آرشیف

2014-12-12

استاد احمد ندیم غوری

شكايت از موجوديت فساد در معارف

اي معارف چه بلا آمد توهم فا سد شد ي
بسته مكتب و معارف جاهل وجامد شدي

علم وعرفان صفرگرديدازخيانت وفساد
بر معلم بيرحم و ظا لم و مستبد شدي

عرضحا ل يك معلمست محروم ازحقوق
عقده گشايست وگرنه حامي مفسد شدي

برگ ريزان خزان آمد مويم گشت سفيد
زير بار محنتم برحال من ساكت شدي

روزگاري هرمعلم زحمت ورنج و عذاب
ازمعا ش وامتيا زكم بمن غاصب شدي

درس تعليم بنسلهاي وطن جرمگنا هست
خار چشم بيقدرقيمت توبمن حاسدشدي

ازفشارقرض محزونم به دربار ي رئيس
فقر ميكاهد مرا هرروز مشاهد شدي

طعنه ميزنند مرا فقيرو قرض دارم چنان
اي وزيري محترم گرسنه ام راكد شدي

عده اي فاسدبقدرت ضدي فرهنگ و هنر
دشمني علم ومعارف اند تو عامد شدي

از وكيل ورئيس ومعين دارم گيله ها
ازفريب وعدها يت كاربونيك اسيد شدي

نيست معيارعمل ازمشكل و كارم مدام
ميخورم اكسيدكاربن ناظر،تفتيش شدي

واسطه داران برشوت منصب ريفرم شوند
اهليت جرم بر من تو مجاهد شدي

صرف گرگذشت عمرم به تعليم آخرالا مرم
گدا آه افسوس برمعلم ازمعاش عاجز شدي

معاش يكماه وزيرووكيل ازسال معلم زياد
اي عدالت تو كجا رفتي چرا فاقد شدي

مدت سالهاست بتعليم روزگارم گشت سياه
من سبكدوش وظيفه برسرم طالب شدي

 

فوق رتبه بودم ومعاش من است ششهزار
از رتب وامتيا ز خواها ن تقاعد شدي

پيش هرمامورومدير ورئيس كردم عرض
عرض بيرشوت نشايدازبرم غايب شدي

وكيل ورئيس ومعين فكر شان زوروفساد
هراداره عرض ميكردم ولي ناشد شدي

منكه بدبختم ندارم پول و زوروواسطه
گوش كرداردفساد عياش هم قاصد شدي

وزيرورئيس و وكيل قوم گراي ميكنند
فكراستهزابه يا د ت زودمخا طب شدي

ترس تروريزم ومافيا بران خد مت بكن
گشت قانون زيرپا يت شيخ يا ذاهد شدي

بدون رشوت به معارف غلامي كي توان
جيب من تهي زدالربرسرم ضابط شدي

هرطرف دويدم حقوق خواستم عرضحا ل
ازحقوق وامتيازمن چرا؟صامت شدي

محترم قدرت وفساد در معارف واسطه
هرقوماندان مكتب معاش توراكب شدي

مدت سالهاست اسيري دولت ومخالفا ن
معاش ورتب برايم مرمي و راكت شدي

جنگ فسادواعتياد مكتب وتعليم بسو خت
حال من داري تماشارهبري كاذب شدي

مرگ معلم وشاگرد برتروريست افتخار
كادرفساد وخيانت خوب محاسب شدي

تاهمين معاش نا چيزرابگيرم شر مسار
بيقرارخرچ خانه برق ومصارف شدي

درمعارف رشوت و واسطه بيداد ميكند
از رتب وامتياز بالاي من غالب شدي

بررئيسان و وكيلان است اين با زار گرم
تقسيم قدرت بنزديكان خودراتب شدي

پول تخصيصات وپروژه هابودسهم رئيس
مافياي قدرت وفساد بران ممد شدي

دست دعاست خدايا! كاخ ظلمت بشكند
درمعارف بي عدالتي چنان واجد شدي

سرنگون فاسدو طوغيانگر زمعارف نشد
خون يتيم بيوه زنريختي مواظب شدي

انفجارو انتحار در مكتب از جنگ از فساد
ذورق شكسته درطوفان مصائب شدي

علم وعرفا ن گشت بازيچه بد ست ما فيا
جهل ظلمت حاكم وبدنام مضاحك شدي

معيارقدرت مطرح درمعارف زور چور
ازفساد ميراثي چوكيهاموزائيك شدي

تابكي قدرت پرستان رهبر و حاكم بزور
مافياي جنگ فسادحاكم وعابد شدي

طفل كارگرودهقان ازمكتب و تعليم بدور
برتروريستان قدرت گودي ساجق شدي

درجهان ازرمز رسواي قدرت و فساد
گشت آلوده معارف ازچه روساعدشدي

اين بيان رئيس دولت اگر بشنوده ايد
ترس ازخد! كنيد شرم و حيا قاعد شدي

(فاسدان داخلدولت معاف ازجرم جنگ
فاسدان خارجي معافترند صادق شدي)

(بيطرفان وضعيفان فاقدازحقوق شان
جايشان زندان ظلمت ظالم وعايق شدي)

رشوت وفسادحرام خونملت مي خورند
تابكي درعيش قدرت وفساد ناطق شدي

گرمعلم است محروم از حقوق وامتياز
اينهمه محروميت در قيد شرايط شدي

بحران ترياك با قدرت پرستان فسا د
كاسه ليسان معارف رابخودواجدشدي

سيرازحال گرسنه ها خبر داشتي اگر
وزيرو وكيل بارئيس بفكر خود شدي

طفل بيمارو پريشان معارف درخطر
كودك خوارو يتيم دشمنان ساقط شدي

از شكايت فقرو مشكلات نميگردد حل
اي معلم ازسياست مظلوم وزايد شدي

حاكميت نيست درغور ظلم فسادستم
حكومت جنگسالاران تازي بساجدشدي

پيش جنگ افروزورئيس معلم ناتوان
پيش طالب و قومانان گربه خالدشدي

قدرت تنظيم وگروه در معارف كارگر
ازبراي انتخابات روزها شاهد شدي

چوكي گراي تصاحب كردن قدرت بود
پايگاه جنگ و تروريزم مساعد شدي

جنگ ترياك فسادعامل آن زورآوران
بيسوادماند مردزن رئيس معارف شدي

آتش فساد وجهل فرهنگ معارف بمرد
ازنقاب چهره براطفال عجايب شدي

طفل امروز مانده ازتعليم درس وتربيت
ازفساد وواسطه صاحب عوايد شدي

تاهمين نظام فاسد است معارف درخطر
وزيرووكيل ورئيس ازفساد جالب شدي

آه وافغان ضعيفا ن داد و بيداد زنا ن
محروم ازآزادي اند خاين مساجد شدي

درميان جنگ قدرت وفساد سوختيم نديم
زورواسطه بلاگشت قا تل وغالب شدي