آرشیف

2014-12-3

استاد عرضی حسین

نامه ُ استاد عرضی حسین معلم لیسه ُ سلطان علاء الدین غوری

به پاسـخ نوشتهُ استاد غلام حیدر یگانه  زیر عنوان (( پدری که برادر عزیز ما شــــد ))
 
و  اظهار نظر های شاگردان دیروز لیسهُ سلطان علا ءالدین غور شخصیت های برجسـتهُ کنونی
 
استاد عزیز و محترم جناب استاد غلام حیدر یگانه ، اینجانب عرضی حسین معلم لیسه ُ سلطان علاءالدین غوری  که ازسال 1347 هجـری شمسی تا حال به صفت معلـم  در مکاتب مختلف معارف غور وبا میان مصروف شغل شریف معلمی هسـتـم  اخیراُ  نامهُ محبت آمیز شمارا دریافت کرده ام که در مورد این حقیر به قلم  توانای تان  رسالهُ را از طریق انترنت وجام وزین غور به نشـر رسانیده اید و به حسن نظر خاص خویش از نحوه ُ برخورد واخلاق و دلسوزیهایم نسبت به شاگردانم تقدیر فرموده بودید وسپـس این نامه مورد  لطف وشفقت خاص شاگردان دیروز لیسهُ سلطان علاءالدین غور ی و شخصیت های برازندهُ کنونی واستادان زمانه قرار گرفت وبا النوبه هر کدام ایشان در مورد بندهُ حقیر لطفها ی فراوان را روا داشتند که من حیران مانده ام که در برابر این همه بزرگواریها و غریب نوازیهای شان حالا درین پیرانه سر چه کاری را کرده میتوانم . اما آنچه مایه ُ افتخارم هست اینست که شکر الحمد ولله من نیز به بر کت تربیت سالم استادانم خود را خدمت گار معارف میدانسـتـم و با کمال دلسوزی مانند یک پدر مهربان رسالت خود را در برابر اولاد معارف تا حدی اداُ کردم و خدا را شکر گزارم که اندیشهُ تعصب های قومی ونژادی و مذهبی در ذهنـم هر گز نسبت به شاگردانم از همان آغاز شغل معلمی تا حال خطور نکرده است و من از شاگردان خویش واولیاُ محترم وبزرگوار ایشان درحق خود لطف ها و شفقت ها و  مهر بانی ها دیده ام که هیچ پدری از فرزندان حقیقی اش بیشتر ندیده است واقعآ  قلم هر گزقادر نخواهد بود تا از عهدهُ شرح این لطف ها وشفقت های مادی ومعنوی  بر آ یـد . برمن واقعا افتخاری بلند تر ازین نیست که امروز نهال های غرس شده ُ باغ و بوستان معارف را که من نیز به نحوی از انحاُ  درباغبانی و تربیه و تنمیهُ ایشان سهـم کوچکی داشته ام می بینم که به ثمر  رسیده اند وگلستان  معارف را زیب وزینت خاص داده رونق تازه بخشیده  اند و بیشترین ثمرهُ آنها  خوشبختانه نصیب معارف  شده  است.
حالا که متوجه میشوم که شاگردان دیروز لیسهُ سلطان علا ءالدین غوری امروز  استادان ، صاحب منصبان، کارمندان عالی رتبهُ دولتی و کادر های برجسته ُ علمی و فرهنگی و سیاسی ،شا عر ونویسنده در تمام ولایات افغا نستان و حتی درکشورهای ،هند، ایران، پاکستان، امریکا ، انگلستان،بلغارستان ، هالند، روسیه ، ترکیه وسایر کشورهای جهان عرض وجود کرده اند و درهرگوشه وکنار  جهـان افتخارات فراوان آفریده اند که مایه ُ  مسرت وخورسندی ملت ومردم ما شده است.
