آرشیف

2015-1-13

شیرین نظیری

زنده گی نامه و آثــــــــــــــــــــــار دستگیر نایل

 

زنده گی نامه و آثار دستگیر نایلزنده گی نامه و آثار دستگیر نایل

 

دستگیر نایل در سال 1326 هجری خورشیدی در ولسوالی نهرین ولایت بغلان بدنیا امده است .دوره ابتدایی مکتب را در نهرین، متوسطه را در بغلان وعالی را در دارالمعلمین کابل در سال 1347 به پایان رسانیده ودوره ء عالی انرا در انستیتوت سید جمال الدلدین افغان درسال 1360 به پایان رسانید و.بنا بر دشواری های خانواده گی واقتصادی از شمولیت در دانشگاه صرف نظر نمود.
دستگیر نایل چون در خانواده ای روشنفکر واهل فضل وعرفان بزرگ می شد، درسنین جوانی به شعر وشاعری روی آورد.و اولین تجربه های شعر گفتن و مقاله نوشتن را در سال 1345 آزمود.خانه ء نیمه روحانی و روشنفکرانه ء دینی پدرش که در ان بزم مثنوی خوانی و بیدل شناسی آراسته می شد و در رواق خانه شان دیوان حافظ وبوستان وگلستان سعدی و صد ها جلد کتاب تاریخی وعرفانی و ادبی صف بسته بودند، و فانوس کلبه ء فقیرانه شان از روغن اندیشه این خردمندان و چراغداران معرفت ودانش روشن بود، نایل را به خواندن کتب تاریخی، ادبی و عرفانی ترغیب میکرد و هنر شعر و شاعری و نویسنده گی را برایش می اموخت.پس از خواندن چند داستان کوتاه از نویسنده گان معاصر افغانستان چون اسد الله حبیب ، اکرم عثمان و رهنورد زریاب به داستان نویسی هم روی اورد. نایل پس از فراغت از دارالمعلمین کابل، در سال 1348 به حیث آموزگار(معلم) در مکاتب مختلف ولایات افغانستان مشغول کار شد.که مصادف بود با زمان سلطنت محمد ظاهر شاه .اما در ان زمان، سالها ی سخت و اختناق اوری را پشتِ سر گذاشت.چون در شرایط نهضت روشنفکری و جنبش های ترقی خواهانه بزرگ شده و تحصیل کرده بود،روح سرشار جوانی و روشنفکرانه اش اجازه نمی داد که با ارتجاع داخلی و دموکراسی تاجدار شاهی سازگار باشد.لذا زبان سرخ انتقاد هایش از نظام ، سرِ سبزش را بباد میداد.با همین دلیل یکسال را هم دریک مکتب سپری کرده نمیتوانست.واز این ولسوالی به ان ولسوالی، تبدلش میکردند.در همین سالها بود که پدرش را که سرپرست و نان آور خانواده اش بود؛از دست داد از آن پس،فقر اقتصادی وسرگردانی های زیادی را همراه با تبعید ها وآزار حاکمان روزگار،تجربه کرد. در مدت پنجسال حکومت ظاهر شاه ،هشت بار فرمان تبدیلی گرفت و از این محل و ولایت،به ان ولسوالی و ولایت،تبدیل جزایی شد.فقط از سال 1353 به بعد که کودتای محمد داوود خان یکسال پیش صورت گرفته 
بود،مدت چهار سال را در لیسه ء مرکزی بغلان گذشتاند.در زمستان سال 1356 بود که باز جزایی به لیسه سنگبران اندراب تبدیلش کردند.اما پس از کودتای هفت ثور که مدیر معارف رژیم انقلابی! دوست شخصی اش بود،دوباره به مرکز بغلان فرا خوانده شد. نایل در سال 1348 خورشیدی با نوشتن یک نمایشنامه بمناسبت جشن استقلال که هنوز به نمایش گذاشته نشده بود ،بوسیله والی وقت، ( سلطان عزیز ذکریا) به سختی لت و کوب گردید وبه زندان انداخته شد.مگر با وساطت پدرش وچند متنفذ محل ازاد وبطور جزایی به یک مکتب ابتدایی دورافتاده اندراب تبدیل گردید. زمانی که ذکریا به سفر امریکا رفت،نایل از اندراب به لیسه نهرین امد.اما اینجا هم دیر نپایید وبه اثر شکایت مدیر لیسه ، جبرا به کابل اعزام و به باد غیس هرات تبدیل شد او به باد غیس نرفت و بجای ان ولایت تخار را با وساطت چند وکیل شورای ملی،پذیرفت و به تخار رفت.در سال 1350 با سرودن یک قطعه شعر طنز امیز که ولسوال وقت خواجه غار ولایت تخار و آمر مکتب را هجو کرده بود،به امر ولسوال (سیف الدین نظام بایانی) تحت الحفظ به مرکز ولایت برده شد. اما در این قضیه هم نایل از خود دفاع کرد و دوباره به وظیفه خود به خواجه غار برگشت.دستگیر نایل،از انجا که یک شاعر ملی و روشنفکرِواقعبین است،نمیتوانست حقایق تلخ وواقعیت های درد اور زمانش را تحمل نماید، لذا درد واندوه مردم را درقالب مقالات وشعرها وطنز هایش منعکس میکرد و از تفتیش عقاید و تهدید حاکمان وقت ترسی بدل راه نمیداد. در سال 1366 ش که در ولایت تخار بحیث رییس معارف کار میکرد، با سرودن یک قصیده ء انتقادی درهجو منشی کمیته ولایتی وقت ( نذیر احمد میهن پور) و والی وقت ( انعام الدین) ودیگر مسوولین استفاده جو و خیانتکار ولایت که در تمام تالقان پخش ونشر گردید،تحت تعقیب و باز پرسی شعبه تفتیش کمیته ء حزبی قرار داده شد.اما چون اسناد معتبر و شواهدی در دست نداشتند،اورا رها کردند.به اثر انعکاسات همین شبنامه بود که منشی کمیته ولایتی به مرکز خواسته شد و دیگر برنگشت.چند بیت ان قصیده چنین است:

آمد بهار و وقت گل و لاله زار، هم
مَی در پیاله ریز که آمد نگار، هم

 

منشی چو راه یافت درآغوش گلرخان
رشوت گرفت و خورد مَی خوشگوار هم

والی، ز بی کفایتی خود، خجل نشد
لت خورد و داد از کفِ خود، اعتبار هم

پنهان اگرچه کیسه ء مردم، تهی نمود
دارد هزار عیب دیگر، آشکار هم

آواره گشت از ستم ات خلق جوزجان
تاراج شد ز دست تو ملکِ تخار هم

این چند بیت هم در هجو منشی کمیته و مسوولین دولتی تخار است:

دوستان وه! چه روزگار رسید
بر رُخ آیینه، غبار رسید

حیف صد حیف ای تخارِ عزیز!
که ترا وقت خوار و زار، رسید

ای نذیر احمد، ای تو نحس قدم
با قدومت، چه روزگار ، رسید

امنیت رخت بست و جنگ آمد
تا که پای تو، در تخار رسید

در ماه اسد سال 1367 ش مرکز تالقان توسط مخالفان دولت از جمله حزب اسلامی گلبدین سقوط کرد و نایل همراه با عده زیادی از حزبی ها ومامورین دولتی در محلی بنام ( باغ ذخیره) در محاصره مخالفان قرار گرفت و مدت بیشتر از دوماه در انجا ماند که گرسنگی ها ورنج های استخوانسوزی را تحمل کرد و شاهد شهادت بهترین دوستان خود نیز بود..پس از گذشت دوماه ازمحاصره توسط یکی از دوستانش آزاد شده و به خواجه غار واز انجا به مزارشریف و سپس با خانوا ده اش که انها هم در شهر تالقان هنگام جنگ ها گرفتار مانده بودند، به کابل آمد.دستگیر نایل، خاطرات همین رویداد تلخ و فاجعه بار را درکتابی زیر نام( از خاطرات جنک وسقوط تالقان) که خود شاهد عینی این رویداد بود،بقلم کشیده که معامله گری های مسوولین حزبی و دولتی ولایت تخار و حکومت مرکزی که دوکتور نجیب الله در راس ان بود و شهادت داغ آفرین صد ها حزبی آتشین باور و وطن دوست را به همراه داشت، برملا ساخته است. دستگیر نایل نه تنها در حکومت شاه منتقد حکومت و نظام بلکه یکی از منتقدین جدی و بی هراس حاکمیت حزب دموکراتیک خلق هم بود که اشعار انتقادی و عدالت طلبانه از ان دوره هم فراوان دارد. موج خروشان جنبش روشنفکری چپ و راست و لیبرال در دههء چهل و پنجاه، نایل را متمایل به جنبش چپ ساخت .درسال 1346 بود که به جمعیت دموکراتیک خلق پیوست که پسانها (بنام حزب دموکراتیک خلق) یاد شد.از سال 1349 به بعد بنا بر تبدیلی ها ومجازات های پیهم وفقر جانکاه اقتصادی، رابطه اش را با حزب برید. درسال 1357 ش با بقدرت رسیدن حزب دوباره رابطه اش را برقرار کرد. اما در تمام دوران عضویت اش در حزب، بعنوان یک منتقد بی هراس و جسور باقی ماند.با سقوط دولت دوکتور نجیب الله در 1371 چون حزب منحل اعلام شد نایل هم بحیث یک روشنفکر متعهد و رسالتمند به زنده گی اش عادی اش ادامه داد. کار های ادبی وفرهنگی: دستگیر نایل.درسال 1359 ش، بنا بر دلایلل امنیتی به کابل رفت ودر انجا وظیفهء اموزگاری را در لیسه (عمر شهید) ادامه داد.در همین سال که اتحادیهء شاعران و نویسنده گان در کابل ایجاد شده بود،عضویت انرا حاصل کرد.طی سال های 1364 و 1366 دو عنوان کتابش یکی در زمینه داستان کوتاه بنام (ومادرحماسه آفرید) ودیگری درطنز بنام (خانه کرایی) ازجانب آن اتحادیه به چاپ رسیدند. در سالهای اقامت اش در کابل، شعر ها، مقالات، داستان ها و طنز هایش در روزنامه ها و مجلات معتبر کابل چون انیس، هیواد، ژوندون، آواز پیوسته به نشر میرسید.طی سالهای 1362 و63 ش در دو کانکور داستان نویسی که از طرف وزارت اطلاعات و کلتور وقت براه انداخته شده بود، جایزهء درجه دوم را بدست اورد. با شروع جنگ های داخلی مانند هزاران هموطن بی دفاع خود تن به مهاجرت اجباری داد و روز های دشوار و استخوانسوزِ مهاجرت را در اسیای میانه و در سفر به غرب، تجربه کرد.