آرشیف

2015-6-22

رستم پیمان

مهره هـــــــــــای سوخته

اوضاع و احوال حال حاضر  جهان عرب گویای این حقیقت است که مهره های دست نشانده غرب در جغرافیایی سیاسی اعراب دیگر  ارزش داد و ستد را ندارند و باید که از  صحنه سیاست کنار گذاشته شوند. 
   قذافی بیش از چهار دهه است که در کرسی ریاست جمهوری لیبیا فرش پهن کرده، حسنی مبارک حدوداً سه دهه است که بر گرده های مصری ها تحمیل شده و اهل سعود هم از زمان عرض وجود نمودن جغرافیای سیاسی بنام " عربستان سعودی" حاکمان بی چون و چرای این مملکت بوده اند. اما و اما از زمان آغاز شورش های گویا خود جوش مردمی از شاخه شمالی آفریقا سوال های متعدد در اذهان آنهایکه نسبت به این چنین موضوعات حساس اند، ایجاد شده که یکی از پر دغدغه ترین سوالات این  است :  چرا حامیان غربی این دول در طول و عرض چندین دهه از موجودیت این دول مستبد و دولتمردان منفور  با تمام توان در مقابل خطرات که از آدرس مردم و دول خارجی به آدرس آنها نشانه میرفتند، حمایه نمودند؟ ولی حالا گذشته کاملاً فراموش شده و قرار است که قصه های جدید و متفاوت برای سرنوشت آینده  جهان عرب با قهرمان های متفاوت اما عابر همان پیاده رو که بن علی و مبارک رفتند و دیگر ها هم مانند قذافی، ابن سعود، ملک عبدالله، محمود عباس و… دارند حالا میروند، نبشته شوند.
   مطمئناً هر کسی جواب برای این سوال دارد که طبعاً این جواب ها فقط یک جواب نخواهند بود چون هرکسی را دیدگاه است متفاوت نسبت  سایرین.
   در گذشته ها این نظر غالب بود که غلام ها تا زمانی برای  بادارها و سردارها غلام خواهند بود که خودی غلام، غلامی را قبول کنند و حلقه غلامی را در گوش  نگهدارند. اما امروز بر عکس، با وجودیکه غلام ها با گذشت زمان  بر علاوه که مصمم برای انداختن حلقه غلامی از گوش نیستند بل حلقه های بیشتر غلامی را در گوش  می آویزند ولی این بادار ها و سردار ها اند که شرط و شروط بیشتر از بیش و پیش وضع میکنند و از غلام ها بر علاوه آویختن یک حلقه و چند حلقه در گوش، خواستار رفع نیاز های اند که حتی از حدود و ثغور توان آنها  هم خارج اند. یکی از مهمترین و اساسیترین خواستهای باداران و سرداران، موجودیت محبوبیت غلام ها در قلوب مردم است و با تمام توان از همه قدرت های مادی و معنی استفاده میکنند تا به این خواست شان جامه عمل بیپوشانند ولی اوضاع و احوال حال حاضر جهان گواه این حقیقت اند که جایی برای محبوبیت و مقبولیت غلامان حاکم نما در قلوب مردم جر نشده و هر لحظه احتمال میرود که کوچکترین حادثه باعث برانگیختن شور مردم گردد و مردم هم کاری کنند که تمام سرمایه گذاری های باداران و سردارن ضرب صفر شده و حکام بر مسند قدرت های جهان عرب تکیه زنند که نتواندد مانند غلامان حال حاضر خدمت دربار و درباری ها را کنند. 
   حسنی مبارک رئیس جمهور مخلوع مصر از زمانی رسیدن به کرسی ریاست جمهوری  عهد خدمت برای غرب و اسرائیل بست و سیاست های غرب گرایانه، اسرائیل پرستانه و فلسطین ستیزانه انور سادات خلفش را پیروی نمود و حتی پا را از گلم که سادات با امضای قرارداد صلح با اسرائیل در کمپ دیوید پهن کرد، فراتر گذاشته وبر علاوه که در سیاست های داخلی گوش به فرمان های خارجی داد و دست غضب بر سر آنهای کوبید که خلق خوش با سیاست های غرب و اسرائیل در منطقه نداشت، در سیاست خارجی هم پیرو واقعی سیاست ها واشنگتن و طل آبیب لقب گرفت که بزرگترین نمونه آن اتحاد مصردر جنگ علیه فلسطین و فلسطینی ها با اسرائیل است. در این جنگها، مصر بر علاوه که دست جسد از پا در آمده فلسطینی هار نگرفت تا به اصطلاح ما افغان ها کاری جوان مردانه کند، در دیوار خویش را بر روی فلسطینی ها بست تا سریعتر از پا در آیند.
   بن علی در تونس و قزافی هم در لیبیا با وجودیکه کاری نکرد تا مانند حسنی مبارک اعتماد دوستی غرب و اسرائیل را  کسب کنند اما جرئت کاری را هم نداشتند تا حب مردم و عضب غرب و اسرائیل را بی شورانند. قزافی مرد احساسات و عواطف بود گاهی در مکانی غیبت غرب را میکرد و گاهی در قصر شالیزه پاریس خیمه صحرایی اش را به نماد فرهنگ عربی می آویخت و گاهی خویش را رهبر انقلاب و انقلابی میپنداشت. انقلابی که برای همه بیگانه بود و کسی نمیدانست که در کجا گل  این انقلاب  به آب رفته است.بن علی میلون ها دالر در حسابات خویش هایش وارز نمود اما وجودش دررأس حکومت ناپایدار نعمتی بود آماده در طاق بالا برای روز مبادا تا  در روز موعود مثال باشد برای سایرین که مثالی هم شد و با خلع ید او از قدرت، سایر همردیف های او که دیگر همه سوخته بودند از قدرت خلع شدند و همه در کنار بن علی به ذباله دانی تاریخ رفتند.
   در سایر کشور های عربی هم دول و دولتمردهای که حبی در قلوب مرد شان داشته باشند، نیست. اکثر این دول ها دولتمردها سالهای سال است که بر گرده های مردم تحمیل شده اند. اخبار مبین بر شورش های مردمی از کشور های یمن، اردن، بحرین و الجزایر هم گاهی مخابره شده و میشوند اما که گویا این شورش ها جدی گرفته نشده بل باداران و سرداران منتظر نتایج شورش های مصرو تونس نشسته اند تا بعد از آن سرنوشت بحرینی ها، یمنی ها، الجزایری ها، اردنی ها و حتی سعودی ها را  تعین کنند.
   میخواهم که این گفتار نه چندان سنجیده را با این کلام اختمام بخشم که تاریخ فقط یک تاریخ نیست بل تاریخ میتوانند همه چیز شود آنچنانیکه است و اگر تو میخواهی که مبارک، بن علی، و  قزافی ثانی نشوی  و یا همسرنوشت های آنها نباشی پس کار کن که اینها نکرده اند و کاری نکن که اینها کرده اند.