آرشیف

2015-2-5

ناصر فیروزی

فـــــرق بین شاه شجاع درانی و امیر عبدالرحمن خان چیست؟

 چرا یکی خائن است و آن یکی دیگر قهرمان؟

شاه شجاع درانی منفور ترین چهره در تاریخ افغانستان معرفی شده است. او را انگلیسی ها بعنوان شاه مستقل افغانستان بر اریکه قدرت نشاندند. سر انجام توسط خیزشهای مردمی از کشور همراه با انگلیسی ها به هند بریتانوی گریخت. پس از آن تاریخ هرکس در افغانستان به امارت و ریاست جمهوری رسیده برای اینکه خود را ملی نشان دهد بر شاه شجاع تاخته او را نوکر و دست نشانده انگلیس خوانده است. حتی در بین افراد پایین تر از امیر و رئیس جمهور هم این رسم بوده. هر سیاست مدار، دانشمند، هنرمند، ناسونالیست و ملیگرا وقتی خواسته خود را وطن دوست  و ملی نشان دهد چند دشنام نثار شاه شجاع میکند.
جرم شاه شجاع چی بود که اینهمه مورد تنفر است؟
مورخ نامی کشور مرحوم میر محمد صدیق فرهنگ در " افغانستان در پنج قرن اخیر " می نویسد:
بنا براین کپتان وید مامور سیاسی انگلستان در لودیانه در بین شاه شجاع و دشمن سابقش رنجیت سنگ واسطه شده با پادر میانی او موافقتی عقد گردید که به موجب آن شاه آماده شد تا در بدل کمک رنجیت سنگ از حقوق افغانستان بر پشاور و مضافات آن صرف نظر کند. پس از طی این مقدمات، شاه شجاع در فبروری 1833 در راس لشکر سه هزار نفری که از مردمان مختلف افغان و غیر افغان تهیه کرده بود ، بعد از حصول یک اندازه وجه از تجار و مبلغ نیم میلیون روپیه هندی از میران سند، از طریق درّه  بولان به سوی قندهار روانه شد.
بلی این جرم شاه شجاع است یعنی صرف نظر کردن از حقوق افغانستان بر پشاور و مضافات آن. یعنی شاه شجاع استقلال کشور را معامله نکرده بلکه اگر میتوانست پایه های قدرت خود را محکم کند پادشاه یک کشورمستقل بود. البته نظر همه مورخین در باره شاه شجاع تقریباً یکسان است.
بر گردیم به یکی دیگر از امیران کشور یعنی امیر عبدالرحمن خان. این امیر هم مثل بسیار از کسان دیگر متوصل به قدرت خارجی شد. پیمانی با انگلیسی ها بست که بر اساس آن از هر آنچه شاه شجاع گذشته بود او هم گذشت. علاوه برا آن از بسیار موارد دیگر هم گذشت تا به قدرت برسد.
1 ) فيصله اي که با امير محمد يعقوب خان و امیران قبل از آن  در باره سرحدات شرقي افغانستان به عمل آمده بود به اعتبار خود باقي خواهد ماند.
2 )علاقه هاي پيشين وسبين تحت تصرف حکومت انگليس باقي خواهد ماند.
3 )  تمام قندهار زیر فرمان فرمانروای دیگری خواهد بود.
4 ) پادشاه افغانستان به استثناي دولت انگليس ديگر با هيچ حکومتي خارجي ديگرنمي تواند روابط ساسي داشته باشد. به معنای دقیق تر و واضحتر استقلال نداشته و سیاست خارجی آن بدست انگلیس است. به این ترتیب افغانستانی که  استقلال ندارد میشود یکی از مناطق تحت کنترل انگلیس.
پرسش این است چرا فروش استقلال کشور توسط عبدالرحمن خان با سکوت از طرف مورخین و سیاست مدران روبرو میشود.؟ اگر فروش استقلال کشور مهم نبوده پس چرا بدست گرفتن دوباره آن توسط نواسه عبدالرحمن خان یعنی امان الله خان اینقدر مهم است؟ که آنرا جشن استقلال نامیده و از این کار فرخنده همه گروه ها بر خود میبالند.
