آرشیف

2015-6-22

رستم پیمان

باز رفتی و رفتی ز خــویــش

آتش زدی سوخته ها را
فروختی فرش زیر پارا
 
باز کردی کردار پیش
باز رفتی و رفتی زخویش
 
کرزی و کوچی و سیاف آنست که بود
 مردم بهسود بیکس و بی هست بود
 
بهسود و بامیان چی شد؟
اعتصاب آب و نان چی شد؟
 
کاه و ِگل، ِگل کند جاده را
جاده مردم همسایه را
 
نیلی و ورث، جز این وطن نیست؟
باچه بامیو، گل این چمن نیست؟
 
تو که رفتی، برو ز کنار مردمت
مردمت منفور ز شاخ و پا و دُمَت
 
دست مردم جمع در دامنت
حق مردم شا سُوار گردنت
 
این امید را مده بر باد هیچ
 تا نَشد، قصه ما در تاپ و پیچ
 
مردمم بیسواد توده است
حق مردم بر گلویم بسته است
 
عهد بسته ام با خدای خویش
تا زنده ام عهدم  رود پیش

 
 
رستم پیمان
دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل
www.andishaha.blogfa.com