نور چشـمــم جناب محترم استاد  غلام حیدر یگانه وسایر نور چشـمان ، دلبندان وفرزندان شایستهُ وطنـم  ممنون لطف ها و شفقت های بیحد وحصر شما نور چشمان و دلبندان عزیزم  تاآخرین لخظات زنده گی خویش و حتی  در میان  گوربوده و خواهــم بود !   من همین اکنـون که مصروف نوشتن همین نامه هستم شدیدآ تحت تاُ ثیر محبت های صمیمانه ُ تک تک برادران عزیزم هسـتـم . هـر گز فراموش کرده نمیتوانم و هرگز قادر نخواهــم  بود که از صـد هـا گونه تحفه های عزیزانیکه  بعد ازینکه به مقامات و مناسب بلند دولتی وعلمی گماشته شده بودند هنوز هم معلم  قدیمی شان  را نه تنها که فراموش نکرده اند بلکه با اهداء وارسال نامه هاو تحایف نازنین شـان این حقیر را نوازش فرموده  اند .و خاطرات دورهُ شاگردی شان هنوز که هنوز است ومن پیر وزهیر شده ام پیش چشمانم جلوه گـری دارد و هرگز فراموش کرده نمیتوانم و بیاد همان خاطرات هر روز احساس جوانی مینمایم  وفقط بیاد وبرکت همان خاطرات زنده هســـتـم  وگاهـی هـم شرح این خاطرات شیرین شانرا متاُ سفانه که نوشته هم نمیتوانم .  
دلبندان ، نورچشمان  و چشـم وچراغ های وطن من ! هرگزخاطرات فراموش ناشدنی شما را  که در سال قحطی با  دلسـوزی و از خود گذری های تان که  بادادن استحقاقهای نان تان حیات صد ها فقیر وبینوا وتهید ست را از مرگ  نجات  داده اید  فراموش کرده نمی توانم . من از همان روزها وهمان دلسوزی های شما درحق مردم تان میدانستم که ذهن های سر شار تان شمارا بجای میرساند که من وملت تان آرزو داشتـیـم . من همان شور و وجـد ومحبت وعشق تان را نسبت به و طن تان در قلوب مملو از محبت تان احساس میکردم که مجنون وار در شعله های عشق به  وطن در قلب های تان موج  میزد و شب وروز به فکر ملت و  مردم تان بودید  ویک لحظه هم از یاد مردم غریب و بینوا فارغ نبودید وعشق تان و آرزوی تان آبرو وعزت وترقی ورفاه ملت و مردم شما بود و بس.
برادران عزیز چون استاد سعیدی ، استاد انور غوری، استاد  فگار زاده ، استاد اظهر ، استاد فرحمند، استاد ندا، استادغفور غوری، انجنیر اویانی ، استاد نصرالله طوفان،استاد سراج الدین سراج، استاد مدهوش، دوکتور شهاب ، دوکتور یعقوبی ، استاد محمود بی پروا،استاد اما ن الله ، استاد عبد الرووف گوهری ، استاد قاسم اعلم ، دوکتور محمد قاسم ، دوکتور محمد عمر لعزاد، استاد غلام رسول منش ، استا د محمد سرور خان ، استاد عبد الحی پیرزاده ،استاد عبد الغیاث عمری،استاد حسین علی لعلی، انجینر احمد ظفر،استاد عبدالصمد تایب ، استاد ،محمد دهقان ، استاد عبد الغفور تیمن ، استاد عبد الشکور دهزاد ،محترم موحد رحیمی ،محترم گزمان خان نایب،استاد نورمحمد، استاد غلام دستگیر سیبک ، دوکتور محی الدین خان ، استاد محمد عارف ، دوکتور محمود آزاد، دوکتور غلام نبی یگانه ، دوکتور زلمی نور زی دوکتور محمد عوض فراهی،داکتر قربان فکرت، استاد خالقداد فیروزکوهی، استاد نظام الدین نوری ، استاد گل احمد سر شار، محترم  عیدی محمد خان ،محترم انجنینر صاحب عبد الغفور کارزاد،محترم انجنیر تاج محمد زلال، محترم انجنیر غلام نبی، محترم انجنیر