آرشیف

2015-6-20

عبدالحکیم نظری

رنــــج عــشـــق

رنج عشق را بردۀ ازروزگار ما مپرس
روزهجر رادیدۀ ازشام تارما مپرس

میرود که عمری که درخانه عجزونیاز
چشم بردرمانده ایم ازانتظار مامپرس

هرکجا داغ دلی هم رنگ خون روید زخاک 
دل پی عشق مدفون است ازمزارما مپرس

تانشان زان بی نشان جوئیم چون پیک شباب 
خانه بردوشیم ازشهر ودیار ما مپرس