آرشیف

2015-6-19

سیداکرام الدین طاهری

دست آورد های بــن اول و چالشهای بن دوم

 

قبل از پرداختن به موضوع بن دوم میخواهم پیرامون نشست جهانی بن اول ملاحظات را ارایه بدارم تا در یک  مقایسۀ  کوتاه  دستاورد های حاصله از فیصله های بن اول را در یک نگاه گذرا در نظر گرفته و به چالشهای اجلاس بین الملل بن دوم اشارات نمایم.
بن اول که در ماه قوس 1380ه/ش بعد از سقوط رژیم ویرانگر طالبان در شهر بن کشور آلمان برگزار شد تا یک دولت مردم سالار را جایگزین امارت سیاه طالبان نمایند . بعد از جلسه بن اول تشکیل حکومت موقت صورت گرفت  وآقای کرزی را بحیث رییس حکومت موقت برگزیدند  بعد هم حکومت انتقالی سپس انتخابات – اینکه چگونه و چه چالش های موجود بود- در این مورد بحث نمی نمایم.  به هر حال از بن اول تا بن دوم که قرار است درپنجم ماه دسمبر 2011 برگزار گردد. پیشرفت های نسبی در بخش زیر بنا ها صورت گرفته است و نمیشود از آن چشم پوشی کرد ولی اگر ما رقم درشت کمکهای کشورهای جهان را مقیاس خود قرار بدهیم ، باید کارهای زیادی در بخش زیر ساختهای افغانستان صورت میگرفت و شوربختانه نظر به حجم بزرگ و گسترده فساد در دولت افغانستان پول های کمکی کشور ها حیف و میل شدند  و چند سرک که اسفالت  شده بود و به مرور زمان نظر به اینکه نوعیت پایینی داشت از بین رفت که اکثر شهروندان از آن اصلن سرک اسفالت شده یاد نمیکنند بلکه ( قیر چربک) میگویند. فکر کنم در تمام بخش های  سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی  دولت افغانستان دستاورد قابل ملاحظه نداشته تا بتواند به آن فخر ورزد. اندک چیزهای که  بوجود آمده است  تنها از کوشش های دولت افغانستان شمرده نشده بلکه در آن نهادهای غیر حکومتی( بازرگانان ملی و بخش خصوصی و جهانی نقش بیشتر نسبت به دولت افغانستان دارند. اگر ما در هر بخش مفصل صحبت نماییم وقت بر است ولی فقط میخواهم در بخش سیاسی ضعف های حکومت افغانستان را به طور فشرده  توضیح بدهم:

1. نداشتن برنامه راهبردی سیاسی مدون. 
2. نبود راهکار روشن در عرصه سیاست خارجی. 
3. تقابل بین ارکان سه گانۀ دولت قوۀاجراییه ، قانونگذار و قضاییه.
4. تکمیل  نبودن وزراء در کابینه موجود.
5. نبود یک دیدگاه مشترک کاری در اعضاء کابینه .