اعظم ، محترم گل احمد خان غفوری و محترم عبد الرووف خان غفوری ، محترم محـمـد امین خان و انجینر صاحب امیر داد ، استاد محمد صدیق خان ،استاد حضرت صمیم، استاد فضـل الـحـق فـضـل ،استاد عبد الرحمن خان استاد بسـم الله خان ،محترم محـمـد ها شـم خان محترم نور احمد خان نازنین محترم استا د محمد عمر خان، استاد محمود ساغری،محترم ماستر حسام الدین فیروزکوهی و غیره برادران عزیز که نتوانستم نام های مبارک شا ن  را زیب نامه ام سازم و هـکـذا آنعده بزرگواران راکه  من با ایشان معرفت نداشته ام ولی ایشان در مورد من به بزرگواری شان ابراز نظر فرموده نظر لطف شانرا شامل حالم نموده اند صمیمانه سپاسگزارم مانند جناب محترم عبدالقدیر علم ، محترم نعمت الله ترکانی،نظری آریانا ،عبید الله عبید،انجنرصاحب اویانی وجناب رفیعی صاحب … من همیشه مـرهــون لطفـهـا و شفقـت های بی پایان شما ، اقارب شما و اولیاُ بزرگوارتان وجمله مردم مهمان نواز وقدر شناس ولایت غور هستـم که در لحظات  حساس و دشوار د ســتـم را گرفته اید و از مشکلات فراوان روز گار نجاتم داده اید به حق شما شب وروز دعای خیر مینمایم  واز بارگاه خالق لا یزال سرفرازی شمارا که مایهُ افتخار وسرفرازی شخص خودم هست  استد عا دارم . و ازخداوند پاک بسیار راضی هسـتـم که  به لطف بیمـثا لـش برایم این افتخار بزرگ را که همانا کسب رضایت خاطر شما  دلبندان ،ونوردیده گانم و اولیاُ محترم تان هسـت کسـب کـرده ام  که بدون شک هـرگز در زنده گی ام آرزوی دیگری با لاتر ازین نداشته ام  وفکر میکنم بر همه آرزوهای زنده گی ام نایل آمده ام.
زیرا از صد ها  خاطره ام یکی این است که محترم الحاج میرزا شهاب الدین خان  که پدر دوکتور شهاب  یک تن از اولیاُ شاگردانم میباشد  وقتی همراه با فا میل ایشان که والدهُ داکتر صاحب شهاب  از سفرپر میمنت زیارت حج بیـت الله الحرام بر گشتند و من به دیدن شان رفته بودم ایشان بعد از ملاقات در حالیکه اشک از چشمان شان جاری بود گفتند : استادعزیز من در ایام که مصروف زیارت بیت الله شریف بود م به حق شما واولاد تان دعا کردم  راستی من در حالیکه شدیدآ تحت تاُ ثیر روانی این حادثه قرار گرفته بودم  و اشک شادی از چشمانم جاری بود با خود وقلبم گفتم  بزرگواری شما هست . سپس دانستم که ایشان نسبت به من چقدر مخلصانه محبت دارند.  
بدین وسیله میخواهـم  مراتب سپاس فراوان خویش را به پاس قدر شناسی بزرگواری شما بزرگواران وقدر شناسانرا با این قلم کوتاه  ونارسا درین مختصر بنویســم و ابراز امتنان نما یم  و برای تک تک شما واهل بیوت و فرزندان و دلبندان تان سعادت و سر فرازی دارین را  از با رگاه  رب ا لعـزت تمـنـاّ نمایــم  و برای همیش ممنون لطف ها و ارجگـزاریهـا ی فراوان شما  بزرگواران و صـد ها برادر عزیز دیگر که نامهای مبارک ایشان  درین نامه ُ کوتاه مرقوم نگردیه بوده ، هسـتـم و خوا هـــم بـود.

با عرض احترام  واخلاص
 عرضی حسین معلم لیسهُ سلطان علاءالدین غوری