در سال 1997 که در استان خجند تاجیکستان مهاجربود،همکاری نزدیک و دوستانه با نهاد های فرهنگی و ادبی تاجیکستان داشت ومدتی هم درمکاتب ان ولایت تدریس زبان فارسی میکرد.که دریک کانکور ادبی، جایزه ای بنام کمالِ خجندی را نصیب گردید.او، در سال 1998 به کشور شاهی هالند پناهنده شد وتا سال 2007 در انجا زنده گی کرد.اما هیچگاه از مبارزه ء روشنفکرانه وعدالت خواهانه دست نکشید و دین خود را بمثابه یک انسان متعهد واینده نگر، برای مردم و نسل امروزی ، ادا کرد.نایل، روشنگری ذهنیت ها و فریاد عدالتخواهانه را وظیفه ی خود میداند و لذا قلم وقدم اش هیچگاه بی رنگ وبی حرکت نمانده است.درزمان حاکمیت خونین و جنایتکارانه طالبان با جمعی از روشنفکران مقیم اروپا شامل جبهه ای گردید که مبارزه ء جدی علیه حاکمیت خونین و ستیزه جویانه ء طالبان را می طلبید.اما این جبهه پس از سقوط طالبان و تشکیل دولت جدید به حمایت غرب، با خود خواهی های عده ای از رهبران آن فروپاشید .
. در هالند بود که در جشنواره بین المللی کتاب که از طرف بنیاد جهانی ژور نالیستان در اطریش دایر شده بود جایزه ی مطبوعاتی کتاب بنام فکری سلجوقی برایش داده شد. در سال های پناهنده گی اش در هالند،هم از روشنگری از طریق سرودن شعر و نوشتن مقاله وداستان وطنز دهها مقاله، طنز و داستان دست نکشید و هیچگاه درمبارزه با زشتی ها وبیعدالتی خود را خسته ودرمانده احساس نکرد.نوشته ها ونقد هایش درمجلات بیرون مرزی اقبال نشر یافتند. از جمله درهفته نامه « امید»چاپ کلیفورنیای امریکا ومجله « آزادی » در دنماک. درهالند عضو انجمن پاسداران فرهنگ اریانا وعضو هیات تحریر مجله فرهنگی ( نوروز ) وسپس مدیر مسوول نشریه ء فرهنگی سیاسی ( راه نو ) نیز بود.اکنون از سال 2007 به اینسو در کشور انگلستان ودر لندن زنده گی مینماید.دراینجا نیز مشغول کار های فرهنگی و ادبی است و با انجمن های ادبی و فرهنگی افغان ها در اروپا رابطه دارد. و به مجله ها و سایت های انترنتی فردا انجمن قلم افغان ها در سویدن، کابل ناتهه مقیم آلمان، آریایی مقیم سویدن ؛ نور مقیم آلمان،و وطندار مطالب فرهنگی و اجتماعی برای نشر می فرستد. تا کنون در دو دانشگاه معتبر لندن، پیرا مون مسایل فرهنگی از جمله در باره علم وهستی از دید گاه مولانا جلال الدین محمد بلخی و.حافظ ، رند خراباتی،سخنران بوده است. از نظر شخصی، دستگیر نایل آدم صمیمی،متواضع، کم توقع، فقیر مشرب مهربان و دوست شفیق و درست پیمان ویارِ گرمابه و گلستان است.مانند شعر های خود زنده گی میکند. نقد پذیر است. تعصب و کینه در دل نه دارد و این بیت بیدل، همیشه شعار و ورد زبان اوست: « صورت نبست در دلِ ما، کینه ئ کسی ++ آیینه هرچه دید، فراموش میکند» نایل، عشق را سرچشمه ء لایزال هستی میداند وزنده گی بدون عشق را پوچ و بی معنا تلقی مینماید.با همین دلیل است، که خود را پیرو مذهب عشق میداند.به قول حافظ که: « سال ها پیروی مذهبِ رندان» کرده است. به مولوی و حافظ و بیدل،ارادتِ عاشقانه دارد و از مکتب این قافله سالاران عشق، درس های آزاده گی و انسان دوستی آموخته است.او، باور مند است که: « وجودِ آدمی از عشق، می رسد به کمال ++گر این کمال نه داری، کمالِ نقصان است » 
از خانواده، زن وفرزندانش راضی است. چون در هرگونه شرایط سخت و ناسازگارِ زنده گی، با او ساخته و سختی های روزگار را تحمل کرده اند.در کار و فعالیت های ادبی وفرهنگی، همیشه نایل را حمایت ودستگیری نموده و به ندای دلش گوش داده اند.سال دوهزارو سیزدهم، دختر بزرگش « نیلوفر نایل» گزیده ای از شعر هایش را بمناسبت 65 مین سالروز تولدش که در لندن برگزار شده بود، به مصرف شخصی اش چاپ و برای پدرش، هدیه داد..