 امتیازات بیشماری که امیر عبدالرحمن خان به بریتانیا داد در مقابل آن برای سرکوب مخالفان خود پول و جنگ افزار از انگلیس گرفت.  در سال 1880 م  انگلیس به عبدالرحمن خان  پنجصدهزارروپيه پول نقد وصدها عراده توپ وهزاران ميل تفنگ ودر هرسال 18 هزار پوند به او کمک مي کردند. با اين کمکها امیر توانست ودر مدت کمي تمام افغانستان را تحت سلطه خود در آورد.
بعد از امضاي اين معاهده بين دولت انگليس وعبدالرحمن موجي از اعتراضها ومخالفتهاي مردم ومجاهدين افغانستان بالا گرفت. از نظر آنها امیر نه تنها برضد آنهبود بلکه همکار ودوست درجه يک انگليس محسوب مي شد.عبدالرحمن نيز با شدت هرچه تمامتر مخالفان خودرا سرکوب عده اي ازآنهارا به قتل رساند وعده اي را زنداني کرد وعده اي را نيز فراري به خارج از کشور ساخت. عبدالرحمن خان با پول و جنگ افزاری که در قبال فروش استقلال کشور بدست آورده بود به استخدام مزدور پرداخته جنایاتی در کشور آفرید که در تاریخ کشور بی سابقه است.
وقتی دقیق به قضایا نگاه میکنیم متوجه میشویم  پروند جنایات عبدالرحمن خان صدها برابر سنگین تر از شاه شجاع است و همینطور خیانتهای او به کشور و مردمش صدها برابر است.
حال پرسش این است چرا در تاریخ کشور این همه از خیانتهای شاه شجاع سخن رفته اما در باره خیانتها و جنایتهای بیشمار عبدارحمن خان سکوت شده؟ با وجود اینکه خیانتهای امیر عبدالرحمن خان صدها برابر شاه شجاع است اما از او تمجید میکنند.
از بخت بد شاه شجاع  پس از معامله با انگلیس نتوانست پا برجا بماند و قدرت به دست دشمانش افتاد. این دشمنان میدان دار صحنه تاریخ شدند هرچه دل شان خواست برای شاه شجاع گفتند. شاه شجاع یا در کشور نبود یا مرده بود و نمی توانست از خودش دفاع کند. این امیران پس از شاه شجاع در مورد دشمنان دیگر خود هم همین رویه را در پیش گرفتند بخصوص در مورد رغیبانی که همتبارخود شان نبود.
 اما امیر عبدالرحمن خان این بخت را داشت که در معامله و فروش استقلال کشور دشمان داخلی خود را تارمار کند و سه نسل میدان دار صحنه کشور باشند. در دوره  او و فرزندش امیر حبیب الله خان  بر تمام امور سلطه داشتند و  تا توانستند تاریخ کشور را بنفع خود تحریف کردند. به حدی در این کار و تاریک کردن فضای کشور پیش رفتند که این تحریفات جزء تاریخ کشور ما شده . فقط در زمان امان الله خان کمی فضا باز تر شد. پسانها که قدرت از خاندان عبدالرحمن خان خارج شد باز هم همان فضای تاریک در کشور حکم فرما بوده، تحریفها و تمجیدها ادامه داشته و حالا هم دارد.
امروزه بعضی ها آنچنان از کسب استقلال کشور توسط امان الله خان سرصدا میکنند که گوش فلک کر میشود. اما همان افراد آنچنان در مورد فروش استقلال  کشور توسط پدر بزرگ همان امیر امان الله خان که عبدالرحمان خان باشد سکوت میکنند که هیچ کس از خود نمی پرسد این استقلال را کی فروخته بود؟
  مردم افغانستان بخصوص افراد آگاه کشور باید این تضاد ها را حل کنند. تا این تناقضات حل نشود که کی خائن است و کی خادم ما مردم همچنان سردرگم خواهیم بود. شاید ریشه بسیاری از مشکلات و بدبختی های ما در همین مسائل  باشد. اگر این فضای تاریک کشور همچنان ادامه داشته  باشد طبعی است افرادی پیدا شوند مردم را بازی داده و به دنبال خود با ناکجا آباد ببرند. همین وضعیت که امروز ادامه دارد و هیچ کس از آن راضی نیست.
 
Nasserfiroozi_se@yshoo.se