 قسمیکه در بالا گفتم دولت افغانستان و بخصوص حکومت که رکن اجراییه دولت است تا حال از نبود یک برنامه راهبردی سیاسی که در آن سیاست داخلی و خارجی خود را توانسته باشد تعریف و تدوین نماید ، رنج میبرد. در بعد داخلی حکومت افغانستان هر روز تغییر جهت در مقابل دشمنان خاک و مردم ، طالبان جنایت کار و دهشت افگن  میدهد یک روز دهشت افگنان را برادر خطاب میکند و روز دیگر دشمن ، یک روز از مذاکره صحبت میکند و روز بعد تغییر افکار میدهد. این خود نبود یک راهکار( پالیسی) تعریف شده حکومت افغانستان را در مقابل مخربین امن و امنیت مردم و کشور افغانستان نشان میدهد. همین سبب شده تا دهشت افگنان با استفاده از همین خلاء بتوانند دوباره خود را منسجم ساخته و جنگ در مقابل دولت را انجام بدهند. 
 مشکل دوم نبود یک سیاست روشن و تعریف شده  در بخش سیاست خارجی دولت میباشد که چنین سیاست از اولویت های یک کشور به نظر میرسد. سیاست خارجی هر کشور بر اساس منافع ملی آن کشور تعریف و تدوین میشود که دولت سیاست خارجی خود را در قبال هر کشور تعریف و روشن میسازد.شوربختانه که حکومت افغانستان در طول ده سال بعد از بین رفتن امارت سیاه طالبان دهشت افگن نتوانسته است چنین یک سیاست را تعریف و تدوین نماید این در حالی که این نکته چندین بار از سوی نماینده گان مردم در مجلس از حکومت خواسته شد تا خطوط اساسی سیاست خارجی را واضح ساخته و جهت تصویب به مجلس نماینده گان بفرستد که حکومت افغانستان هیچ وقع به خواست نماینده گان نگذاشت. از همین لحاظ است وقتیکه کشورهای همسایه خاک افغانستان را مورد تجاوز قرار میدهند ، حکومت افغانستان سکوت مرگبار اختیار مینماید و در مقابل چنین رفتار های وحشیانه هیچ واکنش نشان نمیدهد. چون یک راهکار مشخصی وجود ندارد که حکومت بتواند از آن منحیث اسناد دست داشته استفاده نموده و بر اساس منافع ملی تصمیم گیری نماید. به همین منوال سیاست مبهم حکومت افغانستان در مورد کشورهای متحد خود که گاه آنهارا دوست خود قلمداد مینماید و بعضی وقت هم اشغالگر، این در حالیست که کشورهای موجود در افغانستان نظر به فیصله شورای امنیت سازمان ملل متحد به افغانستان آمده اند. 
مورد سوم تقابل بین ارکان  سه گانۀ دولت است که این خود یکی از ضعف های بزرگ  کاری را در کشور بوجود آورده که باعث تشویش اذهان عامه و مشکلات شهروندان کشور گردیده است. حکومت افغانستان بهتر این بود بعد ازین که دوره شانزدهم شورای ملی را افتتاح نمود در تعامل با نماینده گان مردم یکجا کار میکردند تا به مشکلات و بدبختی های کشور و مردم فایق میآمدند. ولی حکومت از همان آوان افتتاح مجلس در تقابل با مجلس نماینده گان قرار گرفت و خواست تا نماینده گان مردم را در یک بی سرنوشتی آشکار قرار بدهد.  تاخیر در افتتاح شورای ملی ، ایجاد دادگاه ویژه ، در تقابل قرار دادن قوه قضاییه ( دادگاه عالی و دادستانی کل کشور) با مجلس نماینده گان و غیره ، اینها همه کارهای بودند  که نباید انجام میشد چونکه به ضرر کشور و مردم بود. 
مورد چهارم هم که به ضعف مدیریتی بر میگردد ضربه سخت بر کارهای حکومت  وارد نموده است تکمیل نبودن کابینه  با آنکه دوسال از عمر دور دوم حکومتداری میگذرد. این خود چالش جدیست که بر مشکلات روز افزون کشور و مردم میافزاید چونکه سرپرست صلاحیت های محدود تصمیم گیری دارد تا وزیر.  
مورد پنجم نبود یک دیدگاه مشترک نسبت به قضایا  و چالش های داخلی و خارجی در کابینه حکومت افغانستان. بصورت مثال وقت آقای کرزی در یک مورد اظهار نظر میکند فردا یکی از اعضای کابینه اش موضع آقای کرزی را مستقیم و یا هم غیر مستقیم رد مینماید  قضیه کابلبانک ، گفتگو به اصطلاح حکومت افغانستان با مخالفین مسلح ، تجاوز آشکار پاکستان بر خاک افغانستان  و دهها مورد دیگر. داشتن دیدگاه متفاوت در کابینه نه تنها در بخش داخلی به زیان منافع ملی کشور تمام میشود بلکه در بخش خارجی همه فعالیت ها را به شکست مواجه میسازد. به همین خاطر است که حکومت افغانستان در طول ده سال که فرصت طلایی نصیب افغانستان گردیده بود نتوانست  با استفاده از آن اعتبارو اعتماد خود در جهان را تقویت بخشد. 
حالا میپردازم به جلسه بن دوم که در آینده نزدیک قرار است برگزار گردد و جهان یکبار دیگر ضمن اینکه تعهد شانرا تجدید مینمایند ، میخواهند به دولت افغانستان هشدار های هم بدهند. پس پرسش اساسی اینست که آیا حکومت افغانستان به چالشهای که دامنگیرش است و با آن دست و پنجه نرم میکند ، میتواند اعتماد کشورها را بار دیگر جلب نماید؟ و یا به عباره دیگر آیا حکومت افغانستان کدام طرح درست و مفید روی دست دارد تا بتواند 
پشتیبانی اقتصادی و سیاسی کشورهای اشتراک کننده در بن دوم را جلب نماید؟ 
به نظر من حکومت با این همه مشکلات و جنجال های که دارد به مشکل بتواند توجه کشورها را جلب نموده و آنها را قانع به کمک به افغانستان بسازد چون این چنین ظرفیت در حکومت فعلی دیده نمیشود. قضیه بن اول تا بن دوم  خیلی  فرق میکند آن اینکه بن اول در زمان صورت گرفت که کشورهای جهان چشم بسته بر همه گفته ها مهر صحت گذاشتند. بدون اینکه کدام معلومات دقیق در دست داشته باشند همه چیز را خواستن بصورت فوری درست نموده و بدون دور اندیشی قضایا را یکطرفه نمایند. ولی بن دوم دیگر آنطور نیست. کشورهای داخل قضیه افغانستان در مدت ده سال که در افغانستان حضور دارند و همه چیز را به چشم خود دیدند و ظرفیت حکومت آقای کرزی برای شان مثل آفتاب هویداست. دیگر با چشم بسته داخل موضوع نخواهند شد و همه چیز را با تعقل و ژرف اندیشی مورد بحث و بررسی قرار میدهند. بدین معنا هر پیشنهاد که از سوی حکومت افغانستان در بن دوم مطرح شود ، غور دقیق شده و بعدن تصمیم گیری خواهد شد. به همین ملحوظ میخواهم بگویم حکومت افغانستان در طول مدت نتوانست به مشکلات داخلی نقطه پایان بگذارد و ظرفیت سازی نماید. بخصوص بعد از دور دوم انتخاب آقای کرزی عوض آنکه اوضاع در کشور رو به بهبود برود، شوربختانه به بدتر شدن گرایید. مبارزه با فساد اداری که آقای کرزی بعد از روی کارآمدن در دور دوم آنرا از اولویت های کاری حکومت خود اعلان نموده بود. دردا که فساد از بین نرفت بلکه افزایش گسترده یافت. از جمله مشکلات که چهره حکومت افغانستان را در نشست بن دوم خدشه دار و بی اعتبار خواهد ساخت موارد ذیل را میتوان یادآوری کرد:

1. افزایش فساد اداری 
 2. شکست بزرگ در مبارزه از بین بردن فساد اداری
3. تقابل ارکان های سه گانه دولت 
4. موضع گیری ضد و نقیض حکومت بخاطر حضور نیروهای خارجی در افغانستان 
5. ناکامی در محو کشت و قاچاق مواد مخدر
6. ضعف مدیریتی
7. نبود رسیده گی به پرونده های بزرگ فساد مالی 
8. نبود علاقه مندی حکومت در مبارزه با دهشت افگنان 
9. آزادی بدون موجب قاچاقچیان مواد مخدر و دهشت افگنان و عفو آنها
10. پاکستانیزه کردن سیاست افغانستان  توسط حکومت کابل( اتکاء به پاکستان) 

البته موارد دیگر هم هستند که میتواند چالش افزا برای حکومت افغانستان در نشست بن دوم  باشد. چون در بالا یادآور شدم که دیگر خارجیها چشم بسته تصمیم نخواهند گرفت. اگر ما دولت را از نظر مردم سالاری تعریف نماییم درمیآبیم که دولت متشکل از سه رکن اجراییه ،  قانونگذار  و قضاییه میباشد. در شرایط فعلی در افغانستان این سه بخش تشکل دولت به نحو قانونی بودن شان زیر پرسش قرار دارد. چون کشمکش های که بین ارکان دولت وجود دارد ، تا به حال به شکل درست آن حل نگردیده و هر که در پی حذف و یا هم تضعیف یکدیگر تلاش مینمایند. پس نبود همآهنگی بین ارکان دولت خود میتواند ضعف مدیریتی دولت نزد دوستان خارجی افغانستان را نشان دهد. به نظر من بهتر بود تا از زمان افتتاح به بعد به همه نزاکت های سلیقه یی که نزد حکومت و شورای ملی و قوه قضاییه وجود داشت ،پایان داده میشد و دست به دست هم برای خیر و صلاح و منافع ملی کشور تا نشست بن دوم کار میکردند و راه حل های مناسب و درست را برای نشست بن ترتیب داده و ارایه میدادند تا کشورهای جهان متقاعد به کمکهای دراز مدت اقتصادی و سیاسی از افغانستان میگردیدند.
 برداشت وجود دارد که کشورهای خارجی در این نشست میخواهند راه گریز کوتاه مدت از افغانستان را برای خویش پیدا نموده و از تلفات نیروهای شان از یکطرف و از پولهای مالیه دهندگان خود که معتقد به هدر رفتن آن در افغانستان هستند از سوی دیگر ، نجات دهند. نکته قابل تذکر اینست که کشورهای خارجی به این واقعیت پی برده اند که با یک چنین دولت ضعیف و ناتوان در مدیریت بحران های گوناگون داخلی خویش ، نمیتوان هرگز به موفقیت نایل آمده و دستآورد در پی داشته باشند پس دقیقن در راهکار های خود تجدید نظر خواهند نمود. البته نویسنده در نظر داشتم تا راه حل و پیشنهادات را ارایه نمایم ولی با اندک زمان که تا برگزاری نشست بن دوم باقی مانده است و تا حال دولت افغانستان نتوانسته است به چالش ها و تقابل که بین سه رکن دولت بوجود آمده ، رسیده گی نماید ، ارایه دادن هر نوع پیشنهاد و طرح، فایده در پی نخواهد داشت به همین خاطر از ارایه راه حل صرف نظر کردم.