 

کار های دیوانی:
_اموزگار در مکاتب ولایات مختلف کشور تا سال 1358 
_مدیر لیسه در بغلان صنعتی.اوایل 1359 
_ اموزگار لیسه عمر شهید ( نادریه پیشین ) 1359 تا پایان 1360
_ مسوول شعبه ء نشرات کمیته ئ مرکزی جوانان افغانستان تا نیمه سال 1361 .
_ مدیر شعبه هنر وادبیات هفته نامه ئ درفش جوانان تا پایان سال 1361 
_کار شناس در اداره امور شورای وزیران در امور فرهنگی واسناد وارتباط ومدید شعبه تحریرات تا 1364 
_ آموزگار زبان فارسی درلیسه امانی برای مدت کوتاه در پایان سال 1364 
_ رییس تعلیم وتربیه در ولایت تخار از سال 1365 تا 1367 .
_ معاون اول ریاست عمومی پرورشگاه وطن، در پایان سال 1367 تا پایان سال 1368 .
_ کارمند سفارت افغانستان در تاشکند، در امور فرهنگی ومسوول تعلیم وتربیه جوانان ومحصلان افغان در اُسیای میانه از سال 1369 تا 1371 .

آثار چاپی و غیر چاپی:
1_ « ومادر حماسه آفرید» ( داستان های کوتاه ) چاپ کابل.سال 1364 
2 _ «خانه ء کرایی» ( مجموعه ء طنز ) چاپ کابل .سال .1366 
_« بیرق های سرخ وسبز» ( منتخبی از اشعار ) چاپ مطبعه ( دمحمود طرزی موسسه ) چاپ دنمارک .سال 2000 میلادی.
3 _« نمک در شعر فارسی » در دوجلد ( مجموعه هشتاد مقالهء فرهنگی وادبی ) چاپ هالند سال 2005 4_« عشق درغربت» باز نویسی برخی ازداستان های گذشته وافزایش چند داستان نو چاپ هالند سال 2005 
5 _ «خانه ء کرایی» باز نویسی طنز های گذشته وافزایش چند طنز دیگر چاپ هالند سال 2006 
6 _«از خاطرات جنگ تالقان » داستان میانه آماده ئ چاپ 
7 _ « از مسافرت تا هجرت » خاطرات مهاجران افغان در اروپا ، اماده چاپ .
8 _ « در میلاد خورشید» دفتر شعر؛ اماده چاپ 
9 _« یاد داشت هایی از تاریخ » یاد داشت هایی از جنگ ها و کشمکش ها برای کسب قدرت از سال 1992 تا 2001 م اماده ء چاپ است.
10 _ مجموعه ای از مقالات سیاسی، اجتماعی ، هنری وفرهنگی که اکثر در سایت های انتر نتی ومجله های بیرون مرزی منتشر شده اند. حدود 150 مقاله( اماده چاپ ) .
11 _ نقد کتاب، شامل مقالات پیرامون کتاب و هنرمندان (اماده چاپ) .
12 _ نامه ها به دوستان (اماده چاپ) .