬ زبان اردو که متعلق به یک قوم اقلیت مهاجر میباشد ٬ زبان مشترک ملی پاکستان انتخاب ګردیده است .
 
 
اما از  انجایکه در افغانستان  لسان های پشتو ٬ فارسی دری ٬ ترکی ٬ بلوچی و  پشه ای …  زبان های  مادری اقوام و ملیت  های  ساکن کشور اند ٬ باید این حقیقت را پذیرفت که علی رغم یکصد سال بی توجه ای حکومت های وقت به زبان فارسی دری و سرمایه ګذاری بالای زبان پشتو ٬ با شلاق   جبر و اکراه  بر مردم ٬ تجربه نشان داده است که تمام تلاش ها بی حاصل بوده است و زبان فارسی دری بصورت خیلی طبیعی جای خود را در بین همًه اقوام افغانستان باز کرده و چنانچه نود درصد مردم به این زبان اشنا ای کامل دارند  .
 
مبالغه  نخواهد بود اګر ګفته شود ٬ صدها فرهنګ و لغت نامه ٬ ملیون ها جلد کتاب ارزشمند علمی ٬  تاریخی
و سیاسی  جه بصورت ترجمه و چه از طریق شخصیت های علمی و مذهبی و مفسرین و شعرای این حوزه ګسترده فکری و فرهنګی  که تا اعماق شبیه قاره هند ریشه دارد ٬  بااین زبان وجود دارد و امروز درکنار زبانهای زنده و علمی دنیا مطرح است .
زبان ترجمان راستین و واقعی یک فرهنګ ٬ تمدن و مدنیت می باشد ٬ زبان که نتواند نیاز های فکری  ٬ علمی ٬ سیاسی و دینی و اقتصادی ګویندګان خود را رفع نماید ٬ تابوتی بر سر شانه های مردم خواهد بود ٬ لذا با   توجه به مطالب فوق وتجربیات  کشور های دیګر در خصوص شاخص قرار دادن زبان ٬ مقوله اکثریت و اقلیت جمعیت ساکن یک کشور ٬  در ارتباط  به جوامع چند زبانه ٬  اعتبار خود را  از دست میدهد ٫
 
صاحب این قلم  اګر این ویژګی و برازندګی را در زبان یک دیګر از اقوام این سرزمین میدید ٬ حقا که از روی انصاف  بالای ان  انګشت میګذاشت و این حق را بان قایل می شد .
 
اما با تاٌسف که این انصا ف  ،  ده ها سال  است از بین مردم ما رخت بربسته است و تعصب قومی و زبانی به شیوه کاملا افراطی ان ، جای هرنوع قضاوت منصفانه را ګرفته است . تا زمانیکه این روحیه و طرز نګرش در بین قدرت مندان سیاسی جامعه ما  وجود داشته باشد ، وحدت ملی در سطح یک شعار برای همیش باقی خواهد ماند و امید پیشرفت اقتصادی و علمی را هم نباید  دیګر انتظار کشید و انګیزه توجه بمنافع ملی هم بوجود نخواهد امد .

 عبدالکریم   تایب شریفی   ـ المان