آرشیف

2015-5-15

استاد فضل الحق فضل

شنیدم اینکه آزاد از جهان رفت

شنیدم اینکه آزاد از جهان رفت 
همان نستوه مرد کاردان رفت 

غمش بشکست قلب دوستانش 
شنیدند تا که میر کاروان رفت

به سوگ و ماتمش هر جا فغان است 
ز دیده اشک چون آب روان رفت

تن مجروح او در گور دفن است 
ولی روحش فراز کهکشان رفت

غمینم اینکه قلب پر ز مهرش 
ز سنگر تا به مدفن خون چکان رفت

کنون در ماتم و اندوه "آزاد" 
فغان ها تا به اوج آسمان رفت

دریغا!  اینکه در لحظات دشوار
وطن را مرد جانباز زمان رفت

رهین حسن خلقش خلق عالم
عجب کاین همدم پیر و جوان رفت

به ذهنش حب میهن کرده منقوش 
پی دین وطن با نقد جان رفت

پیامی روشنی بنوشت از خون 
به آن نسلی که در این ره توان رفت

به نقد جان خرید آزاده گی را 
به عزت همچو مردان جهان رفت

خداوندا!  ببخشایی به احسان 
که ما را صبر طاقت همزمان رفت

دل مام وطن مملو زخون شد 
که او را پور مردی قهرمان رفت

خداوندا!  به فضل بی مثالت 
ببخشایش که او بس ناگهان رفت

به احسان خداوندی یقین است 
که او اندر بهشت جاودان رفت

گرت روش کنی قلب و ضمیرت 
یقینا هر کجا خواهی توان رفت

استاد فضل الحق فضل
شهر فراه 25 ثور سال 1394 ه.ش.
این پارچه به مناسبت شهادت نا به هنگام محترم سمونوال زین العابدین آزاد در ولسوالی پسابند سروده شده است. برای کلیه دوستان، عزیزان، اقارب، بازمانده گان و فامیل محترم و داغدیده شان از بارگاه رب العزت صبر جمیل و برای شهید فقید اجر جزیل را تمنا دارم.